سه شنبه ۲۹ اسفند
عاشق بی معشوق شعری از
از دفتر من عشق را خوردم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۱۶ شماره ثبت ۱۰۰۱۵۱
بازدید : ۲۳۸ | نظرات : ۱۷
|
|
کلاه قدر ندارد به شانه سر که نباشد
تو را چه گونه بخوانم غزل اگر که نباشد
تو جان و روح منی جسم ناتوان گرو تو
کلاه قدر ندارد به شانه سر که نباشد
زیادی سخن از درد لاعلاج و قدیمی ست
کسی نمیشنود قصه مختصر که نباشد
شرایطی ست که حتا خدا فکر کسی نیست
شفیع و واسطه ات تا (پیامبر) که نباشد
اگر چه زار و نزارم گلایه از تو ندارم
کند چه چاره پرستار؟ داکتر که نباشد
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درودها استاد عزیز ممنونم از لطف شما دکتر فکر کردم از وزن خارج میشه داکتر نوشتم سپاس | |
|
سلام و درودها جناب رضایی خیلی با مهر و محبت است نگاهتون بزرگوار سپاسگزارم | |
|
ممنونم جناب کیمیایی ارجمند سپاسگزارم | |
|
سلام و درودها بانوی ادیب سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
پر احساس و زیباست
داکتر؟