سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        ای ساقی

        شعری از

        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)

        از دفتر انسانم آرزوست نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۸:۴۳ شماره ثبت ۱۰۵۱۰۸
          بازدید : ۶۵۴   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        نمانده هم نفسی جز من و غم ای ساقی 
        شراب تلخ و یکی مست ِ محرم ای ساقی
        نظر  دریغ ندارد ز عاشقان امشب 
        بتی که غم نشناسد به عالم ای ساقی !
        طریق عشق فرو می نهند مسکینان 
        برون ز حوصله چون شد فراهم ای ساقی 
        ز گریه های اسیران  شبی نیاسودم
        هزار درد به جان است و ماتم ای ساقی 
        گدا چه می کند آنجا که شاه درویش است ؟ 
        چنین خراج نبخشد به حاتم ای ساقی 
        مجال گفت و شنیدم چو نیست با چشمش
        به جام عدل بریزاز کف جم ای ساقی 
        شهاب ثاقب دوران مگر نمی داند 
        که سیب باغ تو ره زد به آدم ای ساقی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۰۹:۵۷
        درود بر جناب ثاقب گرامی
        بسیار هم عالی 👏👏🌺🌺🌺
        مهرداد عزیزیان
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۲:۵۶
        عرض ادب و احترام خدمت تمامی عزیزان
        در سال ۲۰۱۱ میلادی فیلمی به نام " آرتیست" به کارگردانی میشل آزاناویسوس محصول کشور فرانسه تولید شد.
        این فیلم ۵ اسکار گرفت ، ۷ جایزه در " بفتا" و ۳ جایزه در " گلدن گلوب" !
        خوب ربطش به بحثی که در این صفحه است چیست؟؟!
        آرتیست فیلمی صامت بود که به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شد .
        خیلی جالب است که یکی از این جنس انتقادات که به شعر کهن و زبان کهن مورد استفاده ی شاعر معاصر میشود به این کارگردان نشد که هیچ ، کلی هم جایزه گرفت و تمجید و تقدیر شد!
        در همه جای دنیا هنوز تئاتر به شیوه ی قدیم وجود دارد و البته به شیوه های جدید.
        در همه جای دنیا هنوز اپرا وجود دارد
        هنوز سمفونی به شیوه های قدیم ساخته و نواخته و اجرا میشود
        معماری قرون وسطی و عصر رنسانس هنوز در همه جای دنیا زنده و مورد استفاده است.
        و و و ...
        البته که تمامی هنرها از جمله شعر،زبان روز خود را نیز پیدا کرده اند و سبک روز خود را
        منتها این منافاتی با زبان کلاسیک و کهن ندارد .
        هنر شجریان ِ پسر آیا ارزش کار پدر را از بین بُرده؟
        آیا هنر پدر را ارزشمند تر کرده؟
        آیا هنر مرحوم شجریان و هنر پسر ایشان با هم منافات دارد؟
        آیا جای همدیگر را تنگ کرده اند؟
        مرحوم شجریان آیا فرزند زمان خود نبود؟
        آیا نتوانست با رعایت اصول پیشینیان خود ارزش افزوده ای به آواز و موسیقی ِ کشورش اضافه کند؟
        با این مثالها و سوالها خواستم در بحث عزیزان ابراز نظر کنم و تلویحا جوابی داده باشم.
        بحث بسیار است و طبعا به نتیجه هم نخواهد رسید.
        منتها فکر میکنم نوسرایان دچار سو تفاهمی بزرگ در مورد زبان کلاسیک ِ مورد استفاده ی برخی شاعران معاصر شده اند.
        همه ی رنگها باید باشند
        همه رنگها نیازند برای خلق یک تابلوی زیبا و منحصر بفرد 🌺🙏🌺
        مسعود آزادبخت
        مسعود آزادبخت
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۱۵
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۷:۴۱
        سلام و عرض ادب
        با دقت غزل شما را خواندم زیبایی ها ، زایش ها و حتی رنجش ها را انکار نمیکنم اما آنچه مرا به نوشتن نقد وادار کرد
        زبان شعر بود که کهن بودنش را جار می زد
        ما شاعران زمانه ی خود هستیم
        باید ترکیب های جدید و بدیع را خلق کنیم کلمات را گسترده کنیم
        شعر های امروزی نیازمند شاعرانی ست که ترکیبات بدیع را می زایند و
        عنصر خیال را تقویت میکنند بازتابی از زندگی و ادبیات خود می باشند

