سلام و عرض ادب حتماً چشم :
- نوشتم به زبان مادری ام (تورکی / آذری) ای وای آقام حسین وای
- مُثله بدن (اربا اربا پیکر چاک چاک ) و بی جان افتاده بابای سیدم حسین وای
- خاک فریادبرمیاورد که (از قتل حسین علیه السلام و یارانش ) دریای خون به راه افتاده و در دل من (در دل خاک ) جاری شدا است .
- خون جاری شد و عین ابشاری تمامِ خاک را دربرگرفت و من انگار به باتلاقِ درد افکنده شدم
- چنین قامتِ قیامتی را تاریخ هرگز به خود ندیده ونخواهد دید
- ای حسین جان که سالارِ قیامِ هزار و چارصد ساله تاکنون تو هستی
- به فدایت اباعبدالله الحسین جان و قلم و حرف و تمتم زندگانی من
- عزیزی که باحالت عطشان تشنه لب نمازش را بر تربت پیام آزادگی بود.
- آرتدی = یعنی (افزود ) و هم یعنی (پرتاب کرد).
- تیرها افکنده شد و نیزه ها برخاست فقط به سوی یک مَشک این همه هجوم بود
- چگونه تصور کند قطع شدن دستهای عباس برادرعلمدارش را وای حسینم
- لاله های صحرایی یکی یکی پرپر و پژمرده شدند و حس غربت و غریبی تمام بیابان کربلا را فراگرفت
- عین خیمه ها در این تب آتشین می سوزم
- بچه ها تنها ماندند و سجاد ناخوش و بیمار عزادار است
- زهرا (س) چقدر باسوز و غم نوحه ی : به فدای تو حسینم را به ناله های جانکاه زمزمه می کند
- رقیه ی سه ساله (س) دست عمه اش زینب (س) را محکم گرفته است (اشاره به حالت ترس و پریشانی ایشان )
- بالای تل بابایش را صدا میزند ... ای امام مظلوم حسین وای
- همپای خارهای بیابان و گَوَنهای حیران از وزش باد رقیه در صحرا می دود
- بر دامنش سر از تن جدای بابا را می بیند و بر پاهایش خارهای خراش افکن را
- هیهات از ذلت و خواری ( سر به تیغ میدهیم تن به ذلت نه هرگز ) این درس آزادگی را
- حسین در مکتب عشق ابدی خود جاودان به همگان آموخت با قلمِ خون خویش .
ببخشیدم همگی لطفا که سریع نوشتم و الکن بیان
سپاسگزارم از لطف حضور کوچک پرور و ادب نثارتان