سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      گم‌نشان

      شعری از

      بهروز عسکرزاده

      از دفتر شعله های شب نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۰۰ شماره ثبت ۱۰۴۸۵۵
        بازدید : ۴۷۳   |    نظرات : ۴۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

       
      می‌خزد شبی درونِ دیگری مدام
      یک‌به‌یک سیاه‌تر
      کس نشانِ روز را ندارد این شبان.
      چیره تیرگی‌ست
      دُم‌به‌دُم درازدُم‌شب است
      بوئی از سپیده نیست در میان.
       
      بی گذارِ سوفشانِ چشمۀ زرینِ خاوران
      بی تجلّیِ فروغِ سوزشِ ستارگان
      بی نمودِ سویِ سایه‌وارِ گرگ‌و‌میش هم
      شب به شب تنیده می‌شود
      با هزار تیره‌تار‌‌و‌پودِ آشکار یا نهان؛
      آه! روزِ گم‌نشان!
      ۱۶
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۶
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و دلنشین بود
      مبین مشکلات جامعه
      دستمریزاد خندانک
      بهروز عسکرزاده
      بهروز عسکرزاده
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۳۸
      درود بر شما جناب استکی گرامی
      و سپاس از حضور ارجمند و نگاه زیبابینتان.
      تندرست و شاد باشید.
      خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰

      🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۵۹
      خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۱:۵۰

      سلام و احترام‌

      زیبا بود و آهنگین با واژه گزینی خوب

      اما بسیار غمگین و تیره نمود خندانک
      بهروز عسکرزاده
      بهروز عسکرزاده
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۴۰
      سلام بر شما بانوی گرامی
      و سپاس از حضور ارجمندتان.
      تندرست و شادکام باشید.
      خندانک
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      طوبی آهنگران
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۱۲
      در وجود ما هزاران گرگ و خوک

      صالح ناصالح و خوب خشوک

      حکم آن خورست کآن. عالی ترست

      چون که زر پیش از مس آند آن زرست

      ساعتی گرگی در آید در بشر

      ساعتی یوسف رخی. هم چون. قمر

      دل ترا در کوی اهل دل کشد

      تن تو را در حبس آب گل کشد

      هین غذای دل بده از هم دلی

      رو بجوی اقبال را از مقبلی

      آب گل خواهد در دریا رود

      گل گرفت پای آب را می کشد

      گر رهاند پای خود را از دست گل

      گل بماند خشک و او شد مستقل

      آب ما محبوس گل مندست هین

      بحر رحمت جذب کن مارا از طین

      سلام این شعر زیبا از حضرت مولا نا

      بس می گوید شیرین از حال ما

      کی شود ما از گل برمانیم جان

      سوی در یا رقس کنان چون موجها

      ما چه محبوس مانده ایم در نفس خیش
      بحر رحمت جذب کن مارا از طین

      کاش یر آن شتابیم تا نگردد در ما درشت

      چو در وجود ما می گردد تا به کشت
      و از فریدون مشیری

      هر که گرش را بیندازد به خاک

      رقته رفته می شود انسان پاک
      ارسال پاسخ
      بهروز عسکرزاده
      بهروز عسکرزاده
      چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۲۲
      سلام
      و سپاس از حضورتان.
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰

      🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۵۹
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سینا خواجه زاده
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۰۸:۳۳
      سخن‌تان را درود. استاد فرزانه خندانک

