در سیب نگاه تو صد وسوسه پنهان است
آنکس که تو را دیده ست آلوده ی عصیان است
یک میوه ی ممنوعه ، ما را ز جنان در کرد
ما آدم و حواییم ، این میوه همان نان است
آنکس که به خون دارد هر لقمه ی زهرآلود
در چشم ریاکاران ، در دوزخ و حیران است
وآنکس که به صد تزویر گرمابه کند در شیر
در جنت دنیایش ، با حوری و غلمان است
دنیای دنی شاید یک فرصت عالی بود
ابنای بشر اینجا در جامه ی مهمان است
بر اشرف مخلوقات ، هیهات بُوَد هیهات
تاریخ بشر مملو از ظلمت و نسیان است
تفسیر دل از دنیا ، تغییر نگاه ماست
دنبال چه می گردیم ؟ تعبیر ز قرآن است
دین از چه به نان دادی؟ صد حقه که بنهادی
ته مانده ی دینت هان ، بازیچه ی شیطان است
روبه صفتی بس کن ، تعظیم خش و خس کن
کاین خار و خس اندر دل ، آیینه ی سبحان است
تا وقت بقا داری ترس از دل مضطر دار
حق در دل بشکسته دارنده ی سکان است
بنگر که قرارم رفت آنگه که ورا دیدم
دیدار رخ ماهش چون باده ی مستان است
#رضارضایی « بیقرار »
بسیار زیبا و آموزنده بود