پنجشنبه ۶ ارديبهشت
|
|
امشب به بابا می رساند دخترش را
|
|
|
|
|
دیر زمانیست
که خونین است
کام مغرب از صید خورشید
کس چه میداند
باد بیرحم پاییز
از چه رو بر سبزی
|
|
|
|
|
میدانم امشب در سماع خویش میمیرم
|
|
|
|
|
در سینه ها فصل خزان ،،هست ناله و آه وفغان
پس کی به فریاد میرسی ،،مولای ما صاحب الزمان عج
|
|
|
|
|
من تو را سجده میکنم
چونکه تو لایقی برآن
|
|
|
|
|
به فردا می رسم یا نه نمی دانم چه انجام است
|
|
|
|
|
آغوشم را گشودم
تا تورا در آغوش بگیرم
نمیدانستم باد پاییزی
مرا از خواب بیدار میکند.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
مهتاب را ندیدم امشب.
آیا که پرده از نقاب برداشته ای؟
آری،
به گمانم که پرده از رخسار گرفته ای،
یا
|
|
|
|
|
تو مپندار، که من با دگران سر مستم
بوی زلف تو هنوز، در پی من می آید
خود فروشی نکنم، جز به یک خند
|
|
|
|
|
وه که به یادم تویی ای مهربان
|
|
|
|
|
من از نشاط تو می نویسم
تو از عاقبت من بگو میان تو من و دنیا
شاید نگذاشته باشی عمرم ب
|
|
|
|
|
پیری به گذر بر سر کودک میزد
|
|
|
|
|
چرا از روزگار و از دنیا شکایت داریم با دعا و مثبت اندیشی روزگار را شیرین کنید
|
|
|
|
|
سیه پوش آسمان و اهل زمین است
سالروز هجر یار امیر المومنین است
مدینه شرمنده و امروز غمین ا
|
|
|
|
|
سوز سرما چون رسد
دلگرم تو جانا منم
در خزان سرد جان
با عشق تو مانا منم
|
|
|
|
|
کاش، در اوج اقتدار
بی هیچ چشمداشت
چونان نخی باریک
بگذرم از سوراخ سوزنی
برای وصله بر
تنپوش پاره
|
|
|
|
|
تو را زبانه می کشد تمام روح و پیکرم..
|
|
|
|
|
ازّل و آخِر خداوند هست و هست
ظاهر و باطن خداوند هست و هست
|
|
|
|
|
تا استخوانم سوختم
رفتنت را بزم بود.
مثل خورشید میدرخشیدی،ولی!
من خود تو را افروختم.
دفن کردم غر
|
|
|
|
|
ما شهروندهای شعر و شعور هستیم
|
|
|
|
|
دلی آرام یعنی عشق در کاشانه ات باشد
تو گر شمعی شوی بی وقفه او پروانه ات باشد
|
|
|
|
|
مادر بدون نور تو در قلب و ذهن ما
تاریک تاریک است این شب های بی فردا
|
|
|
|
|
خوبان به تو می نازند، تو را با ما گنه کاران چه کار است
مستان ز تو مِی گیرند، تو را با ما هوسبازان
|
|
|
|
|
مرگ هم شرف دارد به این سگ زندگانی ها
چیزی نمیخواهند جز این بی وقفه بانی ها
گویند فصل امتحانات است
|
|
|
|
|
یارب رسان نسیم رحمت خود برد یار ما
که از فضل تو بگشا ید گره از رو ز گار ما
|
|
|
|
|
دخترم نازنینم چشماتو وا کن
با چشم باز به دنیا نگا کن
اون جلو جلوها
پشت این کوچه پس کوچه ها
ادماش
|
|
|
|
|
حالا که پر میکشد
دلم به هوایت....
|
|
|
|
|
هیجده سال معصومیت کم نیست
|
|
|
|
|
عشقِ پنهان ، موجبِ روشن روانی می شود ..
|
|
|
|
|
در دل سنگت اگر جا نشوم می میرم
|
|
|
|
|
بلبل عاشق و دلداده گرفتار مکن
شاپرش گربِکَنیکَنده ا ز آنیار مکن
|
|
|
|
|
هنوز هم یادت
میدهد بوی گل نرگس نچیده،
طعم انار رسیده.
|
|
|
|
|
از چشمان شهلایت
تا قلب مهربانت...
|
|
|
|
|
چه غریبانه می گذرد روزهایم بی تو...