      راستی درباره ی ریشه‌ی واژه‌ی \"مَرد\"، فرمودید و من هم خیلی بررسی کردم. به نتیجه‌ای که واضحاً بگوید این واژه یعنی چه نرسیدم.
      مانده اینکه زبان هخامنشی و اوستایی را دنبال کنم و بگردم دنبال کتاب‌خانه‌های سوخته و غارت‌شده.
      تفسیرتان را از این واژه آموختم و پذیرفتم.
      همچنین این پرسش هم برایم باقی‌ست که چرا وقتی به یک نفر می‌گویند \\"نامرد\\" ناراحت می‌شود؟ وقتی \\"مرد\\" به معنای مردنی باشد، قاعدتاً نامرد جدای از نفی جنسیت، معنای نفی میرایی یا همان جاودانگی را هم می‌تواند بدهد.
      البته می‌توان پذیرفت در زبان در گذر زمان این دست تغییرها پیش می‌آید.
      بهروز عسکرزاده
      بهروز عسکرزاده
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۱:۵۶
      درود جناب خواجه‌زادۀ گرامی
      سلام و سپاس از حضور گرامی شما.
      ــــــــــ
      و امّا دربارۀ واژۀ "مرد":
      "مرد" معانی گوناگون دارد؛ ازجملۀ آن معانی، مرد ـ در برابرِ "زن" یا "مادینه" ـ، مرد (در برابرِ نامرد)، مرد (دلیر و غیرتمند و مبارز، بزرگوار، در برابرِ "نامرد" و "ناکس")، سپاهی و سپاه، مأمور و کس و فرستاده و جز آن است ولی ریشۀ واژه در زبان‌های اوستایی و پهلوی مر [mar] است.
      یادم هست که در این باره پاسخی برای شما نوشته‌ام امّا زمان و مکان و چگونگی آن را به‌یاد ندارم. با این حال، گمان می‌کنم که در آن یادداشت به رأی و نظر بزرگان فقه‌اللغة و زبان‌شناسان استناد کرده‌ باشم نه اینکه تفسیرِ من باشد.
      اینکه در تحقیقِ بسیارِ خود به نتیجه‌ای مشخص یا قاطع نرسیده‌اید، متأسفم. و این احتمالاً به آن خاطر بوده است که به منابع معتبر رجوع نکرد‌اید.
      به هر حال، در دنبالۀ تحقیق خود می‌توانید به منابع زیر مراجعه فرمایید:
      فرهنگ ریشه‌های هندو اروپایی در زبان فارسی (آریان‌پور 467 و 468 و 469، واژه‌های مرد، مردن، مرگ)؛
      فرهنگ ریشۀ واژگان فارسی (نورائی 305، واژه‌های مرد، مرگ، مردن، کیومرث، امرداد، مشیا، مشیانه...)؛
      فارسی باستان (کنت، صفحات 657 و 658 و 571 و 164 و...)؛
      عبارتی از قابوسنامه (معین ج2 ص 280)؛
      فرهنگ واژه‌های اوستایی (بهرامی + جنیدی 122، 798، 1104، 1105، 1110، 1350، 807، 1123، 247، 269، 407، 843، 923،... واژه‌های مرد و مردار و مردم و مردن و مرده و مرگ)؛
      فرهنگ دهخدا، زیر واژۀ "مرد" (جلد 13 ص 20627 به بعد)؛
      برهان قاطع (جلد 4، ص 1982، حاشیۀ استاد معین)؛
      و منابع دیگر مانند فرهنگ سنسکریت‌ـ‌فارسی (جلالی نائینی)، مقدمۀ زبان سنسکریت و انواع متون پهلوی، مانند ماتیکان یوشت فریان و زندبهمن‌یسن و...
      با این‌همه، دو نمونه از یادداشت‌های استادان پورداود و معین در این باره را به این یادداشت پیوست می‌کنم:
      1. استاد پورداود، ضمن تشریح واژۀ مرکّبِ "امشَ‌سپنتَ" (امشاسپند) نوشته‌اند:
      «دومین جزء که عبارت باشد از مِشَ [məṧa] بمعنی مرگ است و با کلمۀ مر Mar که در کتیبه‌های هخامنشی و اوستا بمعنی مردن است از یک ریشه و بُن میباشد و نیز از همین ریشه است کلمات مرتیا Martiya در کتیبه‌ها و مشیا Mašya در اوستا که بمعنی درگذشتنی و فناپذیر و مردم آمده است. در گاتها کلمات مَشَ Maša و مرت Mareta نیز بمعنی انسان و بشر و درگذشتنی میباشد. کلمات مذکور در تفسیر پهلوی به مرتُم ترجمه گردید. مردم که در فارسی بجای انسان عربی است بمعنی مردنی و درگذشتنی و فناپذیر است...» (یشت‌ها ج 1 ص 69).
      2. استاد محمد معین در مقالۀ "عبارتی از قابوسنامه" نوشته‌اند:
      «کیومرث اغلب در اساطیر ایرانی نخستین بشر و گاه نخستین پادشاه شناخته شده است. این نام در اوستا گیه‌مرتن Gaya-marətan آمده و مرّکبست از دو جزء: نخست گیه، از همانریشۀ گی gay بمعنی جان و زندگی و زیستن و این کلمه خود بتنهائی در اوستا گاه در مورد گیه‌مرتن (کیومرث) استعمال شده و در حقیقت مخفّف آنست. دوم مرتن از مصدر مر mar اوستایی (مردن) بمعنی مردنی، درگذشتنی و فانی. از همین ریشه است مشه masha اوستائی و marta [مَرْتَ] پهلوی و mard ارمنی و مرد و مردم و مردن در پارسی. چون آدمی عاقبت درگذرد و بمیرد از اینرو او را "مردنی، فانی" خوانده‌اند...» (محمّد معین، عبارتی از قابوسنامه > یغما، سال 1، شماره 4، تیرماه 1327، صفحات 182 و 183).
      موفّق باشید.
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سینا خواجه زاده
      سینا خواجه زاده
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۰:۱۸
      سپاسگزارم، استاد گرانمهر.
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱

      چشمه های روشن دانشید هر دوبزرگوار
      می آموزم از قلم ارزش نگارتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۵۹
      خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۳۴
      دُم به دُم دراز دُم شب است؟!
      سلام
      یعنی چی آقا؟ خندانک
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      بهروز عسکرزاده
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۱
      سلام بر شما
      نمی‌دانم "دُم‌به‌دُم" را متوجّه نشده‌اید یا "درازدُم" را و یا "درازدُم‌شب" را!
      ولی اگر معنیِ همۀ این ترکیبات را فهمیده باشید، درکِ جمله و برداشت از آن به عهدۀ خواننده و مخاطب است نه گوینده.
      خندانک
      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۵۸
      دم به دم و دراز دم و دراز دم شب و دم بلانسبت دم دارای شب و دَم به دَم بی دُم و بادُم و هیچدکومو نفهمیدم دایی...
      پرسیدم و نفرمودین...
      اشکال نداره از یه معلم ادبیات میپرسم شعر زیبای شما رو واسه ما نفهما معنی کنه...
      عزت زیاد
      عمرتان با عزت
      و یا علی
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱

      🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      شادان شهرو
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۳:۱۹
      درود جناب عسکرزاده عزیز
      لب مریزاد و شکوه قلم تان جاودان
      و حُسن ختام این سُروده که ( آه روزِ گُم نشان ) هست و بویژه قافیه ی آن , که( نشان ) می باشد در توالی قافیه ها در کُل سروده وقتی به آن نگاه می کنیم هم خوش و بجا نشسته است و هم موسیقی کناری را با حضورش به اوج رسانده . از نظر من حتی می توانست آخرین مصراع به تنهایی یک بند واکاست تک مصراعی مستقل باشد .با کمی فاصله گرفتن از مصراع قبل ش /

      مطالب درخوری هم که در مورد واژه ی مرد نوشته بودید خواندم . اگر اجازه بدهید در ادامه ی مطلب پربارتان خدمت آن دوستمان مختصری را عرض کنم

      همانطور که امروزه شاهد گویش ها و لهجه های مختلف هستیم . در فارسی باستان هم همین وضعیت بوده . منتها استناد زبانشناسان ما به منابع و اسناد بجای مانده از آن زمان هست . و این منابع نماینده ی همه ی آنچه بین گویشوران زبان پارسی در فلات ایران و در آن زمان جاری بوده نیست .

      واژه ها به مرور زمان به سمت نرم شُدگی حرکت می کنند . و این نرم شُدگی بواسطه ی ( هم خوان ها ) صورت می گیرد . هم خوانها همان مصوت های نزدیک بهم هستند . مثلن ( ت ) و ( د) با هم همخوان هستند . یعنی در نرم شُدگی زبان , واژه های مختوم به (ت ) می توانند به همخوان خود که ( د ) هست مختوم شوند .

      مثلن همخوان ( پ ) هم ( ب) هست و هم ( ف)
      مثلن همخوان ( گ) می تواند ( ج)یا ( ژ) باشد و همخوان ( ژ ) باز می تواند ( ز ) باشد .

      گاه پیش می آید که یک واژه در مسیر تاریخی خود بارها و بارها تحت تاثیر همخوانها قرار بگیرد و تغییر فرم دهد . برای همین در گویش های ایرانی که ریشه در فارسی پهلوی و یا باستان دارند گاه شاهد تلفظ در آوایش در بین گویشوران باهمدیگر هستیم .

      گاه ریشه ی چند واژه یکی هست ولی مفاهیم آن واژه ها متعدد است . و این بخاطر توسعه ی زبان برای برآوردن نیاز جامعه در سیر تاریخی خودش هست .
      مثلن ( مرد ) و (مرگ) در کهن ترین شکل خودشان به یک ریشه ی مشترک میرسند .

      ( مَرت یا مَرِت) به خاطر همخوانی که ( ت) با ( د) دارد . در سیر تاریخی خودش به سمت نرم شدگی حرکت کرده و شده است ( مَرد )
      در گویش های ایرانی حال و حاضر واژه ی ( میره ) بمعنای شوهر و مرد در لری
      بکار میرود . که دگردیس همان ( مَرِت ) هست .
      در ضمن ( میر ) اشاره به ( مرگ ) هم دارد . برای همین هنوز هم (مرگ و میر ) را در فارسی امروزی باهم بکار می بریم .

      واژگان عربی ( امیر - امرا - اوامر - امر - مامور - ووو... ) با تمام معانی که به آنها سنجاق شده , ریشه شان بر میگردد به همین بنواژه ی ( مرتیا ) در فارسی . حتی واژگان عربی ( مُرید و مُراد ) هم, ریشه در واژه ی ( مرد ) فارسی دارد .

      به بُن واژه ی ( رُست ) دقت کنید . بمعنای رُستن
      همین بنواژه در گویش های ایرانی مثلآ در لری بصورت ( رُشت) تلفظ میشود . خب حالا حرف آخر آن چیست ؟؟ ( ت)
      همخوان ( ت) چیست ؟ می شود ( د)
      در نرم شدگی زبان واژه ی ( رُشت) تبدیل می شود به ( رُشد )
      و با وارد کردن آن در دستگاه صرف و نحو عربی این واژه ها استخراج می شوند ( ارشاد - مُرشد - راشد - رشید و ... ..)
      یعنی بنواژه ی واژگان عربی ( ارشاد و مُرشدو راشد و رشید و ... ) همان ( رُست و رُشت) فارسی ست . که در نام ( رُستم) هم بکار رفته .

      در برخی گویش های اکنون ایران هنوز هم میگویند ( رُشت)

      به این شعر برخاسته از فرهنگ عامه دقت کنید :

      برادر با برادر پُشت بر پُشت
      برادر با برادر می کُند رُشت

      مفاهیم چیزی هست که ما انسانها به فرم ها میدهیم . هر واژه ای هم یک فُرم است . و در دگردیس شدن آن فرم می تواند مفاهیم جانبی که ریشه در مفهوم اولیه داشته باشند را بخود بگیرند .
      زبانهای هند و اروپایی ریشه ی مشترک دارند . بسیاری از واژگان هند و اروپایی وارد زبان عربی هم شده است .
      عربی که بعد از اسلام و با ابداع دستگاه صرف و نحو توسط ایرانیان به این حجم از گستردگی امروزش رسیده بسیاری از توان خودش را متکی به واژگان وارداتی از دیگر زبانها و بویژه از فارسی پهلوی ست .
      عربی با عبری همریشه اند . ولی زبان عبری چون دستگاه صرف و نحو نداشته حالت کهن خودش را بیشتر حفظ کرده تا زبان عربی

      از بابت زیاده گویی عذر میخواهم خندانک
      بهروز عسکرزاده
      بهروز عسکرزاده
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۳۳
      درود بر شادان شهروی عزیز