        شاعر با تمام استعدادش اگر زبانش از جنس اندیشه های معاصر باشد خطش را بیشتر می خوانند
        در سلامت و روان بودن شعرتان هیچ شکی وجود ندارد اما این توجیهی برای قدیمی بودن زبان نیست
        باید با زبان مردم زمانه سخن گفت ...
        نکته دیگر
        درمورد ساقی و سقایت هرچند مراد از آب دادن است اما امروزه عموما ساقی در معنای مثبت اش پیاله ی شراب را پر میکند و در معنای منفی اش سرگذر جنس ممنوع می فروشد


        قلم تان سبز
        سیاوش آزاد
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۹:۱۵
        سلام یا الله مدد رسان این سیه رو و شکسته قلم را هو مدد یا علی
        بسم‌الله الرحمن الرحیم
        هست کلید در گنج حکیم

        فاتحه فکرت و ختم سخن
        نام خدایست بر او ختم کن

        پیش وجود همه آیندگان
        بیش بقای همه پایندگان

        سابقه سالار جهان قدم
        مرسله پیوند گلوی قلم

        پرده گشای فلک پرده‌دار
        پردگی پرده شناسان کار

        مبدع هر چشمه که جودیش هست
        مخترع هر چه وجودیش هست

        لعل طراز کمر آفتاب
        حله گر خاک و حلی بند آب

        پرورش‌آموز درون پروران
        روز برآرنده روزی خوران

        مهره کش رشته باریک عقل
        روشنی دیده تاریک عقل

        داغ نه ناصیه داران پاک
        تاج ده تخت نشینان خاک

        خام کن پخته تدبیرها
        عذر پذیرنده تقصیرها

        شحنه غوغای هراسندگان
        چشمه تدبیر شناسندگان

        اول و آخر بوجود و صفات
        هست کن و نیست کن کاینات

        با جبروتش که دو عالم کمست
        اول ما آخر ما یکدمست

        کیست درین دیر گه دیر پای
        کو لمن الملک زند جز خدای

        بود و نبود آنچه بلندست و پست
        باشد و این نیز نباشد که هست...

        ابتدا نکته ای نسبت به اثر استاد دارم

        ظاهرا سیب بودن میوه ممنوعه متعلق به فرهنگ ما نیست متنی را از نت می آورم نظر شریف را بیان فرمایید
        میوه ممنوعه آورده شده در سفر پیدایش در دین یهودیت معمولاً سیب درنظرگرفته‌شده و در هنر غربی هم عمدتاً چنین تصویر گردیده‌است. هرچند کتاب مقدس به طور مشخص به نوع آن اشاره نمی‌کند. متون عبری اصیل تنها به میوه و درخت اشاره می‌کنند. ترجمه‌های لاتین اولیه از واژهٔ mali استفاده می‌کنند که می‌تواند هم معنای بد و هم معنای سیب را بدهد. هنرمندان آلمانی و فرانسوی از قرن دوازدهم به بعد معمولاً میوه را به صورت سیب ترسیم کرده‌اند.جان میلتون در کتاب خود صراحتاً میوه را سیب برشمرده‌است. دانشمندان یهودی گفته‌اند که میوه می‌تواند به انگور٫ انجیر، گندم یا نوعی لیمو نیز اشاره کند.
        در منابع اسلامی هیچ گاه نام سیب نیامده است، و گاه بوته گندم دانسته شده است.