|
|
|
|
|
شعر نو
خانه
شاعران
احسان صدوقی
دفتر شعر کور سوی امید
مرگ
مرگ
۱۴۰۰/۱/۱۹ شماره ثبت ۵۸۸۱۳۷
مر
|
|
|
|
|
هر صباح از دل،آرام منم،خدایا! تو طلبیدی
یک روز دگر آیم و با عشق،اینگونه دچاری
ناچار ز نزدیکی تو،د
|
|
|
|
|
خیالت هست ای بی وفا چه کردی با دلم
عمری به پایت سوختن این مزد و حاصلم
|
|
|
|
|
بر گردنت گردن آویزی نامرئی انداختم
روحت بر تن مرده ام زنده و سیال است
روزم را درهم شکستی
شب نیز ر
|
|
|
|
|
اینجا مرگ بهتر از زیستن
اینجا هیهات گویان
مرگ می فروشند و زیستن می خرند...
|
|
|
|
|
من اگر دغدغه ام مردم شام و یمن است...
|
|
|
|
|
دلـیـلِ هـر بـیـتـی کـه سـرودم ز مـاتـمـت ..
تو در شـعرم یـافـت میشـوی من در غمـت
|
|
|
|
|
ناوکت پرستگای تنیایی دله
چاوکت آسمانی شینی مرمره..........
|
|
|
|
|
🌹 محبت بگردان به دل میهمان
نگریان، بخندان همه مردمان
|
|
|
|
|
من که تا صحری سرد کنار شب یلدا بودم
او به من گفت که طولانی نیست
قصه بود آنچه زمستان می گفت
|
|
|
|
|
آغوشِ پر از عشق تو پایانِ غم است
|
|
|
|
|
بگذار دلتنگی بیفتد گردن باران
|
|
|
|
|
بوسه که به بوسه ختم می شود ،بدهکارت نمی شوم .
|
|
|
|
|
اگر امروز بکامت همه شیرین شکران خواهد بود
|
|
|
|
|
کیستی که حتی در نت موسیقی نی لبک دوره گرد
خودنمایی میکنی؟
|
|
|
|
|
جهان این بار به جای شعر برات ضربالمثل دارد
چو روزی رفت زین دنیا بجایش یک اثر دارد
|
|
|
|
|
قول مردان مرده و بی جان بود
اعتماد کردن تباه، خسران بود
کرنش و افتادگی فرصت دهد
آنانکه را بازند
|
|
|
|
|
گل سرخ بهاران است مادر
بتنها یی گلستان است مادر
|
|
|
|
|
فکرم ازاینسو، تا لب دریا ،
ازآنسو، تا دل صحرا رفته
|
|
|
|
|
ای فروغ اشکار ازباب شاهانه یا حسین
عاشقانند جان فدا از ناب مستانه یا حسین
تنگ دنیا بر
|
|
|
|
|
روزگار حالم بده سربه سرم نزار
من که خودم میرم دست از سرم بردار
واسه من که تو وفا نکردی
من و به حا
|
|
|
|
|
دلبستن و عاشق شدن اینجورش گناهه
تا بوده همین بوده این است نظر من
|
|
|
|
|
فرمانده عشقی
درکالبد زندگی
الههی زیبایی
با عطر دل انگیز خواهش
آغوشش تنهایی ام را پر کرده
|
|
|
|
|
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
|
|
|
|
|
شعر نو
خانه
شاعران
احسان صدوقی
دفتر شعر کور سوی امید
طمع و غرور
طمع و غرور
۱۴۰۰/۲/۵ شماره ثب
|
|
|
|
|
شب و روز انتظارم که شوی تو یار با من
تو ندانی که چه کردی و چکار با من
|
|
|
|
|
عاشقونه :
یادتِ چه عاشقونه 💘 زل زدی ی روز تو چشمام
گفتی اندازه ی قلبم 💘 قدر دنیا تو رو میخوام
|
|
|
|
|
یلدا دوباره آمد تا شاد شاد باشی
|
|
|
|
|
هر بیر اینسان، آنا دیلینن
دونیانی و سِودانی تانیر
|
|
|
|
|
دراین یلدا پر از شور تمنایم ، کنارم باش
خراب و خسته و درگیر غم هایم، کنارم باش
|
|
|
|
|
چه خوب می شود افتم، میان دامانت
شکسته بال و پرم، نیست توان پروازم
میان شاخه ی بید و صنوبر اینجا
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۵ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |