سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        داستان شیر و روباه

        شعری از

        محمود فتحی چقاده

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۰۸ شماره ثبت ۱۰۱۲۳۵
          بازدید : ۱۲۰   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمود فتحی چقاده

        روزی شیری به روباهی رسید, شیر گفت بنده ی خدا چرا انقدر نالانی دنیا که به اخر نیامده است
        همیشه دنیا روی یک پایه نمیچرخد ,روباه گفت برادر نمیدانی از دست دنیا چه میکشم ,
        شیر به حال روباه دلش سوخت و گفت با من بیا , روباه تا این کلام را شنید به دنبال شیر راه افتاد,
        مقداری امیدوار شد تا به یک گداری رسیدند ,شیر گفت من چند علامت از خود دارم چناچه آن ها را دیدی به من بگو
        علامت اول وقتی دم خود را تاب دادم به من بگو ,وقتی چشمانم هم سرخ شد به من بگو,وقتی کمرم عقب و جلو میرود باز هم بگو,
        ناگهان قافله ای رسید با اسب و قاطر ,شیر  در همان وهله حمله کرد و شکم قاطری را در هم درید و قافله فراری شد,
        شیر ماند و روباه ,شیر به روباه گفت هرچه میخواهی از این گوشت ها بخور اما مواظب باش خود را شیر قلمداد مکنی دنیا این قدر هم بی صاحب نیست
        شیر رفت و روباه ماند ,روباه پس از چندی آنچنان فربه شد و آبادی را خالی دید که خود را سلطان جنگل میدید,
        از این رو به خود مینازید تا اینکه روزی به روباه دیگری برخورد,
        به روباه گفت:برادر چرا رنگت پریده حداقل من را که هم جنس تو هستم بشناس ,
        روباه گفت برادر بزرگوار شما فعلا در حال سیری به سر میبری,
        حال و احوال من گرسنه و زمین خورده را نمیدانی,
        روباه اولی که ادعای شیری به خود میدید  به دوست خودش گفت:دنبال من به راه بیفت تا اینکه به همان گدار که با شیر برخورد کرده بودند رسیدند,
        روباه اولی گفت من چند علامت از خود نشان میدهم و همان چند علامت شیر را به او گفت تا اینکه قافله ای پدیدار شد,
        روباه که خود را شیر میدید ناگهان به قافله حمله کرد تا به نزدیکی قاطری رسید ,
        قاطر آنچان لگدی به آن حواله کرد که مغزش پریشان شد,
        روباه دوم  به بلندی دوید و به حال بیچارگی آن میخندید و میگفت حالا کمرت عقب و جلو میرود ,
        روباه از آن جا دور شد و پیش خود گفت :ای وای به حال کسی که شیر نیست و خود را مانند شیر میداند
         
        این قصه ی عبرت آمیز برای انسان ها هم بسا پندآمیز می باشد  چرا که خود را با یک شکم سیر شیر نپندارند و بدانند که گرداننده ی دنیا و طبیعت کس دیگری است
         
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۰۳
        درود بزرگوار
        آموزنده و زیبا بود خندانک
        محمود فتحی چقاده
        محمود فتحی چقاده
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۵۸
        نهایت تشکر را دارم استاد گرامی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۲۹
        درودتان
        زیبا بود و پند آموز
        👏👏👏👏
        محمود فتحی چقاده
        محمود فتحی چقاده
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۲۱
        درود بر اقا مسعود خان
        سلامت و تندرست در پناه حق باشید
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۶
        درود برشما براد ر فتحی فاتح عزیز و بزرگوار
        بسیار عالی وجالب بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمود فتحی چقاده
        محمود فتحی چقاده
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۵۸
        درود بر شما برادر عزیز تر از جان
        سلامت و شاداب باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0