        اما نسبت به مطلبی که خانم یارا نوشتند

        شاعر در انتخاب زبان آزاد است و اگر مثلا دوگانگی زبانی نداشته باشد و اثری مستحکم مثل اثر استاد بسراید چه اشکالی دارد در مورد مخاطب هم چرا امثال ما را در نظر نمیگیرید افراد بسیاری همچنان درین عصر به ادبیات کهن علاقه مندند همانطور که در موسیقی بسیاری هنوز سنتی دوست دارند
        به نظر حضرتعالی اثری که بتواند همسنگ مثنوی باشد کدامست؟
        چرا هنوز بسیاری از نو گراها همچنان در خلوت به حافظ پناه میبرند؟
        اگر کهن سرایی متروک شود گسست فرهنگی رخ نمی دهد؟
        آیا زبان ادیبانه از زبان معمول همیشه فاصله نداشت؟
        آیا فقط با زبان امروزی میتوان ترکیب جدید و مخیل ساخت؟
        آیا این اثر استاد تکرار مکررات است؟
        آیا شاهد نوعی دیکتاتوری نسبت به آثار کهن توسط منتقدین نیستیم و الا اگر آزادی محترم است شما نو بسرا ما هم کهنه دو تمدن که تمامیت خواه نباشند کنار هم به خوبی زندگی میکنند وای از آن روز که انانیت ندای انا ربکم الاعلی سر دهد
        مسعود آزادبخت
        مسعود آزادبخت
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۹:۳۱
        درود جناب آزاد عزیز
        این هم اثر سنتی
        نبینم زیر اشعار نوگراها بنویسی سنتی میخاما
        زبان صمیمی گفتم بی غرض و باب شوخی اش محفوظ بماند
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        حدیث عبدلی (یارا)
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۰۷
        سلام و عرض ادب و احترام
        جناب آزاد گرامی
        هر شاعری می تواند بر پایه ی ذوق و نظر شخصی هر زبانی برای شعرش استفاده نماید نکته این است
        شاعر باید با جریان های سالم و طبیعی شعر روز حرکت کند
        چه خوب می شود هر شاعری جسارت این را داشته باشد از قلمروی زبان شعر کهن پا به بیرون بگذارد
        و هم تراز زمانه ی خود باشد

        ما معمولا ذهنیت نادرستی از زبان شعر داریم و فکر میکنیم اگر زبان شعر کهن باشد طرفداران زیادی داریم

        بی شک شعر های کهن بهترین و زیباترین شعر هایی در زمان های خود بودند و در ادبیات جهان می درخشند
        مشکل اینجاست ما به پای آن ها نمی رسیم
        چرا که تقلید وار شعر می سراییم و تمام تلاش ما آن است به پای شعر آن ها برسیم

        پس تلاش هایمان برای تقلید از آن ها به رستگاری نخواهد انجامید

        این را فراموش نکنیم ما در قرن بیست و یک زندگی میکنیم نه در قرن ششم یا هفتم این را می گویم چرا که ما دوست داریم پیشرفت کنیم
        جناب آزاد آیا شما در لحن گفتاری تان از کلمه های صهبا، ساغی،ساغر،ماه گردون جعد ‌مشک و... استفاده میکنید ؟؟؟؟

        آیا شما به مکتب خانه می روید ؟

        من و شما در جهان امروز هستیم و همه چیز در حال تغییر و دگرگونی است
        همانطور که همایون پسر استاد آوازخوان و تصنیف خوان است . اما همه نیز می دانیم او به زبان زمانه میخواند . و نوآوری های زیاد داشته است

        شما که کلا سپید را شعر نمی دانید باز کسی چیزی نگفت و کاربران برای پرهیز از تکرار مکررات سعی در سکوت داشتند
        حالا که ما از لحن قدیم انتقاد کردیم بلافاصله برآشفته شدید؟

