سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        شب مسیح

        شعری از

        علی اکبرامیدی

        از دفتر پاییزبان نوع شعر متن ادبی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۳ شهريور ۱۴۰۰ ۱۴:۳۵ شماره ثبت ۱۰۲۸۶۵
          بازدید : ۱۶۸   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اکبرامیدی

         
        «شب مسیح».
        ‌نویسنده: علی اکبر امیدی.
        تاریک ترین عصر تاریخ بود و کوچه های سرد و وحشتناک اورشلیم هر رهگذری را در خود می بلعید. ماه بیدار بود و بغض بزرگی گلوی آسمان را می فشرد. تمام شیطان در مقابل تمام خدا ایستاده بود. خدایی که آن پایین بر زمین حکم می راند و در پیمانه محبتش شراب عشق می نوشاند و در لطافت آغوشش ، قلب های مرده را
        حیات می بخشید. سنگ های سرد این شهر، پر از
        اشتیاق لمس دست های مسیح بود و زمین، صمیمانه سفره دلش را برای گام های روح‌نوازش
        می گستراند. درختان باغ جتسیمانی با زمزمه آهنگین موسیقی عشق بازی مسیح با خداوند خویش، چون
        شاگردانی خموش و بی صدا این سناریوی زیبا را نظاره می کردند و هرآنچه آنجا بود همه آمده بودند تا در تنفس حیات بخش مسیح زنده شوند و در جغرافیای بی همتای باورهایش آفریدگار را تداعی کنند. اما در ملحفه مرگ پیچیده بودند شاگردان زنده اش. گویا قرار بود در خواب باشند وقتی تمام خلقت از هراس ندیدنش، و نبوییدنش و نپوشیدنش ، دست به دامان بیداری شده اند. اشیاء مرده مسیح را در آغوش می کشیدند و زنده می شدند ، و هرکه مسیح را از تنش در می آورد در ژرفنای مرگ مدفون می شد.
        بلاخره صبح واقعه در وجهه شب جلوه دار شد و هراس قدم های اشباح اورشلیم ، جنین را در شکم مادر سقط می کرد. امواج متلاطم سربازان،
        قلب آرام جتسیمانی را به اضطراب وا می داشت و تلاطم نفرت انگیز حضورشان هر لبخندی را می پژمرد. صدای قه قهه شیطان رنگ چرک خورده به بوم روشن آسمان می پاشید و‌ فروغ ماه را به حجله ی تاریکی می راند. زنجیر مکر و حیله به اردوگاه مسیح شورش می کرد. و مسیح
        با نازهای بی نظیر نگاهش و با تبسم بی پایان چهره نورانی اش پرده شب را می درید و می تابید و هزاران خورشید از تلؤلؤ حضورش متولد می شد.
        مقرر شده بود روی بالهای یک صلیب به اوج آسمانها پرواز کند و بر خشکزار نفرین شده اورشلیم ببارد. مقرر شده بود زمین عقیم اورشلیم از خون زلال‌مسیح بنوشد و گل‌های زیبا بزاید .‌ صلیب خوش منزلگاهی بود وقتی زخم تنفر بی دلیل اهالی تاریکی قلب او را می آزرد.
        مسیح تمایل به روییدن بذرهایی داشت که علاقه به زندگی در آنها مرده بود و در همخوابی با جهل و حماقت خوش بودند.
        مست های لایعقلی که در قربانگاه جهلشان سر حقیقت را می بریدند که مبادا طلوع بیداری
        خواب عزیزشان را بگیرد.
        شب مسیح صبح عاشقانی ست که نفس فریسی شکلشان را در چشمه معرفت می شویند و با چهچهه ناقوس به اقامه عشق می پردازند و نفرت در قلب هایشان راه نمی یابد.
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۹:۲۶
        درود بزرگوار
        جالب و زیبا بود خندانک
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۷:۵۲
        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ ۱۱:۰۴
        همیشه
        قلمتان رقصا
        هزاران
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک
         علی اکبرامیدی
        جمعه ۲ مهر ۱۴۰۰ ۱۲:۵۹
        درود با مهر سرشار خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        ب سلام به همه نابیون محترم ااا خوشم نمیاد قسم بخورم برای این موضوع کاملا بی ارزش اما چنان با روح و روان آدم بازی می کنید مجبورم این کارو بکنم به والله قسم توی ناب هیچ پروفایل فیکی ندارم ااا برای چی وقتی می تونم خودم فعالیت کنم حرفامو بزنم فیک داشته باشم ااا نه ثنا خانوم منم نه آتنا خانوم نه هیچ احد و الناس دیگههه ااا توی ناب و وبلاگم تنها یه اسم دارم اونم شاهزاده خانوم از سال هشتاد و هفت تا حالااااااا ااا شاد باشید
        مدینه ولی زاده جوشقان

        یک چند پی دانش و دفتر گشتیم کردیم حساب اا یک چند پی زینت و زیور گشتیم در عهد شباب اا چون واقف از این جهان ابتر گشتیم نقشی است بر آب اا ترک همه کردیم و قلندر گشتیم ما را دریاب
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ترنّمِ صَفای جان صداقت است و راستی ااا شُکوهِ اعتبارِ حق صلابتِ بَهاستی اا سلام بداهه ی
        ساسان نجفی

        ما آرزوی عشرت فانی نمی کنیم اا ما را سریر دولت باقی مسخر است
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        زده ام قفل بزرگی به دروازه دل که دگر بار به روی احدی وانکنم آنچنان دل بشکسته که اااا هم حتی پشت دروازه دل در بزند وانکنم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0