جمعه ۳۱ فروردين
|
|
یا علی گفتید و دست عدل را بو کرده اید
|
|
|
|
|
گاهی زندگی یک جایی قرارت میده..
|
|
|
|
|
ازگِل آمدم و،
اکنون
دارم حلوای خودم را میخورم
|
|
|
|
|
بخوان از کلک من افسانه ی غم/شو از جام نِیَم مستانه ی غم
|
|
|
|
|
همراه شدم با غم، زین شهر بِدَر تا کی؟
|
|
|
|
|
هرچه جان کند
تا کند مست مرا؛
نشد!
|
|
|
|
|
دم به دم شیشه دل می شکند ، می دانی
|
|
|
|
|
بی تو هیچَم
مانند صدفی
بدونِ مروارید.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
من از تو آغاز میشوم ای ابتدای همه
|
|
|
|
|
تقدیم به ماه ِ منیر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس
|
|
|
|
|
کاش در ماجرای شانه ی تو
من بمیرم به جای موهایت
|
|
|
|
|
تقدیم به مردم و شهر عزیزم ،زادگاهم شهرستان ازنا در استان لرستان
|
|
|
|
|
گفتی که تو با بهانه ها جوری تو
بین همه ی ستاره مشهوری تو
...
|
|
|
|
|
ای کاش شبی نور ز مهتاب رود
مجموع دوگاه از سر مضراب رود
تاریک تر از شب شود این ماه و مهش
کز خاطر ا
|
|
|
|
|
.......سجده رخشان......
مناجات سوم
شاید دگران زمن افزون ترند
از سبقت ذکر حق آزمون ترند
در طلب ذک
|
|
|
|
|
تـصـویــر آدمــی را ؛ کــردم چــنـیــن نــگـارش :
" رُخ از بـرون پـریـرو ؛ دیـو از درون کـشیـدم "
|
|
|
|
|
اهرمن غالب شده روی زمین
علم و دانش غرفه در دریای کین
خونها جاری شده در جویها
دلها افسر
|
|
|
|
|
هزار بار درین بوم مردهام سرِ دار
که بوم شوم به هر دار لانهای دارد
|
|
|
|
|
در نگاه پر از موجم،
در نفس آرامم،
در خیالم که پر از یاد توست،
به تو می اندیشم.
|
|
|
|
|
بدون تو بریده ام ، تهی از استقامتم
|
|
|
|
|
من از دوردورا آمدم ، با چه شوقی
|
|
|
|
|
تو چی رنگین کمونی رنگ و رنگی
تو ماهی تو افتاوی قشنگی
تو چی آوی تو چی چشمه زلالی
تو سردی تو حنکی
|
|
|
|
|
به پای
زشت و زیبایش
ریختم
تمام ناب ِ عشقم را
|
|
|
|
|
گیسوان سپیده می تابد
دم به دم
گرگ و میش عرش
|
|
|
|
|
چو بغض ابر بهاران ز قطره لبریزم
تمام هستی خود را به پای او ریزم
|
|
|
|
|
دلتنگی دریاچه را دریا ، چه می فهمد
|
|
|
|
|
زار و دربند تو ام، غیر از تو ام دلدار نیست
مینگر، زین بیش تا دلدادهای بیمار نیست
|
|
|
|
|
درد دلها را دگر با باد و باران می کنم
|
|
|
|
|
🌹ز روز ازل دانه ی من بکشت🌹
🌹هم او که غم و شوق بهرم نوشت🌹
|
|
|
|
|
نازنینم هیچ گاهی اصل خود را گم نکن
زندگی خویش را بازیچه مردم نکن
|
|
|
|
|
میگن ماه هیچ موقع تا ابد پشت ابر نمی مونه
|
|
|
|
|
هنوز برادرا با هم قهرن
ساکت شدن یه سین هفت سینه
فیلم و دیگه از سینما بردن
این شهر دیگه دارالمجانی
|
|
|
|
|
دیرگاهی است،
که ریخته سیاهی شب،
همه جای این دشت،
ارمغان آورد خاموشی لب.
دیر زمانی است،
که شب سر
|
|
|
|
|
صحبت از فصل زمستان است در آغوش یار
|
|
|
|
|
اگرببینی ام نمیشناسی ،
با این روی پریده م
|
|
|
|
|
دوباره عشق را در من جهنم کن
مرا هم مبتلای بوسه نم نم کن
هوای آن غروب ِ سرد پیچیده
برایم چای با
|
|
|
|
|
من ملک خواه همان منزلت دیرینم
از بهشتم نکند فرصت تقوا بردن
|
|
|
|
|
قصه ی دو پنجره عشق میان منو توست
|
|
|
|
|
کاش از این معرکه عشق ، گذر می کردم
|
|
|
|
|
وقتی نگاهت میکنم حالم چه خوب است
دوری از تو ، بدون مهر و ناجور است
من در خیالم ، با تو بودن دوست
|
|
|
|
|
در سایۀ نگاهِ تو از ره به در شدم
با جان و دل مقابلِ عقلم سپر شدم
در التهابِ آتش عشقت گشاده روی
از
|
|
|
|
|
شعری کودکانه ، تقدیم به ریحانه سلطانی نژاد ، شهیده دو ساله ...
|
|
|
|
|
کودکی آرام بود کودکی ام
ماه را بوسه زدو شب خواب رفت
روز با پرتو خورشید
|
|
|
|
|
رفتی که عشقت باعثِ ویرانیام باشد
|
|
|
|
|
اگر که دغدغه تان داغ و سوگ کرب بلاست
در این میان به گمانم که کربلا اینجاست
هزار سر که سخن در بیان
|
|
|
|
|
از روی مهربان تو پروا نمی کند
|
|
|
|
|
این شعر پیرامون لطف پرودگار بر بندگانش است.
|
|
|
|
|
دیشب منُ توُ دختر سه ساله مان...
|
|
|
|
|
من از این طبل تو خالی
از این تصویر پوشالی
از این خاک خون خوارو
از این، از این فردایه تکراری
|
|
|
|
|
برگ خشکیدۀ افتاده درون نیلم
دست من نیست که یک شاعر هردمبیلم
خندههایم پر از اندوه و پریشانی شد
|
|
|
|
|
آژیر های سرخ برای تو خاطرهست!
|
|
|
|
|
راه ما شاید بود زین راه و زین مستان سوا
حال ما و عیش ما گویی که چون باد هوا
|
|
|
|
|
این مرزوبوم روزهای غریب هم دیده است
رنج و عذاب نوکر و یاغی کشیده است
گاهی به سبزه بزک گشته، گا
|
|
|
|
|
دیوار امان دل روی گُسلِ آه است..
|
|
|
|
|
و اینکه تصمیم پرنده برای پرواز قطعی است
یک قدم تا رساندن پیام به خاطره ام باقیست
|
|
|
|
|
بقا شود اگرچه جام شبه ناک میخورد
|
|
|
|
|
فتح قلم Conquest of the pen
|
|
|
|
|
...هرچه تو بیشتر رفتی
من بیشتر رسیدم...
|
|
|
|
|
پای جان دادنتان مهرهٔ تکرارترم
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۱ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |