سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        تقدیم به راهیان نور

        شعری از

        رضا محمدی (شب افروز)

        از دفتر ناز نگاه نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۱ ۲۱:۴۳ شماره ثبت ۱۰۲۵۲
          بازدید : ۱۲۴۲   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا محمدی (شب افروز)

        صدای ارسالی شاعر:

         

         

        یادش بخیر تو یکی از عملیاتا برای حمل مجروح تو خط رفته بودیم

        یه بچه بسیجی 16، 17 ساله رو  که دست راستش در اثر برخورد ترکش قطع شده بودوقتی می خواستیم به عقب بیاریم به من گفت : داداش دستم و بیار( دست قطع شدش گوشه

        خاکریز افتاده بود) من که بغض گلوم و گرفته بود بهش  گفتم  بی خیال شو بخشیدیش به خدا

        لبخند قشنگی زد و گفت: داداش جانمازم تو مشتش ، جانمازم و می خوام دستم و نمی خوام

        -------------------------------

        نویسنده شب افروز21/12/92

        شلمچه ، یک نگاه آشنا بود

        شلمچه ، جای مردان خدا بود

        شلمچه ، نردبانی از حقیقت

        تجلی گاه اهل ادعا بود

        خدا را من در آنجا دیدم و هست

        خداوندی که پنهان از شما بود

        رفیقان رفتن و من ماندم اینجا

        رفیقان را نگاهی بی ریا بود

        چه کردم با خودم ای نازنین دل

        دلی که بر لبش ذکر خدا بود

        گذشت ایام کام و کامرانی

        چه فرصت ها که از لطف دعا بود

        خدا تا من فقط یک لحظه بودن

        نبودن از نبودن های ما بود

        شب افروز و نگاه حسرت و درد

        شلمچه جای مردان خدا بود

        --------------

        شب افروز 22/12/91

        در شلمچه خاک چون سجاده شده

        سرمه ی چشمان هر دلداده شد

        در شلمچه من خدا را دیده ام

        چون دل من عاشقی آماده شد

        کربلا یعنی شلمچه یک کلام

        معنویت هم در آنجا زاده شده

        حق حقیقت را نمایان می کند

        آنکه می داند دلش آزاده شده

        شب فروز و این نگاه حسرتش

        از نگاه حق چرا افتاده شد

        ----------------

        شب افروز 22/12/91

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4