پنجشنبه ۳۰ فروردين
برگشتنت شعری از محمد قدیمی (ققنوس)
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ ۱۰:۳۰ شماره ثبت ۱۰۲۸۸۸
بازدید : ۱۳۸ | نظرات : ۱۰
|
دفاتر شعر محمد قدیمی (ققنوس)
آخرین اشعار ناب محمد قدیمی (ققنوس)
|
ایسگاه غرق بارون شد
و قطار نفس نفس افتاد
اومدی عزیزِ رفته سفر
خدا از تنهایی نجاتم داد
اومدی، بهار زندگیم
بعد این شبه سیا صب(ح) شد
بگو تا الان کجا بودی
من شکستم هزار دف(ع)ه در خود
تو اتاقم ، جای خالی تو
پر نمیشد خوده خدا شاهد
مثل یه ابر بودم از دوریت
خیسی این متکا ها شاهد
مثل رفتن درختا از جنگل
رفتنت درد لاعلاجی بود
پشتم از درد بیکسی خم شد
دل سپردم به جادوی هر دود
حالا تو ، دوباره برگشتی
بوی عطرت تو خونمون پیچید
من ازت هی شراب ناب خوردم
تخت خوابه دوتایمون خندید
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید