جمعه ۱۰ فروردين
|
|
نوای دلم باز تاب هوس نیست
|
|
|
|
|
کاشکی، افسانه بودی خوب من
بت شدی، من هم نبودم بت شکن!!
|
|
|
|
|
در کارگه خلقت ما را نفسی دادند
هم بال و پر پرواز هم وعده بسی دادند
|
|
|
|
|
ای طبیب دل بیمار به فریاد برس
|
|
|
|
|
به افق می نگرم
و تو را آینه ای می بینم
که سراسر همه تکرار منی
شایدم این سو منم
که سراپا
همه ت
|
|
|
|
|
گه کز کوچه اوعبور می کنم
سرَی با آن صبور می کنم
|
|
|
|
|
مهدی جان ولی نعمت من
ز دیدارت شدیم بی قرارکی شود تمام زمان انتظار
|
|
|
|
|
دور از تو امید
............. رخت بر می بندد
یادِ تو چو رفت
...............
|
|
|
|
|
بیاویزم چراغی بی فروغ بر باور خوشبخت
با کلامی ساده از جنس گس کاج بزرگراه شهید عشق
با زبانی بی تکلف
|
|
|
|
|
عاشق شدم و در پی معشوق دویدم/
اما نرسیدم نرسیدم نرسیدم/
غافل شدم از باغچه ی سرخ
|
|
|
|
|
من از کتاب فلسفه قد کشیده ام
|
|
|
|
|
آری
آری
هنوز بیست سال و اندی از عمرت نگذشته است
چرا آینه را نگاه میکنی
هی ... هی
|
|
|
|
|
حاضرم بر تخت هر عملی بخوابم
|
|
|
|
|
من قطره ی آبی که طلب نیست بر او
گـــر او بشود مــــراد معـنا کُـندم
معنای من از عشق گُلِ فاطمه ا
|
|
|
|
|
اینجا تهران است به وقت نیمه شب
پشت چراغ قرمز
|
|
|
|
|
تو درس محبتی که پاست بکنم
خود را رقم یکِ کلاست بکنم
|
|
|
|
|
فرستادم پـــــــیام از موج آفاق
نشستم مُنتـظرکـــــــآید جوابش
بسی از انتـظارش شکوه
|
|
|
|
|
«همزاد آتش»
خورشیدستیزا!
خورشید را زِ آتش میترسانی؟!
نیک بدان که خورشید،
همزاد آتش است
و نه هی
|
|
|
|
|
روز عاشورا سَرم دارد هَوا
|
|
|
|
|
تقدیم به هموطنان خونگرم لارستانی
|
|
|
|
|
تیشه آویختم بر دیوار اتاقم
به یاد فرهاد
|
|
|
|
|
هیچکس باورش نشد
من در زمان سفر کردم
و در چنگ کابوسی به نام آینده گرفتار شدم...
|
|
|
|
|
غزلی را که برای تو سرودم باران
|
|
|
|
|
خون در دیده و دیده خون می گردد
رخ ماه،
|
|
|
|
|
آتش به جانم میزند آن نرگس مستانه ات
|
|
|
|
|
شب آمدی رؤیای من خوابم به هم ریخت
پا که شدم از خواب اعصابم به هم ریخت
|
|
|
|
|
ساخت چو از می وضو ، کرد به میخانه رو / داد به رندان سلام ، عشق علیه السّلام...
|
|
|
|
|
میلاد آقا امام زمان مبارک باد
|
|
|
|
|
تا جنین بودم خدایم٬جای ایمن داشتم
قلب بی آلایشی چون قلب مومن داشتم
|
|
|
|
|
خبر آمد كه دلارام به كويم آید
|
|
|
|
|
با محبت هردل بیهوده ای دل می شود
بی محبت زندگی زهر هلاهل می شود
گر نخندی و محبت هم نورزی همچنان
ه
|
|
|
|
|
سلام آقای خوب ، سلام مشکل گشا
منم سجاد بد ، گدای رو سیا (ه)
میان کوچه ها ، تو را گم کرده ام
|
|
|
|
|
یک روز بیا به پیش من خوش باشیم
رنگین شده گیسوی چمن خوش باشیم
|
|
|
|
|
.