      و سپاس از حضور ارجمند، نگاه نازنین و مهر همیشه شیرینتان.
      از عارضۀ چشم‌های زیبابینتان متأسف شدم و امیدوارم هرچه زودتر بهبود یابند.
      و دربارۀ مصراع پایانی با نظرتان موافقم؛ یعنی "آه! روز گم‌نشان" می‌تواند به‌تنهایی به‌عنوان بند پایانی ظاهر شود و این تفکیک بندِ پیشنهادی شما سزاوارتر از صورت فعلی است به‌ویژه اینکه آن "آه" را ـ در عمل ـ به انتهای هردو بند می‌کشاند.
      سپاس.
      و سپاسی دیگر برای همراهی دربارۀ واژۀ "مرد".
      با آرزوی تندرستی و شادکامی
      خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱

      🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۱۶
      سلام اثر را خیلی ملتفت نشدم شاید بامزاج خونیم نسازد چون من مثبت بینم باری حضورتان را تبریک و استدعا دارم تداوم بخشید تشکر
      بهروز عسکرزاده
      بهروز عسکرزاده
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۳۴
      سلام بر شما
      و سپاس از حضور مثبت شما.
      خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱

      🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۱۳
      درود استاد عسگر زاده
      چون همیشه زیبا و خواندنی سرودید
      پر از تعابیر و واژه های ناب
      باشید و بسرایید
      برگ زندگیتان همیشه سبز
      خندانک خندانک خندانک
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      بهروز عسکرزاده
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۳۶
      درود بر شما شاعر گرامی
      و سپاس از حضور ارجمندتان.
      تندرست و شاد باشید و بسرایید.
      خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱

      🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۰۸:۳۷
      خندانک درود استاد
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      بهروز عسکرزاده
      چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۲۱
      درود بر شما گرامی

      و سپاس از حضور ارجمندتان.
      خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱

      🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      نسرین حسینی
      شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۰۴:۲۱
      درود برشما جناب عسکرزاده گرامی نیمایی زیبایی
      بود
      وسپاس از مطالبی ارزنده ای
      که در مورد واژه مرد نوشته بودید
      قلمتون ماندگار
      خندانک خندانک
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      بهروز عسکرزاده
      بهروز عسکرزاده
      شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۵۵
      درود بر شما بانو حسینی گرامی
      و سپاس از حضور و نگاهتان که زیبا می‌بیند.
      خندانک
      ارسال پاسخ
      حدیث عبدلی (یارا)
      شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۵
      سلام و عرض ادب و احترام
      جناب عسگر زاده گرانقدرم
      شاهکار زیبایی را از شما خواندم
      و غرق اندوه اش گشتم
      اندوهی که از شب می آید
      و چاره ای برای سپیده های بیدار نمی ماند!!!
      از موسیقی درونی و گیرایش چیزی نمیگویم
      چرا که کاملا آشکار است
      ویژگی اصلی این شعر زیبااا
      حرکت روی صدای کسره است
      و تکرار این صدا پدید آورنده ی آهنگی
      یک دست در شعر است
      و منظور مأیوسانه ی شاعر را می رساند

      آوردن واژه های چیره و تیرگی
      در کنار هم آوای دردمندانه ی شعر را
      غنا بخشیده است
      این شعر یک مصیبت نامه ی غمگین
      و در سوگ روز است پس می تواند
      به اوضاع امروز و غروب همه ی روشنی ها
      و امید ها مرتبط باشد

      خزیدن در شب فعل خزیدن از صفت مار است
      هم نماد تنبلی ست و هم خبر از حیله و فریب می دهد

      چشمه زرین خاوران که استعاره
      و لقب قشنگی واسه خورشید است
      و سوف احتمالا بحث فردا و آینده ست
      که در این شعر به آن نگاهی مایوسانه دارد

      از زیبایی این شعر هرچقدر بگویم کم است
      لذت بردم و خوشحالم که سایت شاعرانی همچون شما دارد

      در پناه خداوند شاد و تندرست باشید

      قلم تان سبز خندانک خندانک
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      بهروز عسکرزاده
      بهروز عسکرزاده
      شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۵۶
      درود یارا خانم ارجمند
      و سپاس از حضور و واکاوی کلکتان.
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سیده نسترن طالب زاده
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۱۰
      خندانک
      جواد کاظمی نیک
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۱۲
      دورد برشما استاد عزیز جناب عسکر زاده زیبابود 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0