سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        سارا ۴ شعر

        شعری از

        از دفتر در امتدادِ کوچ نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۰۸ شماره ثبت ۱۰۰۷۵۴
          بازدید : ۲۲۳   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر

         
        شعر اول:


        سارایِ کودکیها، شیرینترین محالم
        بازا زِ شهرِ غربت، ای رفته از خیالم
        تو بهترین گناهی،امشب به وقتِ بوسه
        یادم تو را فراموش، ای اولین سؤالم ...
        گفتم قرارِ آن شب،پس کی رسد به پایان
        اصلا شنیده ای تو، از روزگار و حالم؟
        گفتم دگر ندارم،نایی که پُرسَمَت باز
        با عشوه ای بکُش یا، بگذر، بکن حلالم
        گفتم که آتشی تو، افتاده ای به جانم
        یا سینه را بسوزان، یا تازه کن وصالم
        ناگَه شنیدم از دور، از کوچه هایِ دلگیر
        مجنون شوی تو باید،بر تارِ گیس و خالم
        سارایِ کودکیها، شیرینترین محالم
        بازا زِ شهرِ غربت، ای رفته از خیالم


        _________________________


        شعر دوم:

        بگو ای دخترِ زیبایِ سَر مَست
        شَبِ شعرِ نخستم خاطرَت هست؟

        همان لبخندِ شیرینی که یکریز
        میانِ گونه هایت، چاله میبَست

        گَهی بینِ غزالَم در غزل ها
        چَریدی بر لبانِ سُرخ یکدَست

        و یا یک قاصدک بودی که انگار
        از آن شبهایِ یلدا، بی هوا رَست

        هُمایِ بختِ من دربندِ گیس اَت
        زِ چنگالِ خیالِ پیله، بُگسَست

        بهاری پُر زِ گل در دشتِ سوسن
        که در خوابِ خوشِ پروانه ها،جَست

        تو اینک رفته ای از یادِ باران
        شبیهِ چترِ زیبایی،که بشکست

        گَمانم سایه ای بودی که در خواب
        به مهتابِ درخشنده بِپیوست

        بگو ای دخترِ زیبایِ پاییز
        از آن شعری که گفتم،خاطِرت هست؟

        _____________________________


        شعر سوم:


        تو که بُردی زِ چشمانت،دلِ من را به آسانی
        به خوابم تو نمی آیی؟ در این آغازِ پایانی؟

        در آن شهری که یادم نیست و یا اصلا نمیدانم
        تو بودی ماهِ رخشانم، میانِ فصلِ بارانی

        شبی را خواب میدیدَم،شبِ کوچِ پرستوها
        نمیدانم چه اَت نامم، تو ای مهرِ دبستانی

        تو ای آلاله یِ زیبا، چرا در خود شدی تنها
        چرا امشب تو ای یلدا، گُریزانِ گریزانی ؟

        بیا یکبارِ دیگر ما، زِ نو فردایِ هم باشیم
        خبر داری که قلبِ من ، شده برفِ زمستانی‌؟

        خودت در نامه گفتی که،بهارِ دیگر اینجایی
        ولی احساسِ من این است،که ای گُل تو پریشانی

        تو موجِ خفته یِ ساحل،شبِ آرام و رویایی
        مَن و‌ یک دفترِ خالی، زِ فرداهایِ پنهانی

        بگو بانویِ خاطرها، بگو بر نیمکتِ تنها
        هَنوزَم بَهرِ آن بوسه، شما آیا پشیمانی ؟

        تو اسمم را، تو یادم را، تو نام و سادگی ها را
        تو می دانی و می دانم، زِ عکسِ کهنه ام خوانی

        شب و روزم شده رؤیا، کنارِ قابِ لبخندت
        بگو سارایِ زیبایم، تو اسمم را نمی دانی ؟


        __________________________

        شعر چهارم:


        ای شعرترین قافیه یِ شهرِ غزل ها
        شب بویِ شبآهنگِ شررخیزِ عسل ها
        ای آنکه درآزایِ خیالت شده گیسو
        در رقصِ دل انگیزِ من و تنگِ بغل ها
        ای قصه یِ شیرینِ پُر از گله یِ آهو
        چَشمِ سیَهی گمشده در عمقِ مَتَل ها
        در انجمنِ شعر، و یا کافه یِ تهران
        دلدادگیِ من به تو گشتَست، مَثَل ها
        وقتی که بگفتی تو از آن بوسه یِ یکریز
        ورزیده حسادت به من آن شیخِ اَجَل ها
        نافِ من و تو بر سرِ گهواره بریدند
        یعنی که خیالم به خیالت زِ اَزل ها
        چندی شده آشوب و جدال است برایَت
        گیسو کِشیِ بیژن و من، بینِ جَدَل ها
        از دور بدیدم که زمین از تَبِ لیلا
        خشکیده میانِ قفسِ سردِ گُسل ها
        ای کودکی ات قصه یِ زنبیلِ تو و بعد
        من در پِی اَت از کوچه یِ معصومِ خَجَل ها
        ____________________________

        عیسی نصراللهی

        *خجَل،خجِل:شرمگین کردن،شرمساری
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0