شبگَردَم ، شب به گردش هاي زمين
به كمرِ زُحل وارَت و مريخِ دو چشمانت
من به كجاي بودنت به پيش بروم؟
من به كجاي بودنت به پيش بروم؟
به ظنِ صداي زنانه ات
يا مدحِ خداگونه ات
تو با پا هاي نحيفت
ابرو هاي كشيده به اضلاعِ هشت
ابرو هاي كشيده بر تابلو هاي خانه
من به خواب رفته ام از پيشاني
به انتهاي بازو هاي چسبيده به گردن
و تو شب را با ستاره هايش به آسمان ميچسباني
قاعده ي دوره ي قاعدگي ات را
اتشفشانِ اعصابت بودم
كه با ميخِ زبان بر تنِ خون آلودت
تنديس فراموشي
تنديس سقوطِ دورانت را بر سر نخواهم اورد
من به جايگاهِ تو بر عشق
من به جايگاهِ بودنت
به ظنِ صداي زنانه ات
و تناسب خداگونه ات
التماسِ زيستن خواهم كرد
من با مهر تو شبگرد ميشوم
و در اقتدار دست هاي تو زلزله بازي ميكنم
بمان
بمان و تاريخ را بسوزان
بمان و از كلمه ي "جنس" به بيرون فرار كن
به عصرِ زندانگونه ات پايان بده
و تفنگ بر دهان مخالفت بگذار
ما شاخه ي وحدت را در تو بو كشيده ايم
كه شب برايت امنيت صدا خواهم كرد
و تو مرا شبگرد صدا خواهي كرد
شبگرد
شبگرد
شبگرد
بمان و تاريخ را بسوزان
ميثم اميري