        در پناه حق موفق و تندرست باشید

        🌷🌷🌷🌷🌷
        🌷🌷🌷🌷
        🌷🌷🌷
        🌷🌷
        🌷


        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        مسعود آزادبخت
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۴۵
        خندانک خندانک خندانک
        مهربانو یارا
        جناب آزاد همین سیاق خودشان را دارند
        زیاد سخت نگیرید
        امين آزادبخت
        امين آزادبخت
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۲۷
        با سلام.
        ظاهرا یک بحث شیرین پیرامون غزلسرای توانمند و استاد عزیزتر از جانم جناب ثاقب با محوریت برای دوستم جناب آزاد پیش آمده.من عادت ندارم به کاشته کسی ورود کنم و مگر در راستای عرایض ایشان باشد نیز هم برای همفکری بیشتر.در ابتدا از محضر استاد،پوزش می طلبم.چرا که در مورد خاصه غزل ایشان،بحث نمی شود.و در مورد کلیت شعر کلاسیک،با آنهمه عقبه و داشته و قدرت و تاریخ و .... . دوستِ خوبِ من، حق کاملا با شماست.متون کلاسیک نقطۀ قوت ادبیات ماست. بسیاری از آن‌ها نمونه‌های درخشان و تکرارنشدنی هستند. راه دوری نرویم، همین گلستان سعدی که گوشۀ کتابخانۀ همۀ خانه‌ها جا خوش کرده یا با نوشتن سع...(سعدی) در اینترنت،به سرعت برق،نامِ درخشانِ ایشان بالا می آید و آنهمه دسترنج ایشان، یکی از همین آثار برجسته‌ای است که با وجود گذشت چندین قرن همچنان بی‌نظیر و شگفت‌انگیز است. ممکن است خواندن این کتاب‌ها را دوست نداشته باشیم، اما از میان شعر (مثنوی)، حکایت (گلستان) و داستان (کلیله‌ودمنه) و ....انواع مختلف دیگری که وجود دارد می‌توانیم آنچه بیشتر موردتوجه‌مان قرار می‌گیرد را بیابیم و خواندن آن‌ها را شروع کنیم.. وقتی متون کلاسیک را می‌خوانیم دگرگونی جوامع، انسان‌ها، اجتماع و نوع زندگی بشر از گذشته تاکنون را درک می‌کنیم و می‌توانیم مهارت اجتماعی خود را بهبود بخشیم. چطور می‌شود ما به دانستن و فهمِ عقبه و گذشتۀ خود بی‌اعتنا باشیم؟ به‌خصوص اگر دستمان هم بر آتش نوشتن باشد. ادبیات خودش تاریخ است...مگر می شود بی اهمیت به تاریخ،سیر کرد؟جناب آزاد،براستی کدامیک از ما،گلستان را نداریم؟کدام غزلیات حافظ را؟کدام از خوانش غزلی از حافظ،سر شوق نمی آییم؟این اما یک بخش از کار است.بخش دیگر کار زبان امروزیست...آیا اخوان،زبان شعرش به زبان اوستا،به زبان حماسه پهلو نمی زند؟من یک اثر را برای تایید به نام دل به سایت ارسال کردم.زبان این اثر اتفاقا همان زبان کهن است.اما این اثر در یک جشنواره،اثر برگزیده انتخاب شد.چرا؟ما باید ریشه یابی کنیم.مطالعه کنیم بخوانیم که چرا و به چه دلیل،شعر نو آمد؟هدف شعر نو و هدف نیما چه بود...مفهوم،واژه،اوزان،موسیقی...و... و ... .
        پیرامون مخاطب یک نکته هست...مگر می شود یک شعر زیبا نباشد و انتقال پیام بدرستی صورت گیرد؟شعر اگر زیبا نباشد نباید به مقوله های دیگرش نگاه کنیم...زیبایی چیست؟بهترین معیار برای زیبایی یک شعر چیست؟بهترین شعر،بهترین سخن،سخن کدام شاعر است و چرا؟مگر نه حافظ و سعدی و مولانا و ... بهترینها هستند؟ملاک بهترین بودن آنها چیست؟چه چیزی شعر آنها را زیبا کرده است؟قله ای که آنها فتح کرده اند،من نوعی اگر فتحش نکنم،و نتوانم،آیا نتوانستنم دال بر شعر زدگی من از آن اثر باید باشد؟الله اعلم.الله اکبر .پوزشمندم اگر کاشته هایم را بی ویرایش،در باغ استاد کاشتم.

        جناب آزاد،بابت گشودن نهالِ سبز،سپاسمندم.
        با سپاسمندی
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۴۸
        سلام محضر آزادبخت سوم حقیر با نوسرایی مشکل ندارم مشکلم با شعر خواندن نثر است گلستان سعدی نثر مسجع است ولو یکی از ارکان ادب فارسی است نثر سپید هم نثر نامسجع است البته ممکنست در مواردی فوق العاده مخیل باشد
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۲:۰۴

        سلام بر خانم یارا که باب بحث را گشودند
        1-این باید را چه کسی تعیین میکند؟
        2-فقط زبان روز سالم و طبیعیست؟
        3-اشعار کهن همچنان بهترین اند
        4-چه کسی گفته محالست به پای آنها رسید خاک پای آنها هم برای من یکی که باعث افتخار است
        5-اتفاقا لغاتی که فرمودید باید حفظ شود برای عدم گسست فرهنگی
        6-بالعکس ما میدانیم کهن بسراییم مخاطبمان کاسته میشود ولی کهن سرایان بعضا تضحیه میکنند برای حفظ میراث
        7-آن عزیز همچنان سنتی هست یا نه اگر آری پس در شعر هم میتوان سنتی بود و نوآوری داشت
        8-من سپیدی که واقعا روسفید باشد را نثر مخیل میدانم چون شعر را کلام مخیل موزون مقفی میدانم بنابرین شعر به معنای کلام مخیل را نفی نکردم شعر به تعریف قدما را نفی کردم و از جناب شهرو هم نقل آوردم که جناب شاملو هم شعر نمیدانستند
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۲:۲۶
        سلام محضر سرور معظم جناب آزادبخت دوم
        بسیار سپاس از نکات ارزنده ای که فرمودید قصد حقیر آن بود که کهن سرایی درین عصر منسوخ نشود بلکه تعالی یابد شکوفایی دستاوردهای نیمای بزرگ هم امری لازم است و تعالی آثار با زبان معاصر هم امری فریضه است حتی بی وزنها همه ی اینها کوره ی زبان فارسی را داغتر میکنند متشکر
        حدیث عبدلی (یارا)
        حدیث عبدلی (یارا)
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۴۷
        سلام مجدد جناب آزاد گرامی
        اول ذکر کنم
        کلمه "باید" خطای سهوی بنده بود
        آیا من منکر روان و سالم بودن شعر جناب آزاد بخت شدم؟
        من عرض نمودم در سلامت و روان بودن شعر ایشان هیچ شکی وجود ندارد
        اما زبان روز مارا به پله های بالاتری از پیشرفت سوق میدهد این یک نکته بود شما آن را نادیده گرفتید
        آیا من منکر این شدم که شعر کهن شعر بهتری نیست؟
        مسلما خیر از درخشش این شعر ها تعریف کردم اما زمان و زبان امروزه را هم در نظر گرفتم
        در سوال چهارم بحث من این است
        تقلید از شعر های کهن مانع پیشرفت آدمی ست آن هم وقتی دامنه واژگان گسترده است و میشود ترکیبات بدیعی ساخت چرا به ساقی و ساغر اکتفا کنیم؟
        در جواب سوال پنج مگر باید ساقی و ساغر به کار ببریم برای حفظ فرهنگ؟
        حتی تو زندگی روزمره و لحن گفتاری شما از این کلمه ها استفاده نمیشود چه برسد به فرهنگ !!!

        من از پیشرفت حرف زدم شما از کاسته شدن مخاطب و حفظ میراث؟

        برای خاتمه ی بحث
        شعر سپید شعر سپید است
        اسم دیگر ندارد
        شعر کهن شعر کهن است و مال زمان کهن است
        من تعصب ندارم تمام نیت من
        رو به پله های پیشرفت ترقی کردن
        و شاعر زمانه ی خود بودن است


        در پناه خداوند شاد و تندرست باشید

        🌷
        🌷
        🌷
        🌷
        🌷
        🌷
        مسعود آزادبخت
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۱۵:۴۷
        سلام و احترام دکتر فرید بزرگوار
        بسیار عالی بود معنویت و عرفان کلامتان
        لذت بردم دایی جان
        خندانک خندانک خندانک
        سیده نسترن طالب زاده
        شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۳۹
        درودتان جناب دکتر آزادبخت گران مایه ..
        که سیب باغ تو ره زد ، به آدم ای ساقی....

        مستفیض شدم
        با احترام

        مهرداد مانا
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۲۱
        سلام‌
        من‌ فقط چند نکته بگویم
        به عنوان یکی از کاربران این سایت :

        ۱- به جای این بحث ها در هر شاخه از شعر که هستید واقعا شعر بگویید . شعر خوب مخاطبش را پیدا می کند و اسباب بحث و نقد و کشف می شود . شعر ضعیف هم فقط بهت میگن : " کاری بود عالی از قلم نابتان پاینده باشید "

        ۲- به عنوان یک شاهد اگر بگویم ۹۹٪ دعواها را دوستان کلاسیک شروع کردند ، گزاف نگفتم . هرکجا فرصتی گیرشان آمد ، مثل آقاهای اعلی که میگن مرگ‌بر فلان کشور .. یا فلان کشور را به رسمیت نمی شناسند ، فقط در پی نفی شعر سپید بودند . بعد خدا نکند یکی هم بگوید بالای چشم افاعیل ابروست ، با تمام وجود می خواهند منفجرش کنند .

        ۳-

        اوستا چلو کبابی / ای آدم حسابی
        انجیر آبه / گل گلابه / مال سرابه
        آهای بلال شیره / بخور بچت نمیره
        و هزاران بیت شعر در دیوان شاعران که منظوم و مقفا هستند

        آیا اینها شعر است ؟؟
        یا فقط نظم است ؟؟

        همانطور که نثر بدون تخیل و استعاره ، شعر نخواهد شد ، نظم خالی و خشک هم شعر نیست .


        ۴- و اینکه تا ششماه اینجا ما و شما بنویسیم همچنانکه ۶۶ سال است دارید می نویسید ( از چاپ اولین شعرهای سپید در سال ۱۳۳۴ تا امروز ) هیچ چیزی تغییری نخواهد کرد . چون اگر به جای اینکه کفن بپوشید برای فرهنگ بر باد رفته ، یک کار فرهنگی جذاب انجام می دادید ، الان ملت تتلو و ساسی مانکن گوش نمی دادند و همچنان در همه ی عرصه ها ، فرهنگ دیرین حفظ و نشر میشد . نه فقط فرهنگ‌که دین ملت هم سر جایش نمانده و همه از دولت حرف است و نبود عمل .


        ما اینهمه تایپ می کنیم در صفحات سایت ، حالا یک جوانی هم نظرش را در دو خط گفته . دیگه عیب و عار ما بزرگترهاست اگر با بیل و باتوم به جنگش برویم


        هر وقت حفظ آرامش را در بحث یاد گرفتیم و خونسردی خود را حفظ کردیم پس این گوی و این چوگان... چرا که صبر علامت بلوغ و پختگی ست