( صنم لاله کار ). *
صدای زمزمه ی جویبار می آید ،/طنین گام بلورین یار می آید.
|
|
|
|
|
امروز كه در غمكده عشق اسيرم تو بكن ياد
|
|
|
|
|
در وصف جمال تو به بن بست رسیدست زبان
|
|
|
|
|
تقدیم به ساحت مقدّس قائم آل محمّد(عج)
|
|
|
|
|
دوباره دیر رسیدم ، گلی به من نرسید
|
|
|
|
|
موی سرت اگر دست یافتنی بود.......
-------------------------------------------
دلش را به ابرو باد د
|
|
|
|
|
مرا از دام کن آ زاد بانو
ندارم قدرت فریاد بانو
|
|
|
|
|
واسه عشقت نمیجنگم که تقدیر روبه روم واسته
اگه مال منی برگرد بیا سمت من آهسته
برای جنگ باتقدیر لباس
|
|
|
|
|
بیا و محفل ما را به نورت مجلس آرا کن
بیا و شربت عشقت به کام ما گوارا کن
نشان از دوست می جویم میا
|
|
|
|
|
خواب بودم که دذد دارایی این آبادی را برد
|
|
|
|
|
دیگه حتی یه لحظه هم تو رو تنها نمیزارم
|
|
|
|
|
سرمایه های روزهای بی کسی هامند...
|
|
|
|
|
خواستن دلیل و مدرک از یار که چرا رفتی و تنهاش گذاشته و عنوان این مطلب که اولا حرفها و احساس دیگه ای
|
|
|
|
|
«باران اشک»
...و باران اشکم
پاسخ سرمای احساس توست!
دلم بس دلگیر است!
آههه!
|
|
|
|
|
اجیر عشق گشته ای، گشایشی طلب نما
به نقش این دل حزین، نمایشی طلب نما
|
|
|
|
|
باگریه ی کودکانه بی پوشش وعور
|
|
|
|
|
با پاهایی که به بیراهه رفتن.......
|
|
|
|
|
آزادی حرکت موهایت
بر تن ...
|
|
|
|
|
از شرّ بلا و فقر ایمن نشوید
خواهان حقوق غیر ممکن نشوید
|
|
|
|
|
از ایستگاه بی اتوبوسی که رفته تا ...
از فکر و ذکر من به تو هر روزِ هفته تا ...
|
|
|
|
|
یوسف بگویم گر به تو یعقوب کنعان پس کجاست
یعقوب بخوانم ور تورا خبطی نکردم چون بجاست
|
|
|
|
|
دنیا
ریاضی دان بی رحمی بود
|
|
|
|
|
در حالت لبخند ژکوندیم هنوز...!
|
|
|
|
|
پندار بود که عشق .........................
|
|
|
|
|
اي فصل پرطراوت، اي فصل نوبهارم
|
|
|
|
|
موعود قول داده که در گیر و دار غم...
موعود قول داده کمی زود میرسد
مصطفی پایمرد
|
|
|
|
|
دیشب از درد به خود پیچیدم
دیشب از ناله به خود نالیدم
|
|
|
|
|
شب آمد ست به باغ ؛ ما به باغ آویزیم؟
یا ؛ که بشاخ درختان ، چراغ آویزیم ؟
|
|
|
|
|
تُرامی خواهم امّا، نه من و تنهـاتو، دیگرهیـچ......
|
|
|
|
|
مردمي هستيم بي جاه و جلال
هر يكي داناي كل و بي سواد
مردمان دود و حرص و آشتي
هر يكي غمها به دل ا
|
|
|
|
|
تقدیم به شعرناب و تمام عزیزان نابش
|
|
|
|
|
در جهانى كه تو را وسوسه قدرت بود
من به يك شعر قناعت كردم
تو به يك زندانى
|
|
|
|
|
گر ریختی قار روی یار دگر کردی خودت را از او شرمسار
از آن پس مح
|
|
|
|
|
کار قیچی با سخن چینان چه فرقی می کند !؟ ...
|
|
|
|
|
به دریا می زنم دریا سرابه
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
زیر دین مرگ فرهادم، همچو شیرین رفته نام و ننگ//// قصهام
|
|
|
مجموع ۱۲۲۹۷۸ پست فعال در ۱۵۳۸ صفحه |