سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    علی ورد و ذکر جهان

    شعری از

    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)

    از دفتر گر حوصله فرمایی جز عشق نبینی هیچ نوع شعر غزل

    ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۲۸ شماره ثبت ۱۰۰۵۲۵
      بازدید : ۲۲۳   |    نظرات : ۲۰

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    علی علی به چه نامی بخوانمت 
    *****
    ندانمت به چه نامی بخوانمت همه جانی !
    علی علی چه بگویم که ذکر اهل جهانی
    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت
    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی
    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت
    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی
    علی کرامت عشق و علی حقیقت دانش
    فزون ز عدل و فراتر زعشق نیست گمانی  
    به دشمنی دل دشمن شرار قهر فروزد
    به دوستی که نهد مرهمی به زخم نهانی؟!
    به صدر و ذیل جهان نیست التفات علی را
    گزیده است علی دولتی به گرده ی نانی 
    چه بینواست جهانی که بی علی ست خدایا 
    چه رونق است زمان را که نیست فخر جهانی
    وفای خلق به پایان رسد اگر که یتیمی 
    شبی گرسنه بخوابد برآستان گرانی  
     فرید آزادبخت
    ۴
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۱۱
    درود بزرگوار
    بسیار زیبا و دلنشین بود
    در صف ملای متقیان حضرت علی علیه السلام خندانک
    سعید صادقی (بینا)
    سعید صادقی (بینا)
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۶
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    سه شنبه ۱۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۱۷
    سلام و درود استاد عزیز
    از لطف و عنایت کریمانه حضرتعالی بسیار ممنون و متشکرم .
    نسخه ویرایش شده شعر تقدیم حضور با سعادت جنابتان می گردد .

    علی
    ندانمت به چه نامی بخوانمت که تو جانی !

    هوالعلی به تو گفتا علی که جان جهانی

    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت

    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی

    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت

    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی

    علی کرامت عشق و علی حقیقت دانش

    فزون ز عقل و فراتر زعشق نیست گمانی  

    به دشمنی دل دشمن شرار قهر فروزد

    به دوستی که نهد مرهمی به زخم نهانی؟!

    به صدر و ذیل جهان نیست التفات علی را

    گزیده است چنان دولتی به گرده ی نانی 

    چه بینواست جهانی که بی علی ست خدایا 

    چه رونق است زمین را که نیست فخر زمانی

    وفای خلق به پایان رسد اگر که یتیمی 

    شبی گرسنه بخوابد برآستان گرانی  

    اگرچه نیست دلی در خرابه های سیاست

    زبان به طعنه گشودم که باره مست نرانی

    هزار جان گرامی بسوخت در غم رویش

    نگاه گر نکند چاره چیست چون نتوانی ؟

    هلاک خویش نجستم مگر به دولت وصلت

    که سر به پای تو افتد دمی که نیک بدانی

    به سینه سنگ علی زد کسی که خصم علی بود

    به عشق تا چه کند دوستی که داشت نشانی

    طریق مردمی و عدل گرچه خوار بیافتد

    به مردمی که روا نیست ترک عشق و جوانی

    چگونه زیست جوانمرد بی نصیب دریغا

    نه دلبری نه نگاری نه دل نه سر روانی

    حریف زهد گدایان نشد کسی که به عمرش

    وجود عاشق خود باخت هم به لقمه نانی

    از آن به خلوت رندان عزیز شد غم خوبان

    که عشق با سر زلف تو کرد مکر و تبانی

     فرید آزادبخت
    ارسال پاسخ
    بهنود کیمیائی
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۱۸
    درودها





    ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
    سعید صادقی (بینا)
    سعید صادقی (بینا)
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۶
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    سه شنبه ۱۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۱۷
    سلام و درود استاد عزیز
    از لطف و عنایت کریمانه حضرتعالی بسیار ممنون و متشکرم .
    نسخه ویرایش شده شعر تقدیم حضور با سعادت جنابتان می گردد .

    علی
    ندانمت به چه نامی بخوانمت که تو جانی !

    هوالعلی به تو گفتا علی که جان جهانی

    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت

    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی

    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت

    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی

    علی کرامت عشق و علی حقیقت دانش

    فزون ز عقل و فراتر زعشق نیست گمانی  

    به دشمنی دل دشمن شرار قهر فروزد

    به دوستی که نهد مرهمی به زخم نهانی؟!

    به صدر و ذیل جهان نیست التفات علی را

    گزیده است چنان دولتی به گرده ی نانی 

    چه بینواست جهانی که بی علی ست خدایا 

    چه رونق است زمین را که نیست فخر زمانی

    وفای خلق به پایان رسد اگر که یتیمی 

    شبی گرسنه بخوابد برآستان گرانی  

    اگرچه نیست دلی در خرابه های سیاست

    زبان به طعنه گشودم که باره مست نرانی

    هزار جان گرامی بسوخت در غم رویش

    نگاه گر نکند چاره چیست چون نتوانی ؟

    هلاک خویش نجستم مگر به دولت وصلت

    که سر به پای تو افتد دمی که نیک بدانی

    به سینه سنگ علی زد کسی که خصم علی بود

    به عشق تا چه کند دوستی که داشت نشانی

    طریق مردمی و عدل گرچه خوار بیافتد

    به مردمی که روا نیست ترک عشق و جوانی

    چگونه زیست جوانمرد بی نصیب دریغا

    نه دلبری نه نگاری نه دل نه سر روانی

    حریف زهد گدایان نشد کسی که به عمرش

    وجود عاشق خود باخت هم به لقمه نانی

    از آن به خلوت رندان عزیز شد غم خوبان

    که عشق با سر زلف تو کرد مکر و تبانی

     فرید آزادبخت
    ارسال پاسخ
    محسن ابراهیمی اصل (غریب)
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۲۵
    درود برشما خندانک خندانک خندانک
    زیبا بود خندانک خندانک
    سعید صادقی (بینا)
    سعید صادقی (بینا)
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۶
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    سه شنبه ۱۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۱۷
    سلام و درود استاد عزیز
    از لطف و عنایت کریمانه حضرتعالی بسیار ممنون و متشکرم .
    نسخه ویرایش شده شعر تقدیم حضور با سعادت جنابتان می گردد .

    علی
    ندانمت به چه نامی بخوانمت که تو جانی !

    هوالعلی به تو گفتا علی که جان جهانی

    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت

    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی

    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت

    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی

    علی کرامت عشق و علی حقیقت دانش

    فزون ز عقل و فراتر زعشق نیست گمانی  

    به دشمنی دل دشمن شرار قهر فروزد

    به دوستی که نهد مرهمی به زخم نهانی؟!

    به صدر و ذیل جهان نیست التفات علی را

    گزیده است چنان دولتی به گرده ی نانی 

    چه بینواست جهانی که بی علی ست خدایا 

    چه رونق است زمین را که نیست فخر زمانی

    وفای خلق به پایان رسد اگر که یتیمی 

    شبی گرسنه بخوابد برآستان گرانی  

    اگرچه نیست دلی در خرابه های سیاست

    زبان به طعنه گشودم که باره مست نرانی

    هزار جان گرامی بسوخت در غم رویش

    نگاه گر نکند چاره چیست چون نتوانی ؟

    هلاک خویش نجستم مگر به دولت وصلت

    که سر به پای تو افتد دمی که نیک بدانی

    به سینه سنگ علی زد کسی که خصم علی بود

    به عشق تا چه کند دوستی که داشت نشانی

    طریق مردمی و عدل گرچه خوار بیافتد

    به مردمی که روا نیست ترک عشق و جوانی

    چگونه زیست جوانمرد بی نصیب دریغا

    نه دلبری نه نگاری نه دل نه سر روانی

    حریف زهد گدایان نشد کسی که به عمرش

    وجود عاشق خود باخت هم به لقمه نانی

    از آن به خلوت رندان عزیز شد غم خوبان

    که عشق با سر زلف تو کرد مکر و تبانی

     فرید آزادبخت
    ارسال پاسخ
    سعید صادقی (بینا)
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۳۹
    استاد عزیز
    چقدر فصاحت کلام
    چقدر استواری اوزان
    چقدر بینش بالا در استفاده از کلمات


    بسیار زیبا بود جناب آزادبخت عزیز خندانک
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    سه شنبه ۱۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۱۶
    سلام و درود استاد عزیز
    از لطف و عنایت کریمانه حضرتعالی بسیار ممنون و متشکرم .
    نسخه ویرایش شده شعر تقدیم حضور با سعادت جنابتان می گردد .

    علی
    ندانمت به چه نامی بخوانمت که تو جانی !

    هوالعلی به تو گفتا علی که جان جهانی

    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت

    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی

    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت

    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی

    علی کرامت عشق و علی حقیقت دانش

    فزون ز عقل و فراتر زعشق نیست گمانی  

    به دشمنی دل دشمن شرار قهر فروزد

    به دوستی که نهد مرهمی به زخم نهانی؟!

    به صدر و ذیل جهان نیست التفات علی را

    گزیده است چنان دولتی به گرده ی نانی 

    چه بینواست جهانی که بی علی ست خدایا 

    چه رونق است زمین را که نیست فخر زمانی

    وفای خلق به پایان رسد اگر که یتیمی 

    شبی گرسنه بخوابد برآستان گرانی  

    اگرچه نیست دلی در خرابه های سیاست

    زبان به طعنه گشودم که باره مست نرانی

    هزار جان گرامی بسوخت در غم رویش

    نگاه گر نکند چاره چیست چون نتوانی ؟

    هلاک خویش نجستم مگر به دولت وصلت

    که سر به پای تو افتد دمی که نیک بدانی

    به سینه سنگ علی زد کسی که خصم علی بود

    به عشق تا چه کند دوستی که داشت نشانی

    طریق مردمی و عدل گرچه خوار بیافتد

    به مردمی که روا نیست ترک عشق و جوانی

    چگونه زیست جوانمرد بی نصیب دریغا

    نه دلبری نه نگاری نه دل نه سر روانی

    حریف زهد گدایان نشد کسی که به عمرش

    وجود عاشق خود باخت هم به لقمه نانی

    از آن به خلوت رندان عزیز شد غم خوبان

    که عشق با سر زلف تو کرد مکر و تبانی

     فرید آزادبخت
    ارسال پاسخ
    حدیث عبدلی (یارا)
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۴۶
    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت
    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی
    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت
    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی

    ____________
    ________________________ خندانک

    با سلام و درود

    جناب آذر بخت گران قدر

    بسیار زیبا و دل انگیز نگاشته اید

    لذت بردم از رقص قلم تان

    مانا باشید به شاعرانگی _______ خندانک
    سعید صادقی (بینا)
    سعید صادقی (بینا)
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    سه شنبه ۱۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۱۶
    سلام و درود استاد عزیز
    از لطف و عنایت کریمانه حضرتعالی بسیار ممنون و متشکرم .
    نسخه ویرایش شده شعر تقدیم حضور با سعادت جنابتان می گردد .

    علی
    ندانمت به چه نامی بخوانمت که تو جانی !

    هوالعلی به تو گفتا علی که جان جهانی

    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت

    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی

    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت

    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی

    علی کرامت عشق و علی حقیقت دانش

    فزون ز عقل و فراتر زعشق نیست گمانی  

    به دشمنی دل دشمن شرار قهر فروزد

    به دوستی که نهد مرهمی به زخم نهانی؟!

    به صدر و ذیل جهان نیست التفات علی را

    گزیده است چنان دولتی به گرده ی نانی 

    چه بینواست جهانی که بی علی ست خدایا 

    چه رونق است زمین را که نیست فخر زمانی

    وفای خلق به پایان رسد اگر که یتیمی 

    شبی گرسنه بخوابد برآستان گرانی  

    اگرچه نیست دلی در خرابه های سیاست

    زبان به طعنه گشودم که باره مست نرانی

    هزار جان گرامی بسوخت در غم رویش

    نگاه گر نکند چاره چیست چون نتوانی ؟

    هلاک خویش نجستم مگر به دولت وصلت

    که سر به پای تو افتد دمی که نیک بدانی

    به سینه سنگ علی زد کسی که خصم علی بود

    به عشق تا چه کند دوستی که داشت نشانی

    طریق مردمی و عدل گرچه خوار بیافتد

    به مردمی که روا نیست ترک عشق و جوانی

    چگونه زیست جوانمرد بی نصیب دریغا

    نه دلبری نه نگاری نه دل نه سر روانی

    حریف زهد گدایان نشد کسی که به عمرش

    وجود عاشق خود باخت هم به لقمه نانی

    از آن به خلوت رندان عزیز شد غم خوبان

    که عشق با سر زلف تو کرد مکر و تبانی

     فرید آزادبخت
    ارسال پاسخ
    مریم کاسیانی
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۳۸
    سلام،بسیار عالی
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    سه شنبه ۱۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۱۷
    سلام و درود استاد عزیز
    از لطف و عنایت کریمانه حضرتعالی بسیار ممنون و متشکرم .
    نسخه ویرایش شده شعر تقدیم حضور با سعادت جنابتان می گردد .

    علی
    ندانمت به چه نامی بخوانمت که تو جانی !

    هوالعلی به تو گفتا علی که جان جهانی

    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت

    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی

    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت

    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی

    علی کرامت عشق و علی حقیقت دانش

    فزون ز عقل و فراتر زعشق نیست گمانی  

    به دشمنی دل دشمن شرار قهر فروزد

    به دوستی که نهد مرهمی به زخم نهانی؟!

    به صدر و ذیل جهان نیست التفات علی را

    گزیده است چنان دولتی به گرده ی نانی 

    چه بینواست جهانی که بی علی ست خدایا 

    چه رونق است زمین را که نیست فخر زمانی

    وفای خلق به پایان رسد اگر که یتیمی 

    شبی گرسنه بخوابد برآستان گرانی  

    اگرچه نیست دلی در خرابه های سیاست

    زبان به طعنه گشودم که باره مست نرانی

    هزار جان گرامی بسوخت در غم رویش

    نگاه گر نکند چاره چیست چون نتوانی ؟

    هلاک خویش نجستم مگر به دولت وصلت

    که سر به پای تو افتد دمی که نیک بدانی

    به سینه سنگ علی زد کسی که خصم علی بود

    به عشق تا چه کند دوستی که داشت نشانی

    طریق مردمی و عدل گرچه خوار بیافتد

    به مردمی که روا نیست ترک عشق و جوانی

    چگونه زیست جوانمرد بی نصیب دریغا

    نه دلبری نه نگاری نه دل نه سر روانی

    حریف زهد گدایان نشد کسی که به عمرش

    وجود عاشق خود باخت هم به لقمه نانی

    از آن به خلوت رندان عزیز شد غم خوبان

    که عشق با سر زلف تو کرد مکر و تبانی

     فرید آزادبخت
    ارسال پاسخ
    مسعود آزادبخت
    يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۲۲
    درود دایی عزیزم
    بسیار عالی خندانک خندانک خندانک
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    سه شنبه ۱۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۱۶
    سلام و درود استاد عزیز و خواهرزاده گرانقدر و ادیبم
    از لطف و عنایت کریمانه حضرتعالی بسیار ممنون و متشکرم .
    نسخه ویرایش شده شعر تقدیم حضور با سعادت جنابتان می گردد .

    علی
    ندانمت به چه نامی بخوانمت که تو جانی !

    هوالعلی به تو گفتا علی که جان جهانی

    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت

    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی

    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت

    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی

    علی کرامت عشق و علی حقیقت دانش

    فزون ز عقل و فراتر زعشق نیست گمانی  

    به دشمنی دل دشمن شرار قهر فروزد

    به دوستی که نهد مرهمی به زخم نهانی؟!

    به صدر و ذیل جهان نیست التفات علی را

    گزیده است چنان دولتی به گرده ی نانی 

    چه بینواست جهانی که بی علی ست خدایا 

    چه رونق است زمین را که نیست فخر زمانی

    وفای خلق به پایان رسد اگر که یتیمی 

    شبی گرسنه بخوابد برآستان گرانی  

    اگرچه نیست دلی در خرابه های سیاست

    زبان به طعنه گشودم که باره مست نرانی

    هزار جان گرامی بسوخت در غم رویش

    نگاه گر نکند چاره چیست چون نتوانی ؟

    هلاک خویش نجستم مگر به دولت وصلت

    که سر به پای تو افتد دمی که نیک بدانی

    به سینه سنگ علی زد کسی که خصم علی بود

    به عشق تا چه کند دوستی که داشت نشانی

    طریق مردمی و عدل گرچه خوار بیافتد

    به مردمی که روا نیست ترک عشق و جوانی

    چگونه زیست جوانمرد بی نصیب دریغا

    نه دلبری نه نگاری نه دل نه سر روانی

    حریف زهد گدایان نشد کسی که به عمرش

    وجود عاشق خود باخت هم به لقمه نانی

    از آن به خلوت رندان عزیز شد غم خوبان

    که عشق با سر زلف تو کرد مکر و تبانی

     فرید آزادبخت
    ارسال پاسخ
    ابوالفضل احمدی
    دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۱۱
    روز قلم گرامی باد✒️
    🌻🌻
    🌻
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    سه شنبه ۱۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۱۶
    سلام و درود استاد عزیز
    از لطف و عنایت کریمانه حضرتعالی بسیار ممنون و متشکرم .
    نسخه ویرایش شده شعر تقدیم حضور با سعادت جنابتان می گردد .

    علی
    ندانمت به چه نامی بخوانمت که تو جانی !

    هوالعلی به تو گفتا علی که جان جهانی

    چه می توان به حقیقت شنید و گفت به وصفت

    کمال عقل و دلیل دل و فضیلت جانی

    خدا به اهل شریعت وفای عشق تو آموخت

    زهی شرافت ایمان ؛ زهی فرّ صمدانی

    علی کرامت عشق و علی حقیقت دانش

    فزون ز عقل و فراتر زعشق نیست گمانی  

    به دشمنی دل دشمن شرار قهر فروزد

    به دوستی که نهد مرهمی به زخم نهانی؟!

    به صدر و ذیل جهان نیست التفات علی را

    گزیده است چنان دولتی به گرده ی نانی 

    چه بینواست جهانی که بی علی ست خدایا 

    چه رونق است زمین را که نیست فخر زمانی

    وفای خلق به پایان رسد اگر که یتیمی 

    شبی گرسنه بخوابد برآستان گرانی  

    اگرچه نیست دلی در خرابه های سیاست

    زبان به طعنه گشودم که باره مست نرانی

    هزار جان گرامی بسوخت در غم رویش

    نگاه گر نکند چاره چیست چون نتوانی ؟

    هلاک خویش نجستم مگر به دولت وصلت

    که سر به پای تو افتد دمی که نیک بدانی

    به سینه سنگ علی زد کسی که خصم علی بود

    به عشق تا چه کند دوستی که داشت نشانی

    طریق مردمی و عدل گرچه خوار بیافتد

    به مردمی که روا نیست ترک عشق و جوانی

    چگونه زیست جوانمرد بی نصیب دریغا

    نه دلبری نه نگاری نه دل نه سر روانی

    حریف زهد گدایان نشد کسی که به عمرش

    وجود عاشق خود باخت هم به لقمه نانی

    از آن به خلوت رندان عزیز شد غم خوبان

    که عشق با سر زلف تو کرد مکر و تبانی

     فرید آزادبخت
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0