        خندانک خندانک

        مسعود آزادبخت
        مسعود آزادبخت
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۲۵
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۳۶
        سلام و درود و سپاس از محبت بی دریغ همه ادیبان و شاعران والامقام و بزرگوار . حقیقت امر را بخواهید زبان شعر این حقیر بوی کهنگی می دهد و این نقصی بزرگ است . بین ست و مدرنیته به توازنی شایسته نرسیده ام نه در سطح فکر و اندیشه و نه در ساحت زبان و جان و جهان ؛ میل به نوگرایی گرایشی فطری و انسانی و ارجمند است و درافتادن با زبان معیار و شاعرانه کلاسیک از سر زیبایی شناختی است . حافظ از معاصران ما زنده تر است و سعدی نوآورتر و مولوی که آتش در بیشه اندیشه ها افکنده هم ترازی در هیچ زمانه و هیچ ملتی ندارد . نوآوری در شعر اندیشه تازه می خواهد تا اندیشه ما تحول نیابد زبان ما دگرگون نخواهد شد ؛ وگرنه تعبیرات نو بدون درون مایه زیباشناختی ؛ ایده و پیام به فرجام نمی رسد . شعر کهن و کلاسیک ستون فقرات ادب و ادبیات این سرزمین است ولی اینکه شاعر معاصر زبانش بوی قرن ششم و هفتم هجری بدهد و ایده هایش نیز قرن هفتمی باشد یعنی انسدادی در اندیشه شعر و گرهی در نظام اندیشگانی شاعر افکنده شده است که رهایش از آن جز به مدد اندیشیدن و اصالت اندیشه فرادست نخواهد افتاد . از اینکه بر بنده منت نهادید و نقد عالمانه نگاشتید بی شمار سپاسگزارم . ساقی نماد یک ادبیات پربار عرفانی هشتصد ساله و گلی از گلستان شعر قدسی است . اینکه ساقی را در معنای عامیانه و مبتذل آن بنهیم و فرامتن این ایده را فرو بگذاریم چندان روا نیست ؛ گرچه در هر خوانشی معنایی برکشیده می شود که با ذهنیت و جهان خوانشگر هم افقی معنایی دارد ولی زیبایی شعر در تعین ناپذیری آن و فرار از هر پیشفرض و پیش فهم محتوم است . استعاره سیب سبقه بین الادیانی دارد و البته در منابع اسلامی چنین مفهومی منظور نشده و در پهنه ادبیات تطبیقی این استعاره با بسامد پرشمار به خدمت گرفته شده است که راهزنی عشق و دلبردگی عاشق و دلستانی دلدار را افاده می نمايد. شعر نه تخته بند تاریخ است و نه محکوم گذشته و نه پای بست تخیل و عاطفه صرف بل آنچه شعر را دلارا و زیبا می نماید ایده کانونی و همهمه معنایی و در مرحله بعد ساختار و صورت موزون و موسیقی زبانی آن و استعداد چند خوانشی آن است . از همه عزیزان پوزش می طلبم که سخن طولانی شد . ان شاء الله در فرصتی دیگر شعری نیمایی تقدیم عزیزان خواهم نمود که زبان آن تازه تر است و شاید متاثر از جریان ادبی مدرنیته
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۳۷
        اصلاح می کنم بین سنت و مدرنیته
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۴۰
        بسیار شرمنده ام که نمی توانم به اظهار لطف و محبت عزیزان جداگانه پاسخ دهم . باب نقد باید گشوده بماند و شاعر فرزند زمانه فرهنگی خود باشد نه صرفا زمانه تاریخی که این دو گاه بر هم منطبق نیستند .
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۴۴
        با احترام و ادب چون سامانه فعلا اجازه ثبت شعر تازه نمی دهد دو شعر کلاسیک و نو را با تمام کهنگی و کم مایگی و میرایی اش تقدیم به ساحت ادب دوستان و سروران گرامی می نماید .
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۴۵
        شوری از شرم به پهنای دو عالم دارد
        چشم مستی که هزاران دل خرّم دارد
        بی وفا بود که آموخت ستم با دل خلق
        ورنه بیداد تو با ما چه ستم کم دارد ؟
        نه سیاست نظری با غم مردم بازد
        نه کلیسا خبر از عصمت مریم دارد
        دردمندان وفا را غم هجران تو کشت
        نازنینا غم عشق تو چه ماتم دارد ؟!
        ز لبت نوش روان است و دریغش داری
        نوشداروی که سهراب ز رستم دارد
        از دل خسته ما عشق تو خون می ریزد
        تا کجاخسته دلی خواهش مرهم دارد ؟
        ما بدین لعل شکربار به رضوان اندر
        وعده ی شیخ بهشتی که جهنم دارد
        هرکجا می نگرم مردم آزاده ملول
        وین عجب نیست که ثاقب غم عالم دارد

        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۵۸
        ناخوانده معشوقی ندارد ره به کویم
        هرجا سفرکردم وطن شد
        در قحط آزادی چه بسیار
        عصیان گری ها کرده مستم
        درس سیاست را نخوانده
        پیمان هر قدرت پرستی را شکستم
        سر در کمند مهر مردُم
        زندان به زندان با حبیبان
        آواز خواندم اشک حسرت ریختم
        تنها امیدی داشتم
        مشتی غزل بود
        با دیده ای حیران
        شاید ببینم روزگار وصل آزادی
        در خانه ام در غربتم
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۵۹
        یک بند از آن شعر نو را فرستادم
        مسعود آزادبخت
        يکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۰۹
        به به دکتر فرید بزرگوار
        چیره دستی تان مثال زدنی است
        شعر کلاسیک که خود گویا و پویاست
        اما جسارتی در شعر نیمایی تان از قلم سرکش و بد عنقم عارض می شود که اندکی ویرایش لازم است و برای پرو بال گرفتن به مسیری مکمل نیاز دارد
        پوزش می طلبم اگر اسائه ادبی شد
        خندانک خندانک خندانک
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
        چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰ ۱۰:۴۰
        سلام و درود آقا مسعود عزیز ؛ از توجه و عنایت حضرتعالی بسیار ممنون و متشکرم . استدعا می کنم . از رهنمود جنابتان بهره مند خواهم شد ان شاء الله . سپاس و امتنان دایی جان
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1