چهارشنبه ۵ ارديبهشت
|
|
رفتی و در دل من ، غربت این فاصله هاست
دل حسرت کش من مست می خاطره هاست
|
|
|
|
|
ما مسلمـانیم امّا ٬ صد دریغ
کارِ مادراین زمانه ادّعاست
|
|
|
|
|
دل نباید بست بر شیرین و فرهادی که نیست
|
|
|
|
|
این وادی ِ بی جنون زبون افتاده
از زیر سرش دو صد ستون افتاده
رو باده بیاور ز همان می کده ات
|
|
|
|
|
گذری به حال ما کن که مسافریم و خسته - گردو خاک این زمونه روی شونمون نشسته.
|
|
|
|
|
میل دارم که مثل آن ایام،باز بامن قراربگذاری
توی دستان خالی این مرد،بی تعارف انار بگذاری!
|
|
|
|
|
برعاشقِ دلسوخته خود را بِنَما
دلسوخته را ، کی برسانی تو شفا
|
|
|
|
|
جرمم دوست داشتن بدون نقشه قبلی ست!
|
|
|
|
|
گاه می میرَد و می میرانَد...
|
|
|
|
|
..........................
|
|
|
|
|
شعر من
تو از باطن راز آلود حرفها......
|
|
|
|
|
یارب بستان جان مرا ، جام مرا نه
با مرگ ببر هر چه مرا، نام مرا نه
|
|
|
|
|
چرا بامن چنین هستی تو ، دنیا
نکن با من از این مستی تو ، دنیا
|
|
|
|
|
زشت ها زیبا شدند در جهان بی خدا
|
|
|
|
|
بطری شراب کنج خانه را یادت هست؟
|
|
|
|
|
اتاقم پر از قلم های
تراشیده با فریاد......
|
|
|
|
|
" قلم ، سپر ،درد ، توهم، ستاره ، تو "
پیشنهاد جالبی در بداهه سرایی سپیدتوسط دبیر و استاد ارجمند ب
|
|
|
|
|
من همان برگم بروی شاخه لرزانم هنوز
اشک میباشم روان از چشم گریانم هنوز
|
|
|
|
|
جهان را خواب می بُرد و...
|
|
|
|
|
مرثيه ي جنوبگان سرخ
من دوشيزه ي آبي
از شهر خود رفتم
پدر در باغ سيب مانده
پدر ذغال شده بود
دستان
|
|
|
|
|
بهم بگو کجای این بهشته
کسی که دوریت و واسم نوشته
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
جانم به محراب نگاهت بسته سجود
|
|
|
|
|
صدا در واژه ها درهم گسسته
|
|
|
|
|
معشوق، مهِ یاورِ لب آتشِ دلبر
|
|
|
|
|
ز پیله رَحِمت تا برون که میایی
در عاشقانه ترین عاشقانه تنهایی
|
|
|
|
|
ساده سوال می کنم ، سخت جواب می دهد
|
|
|
|
|
دیشب غزلم ترانه ی باران شد
چون ابر انیس کشت عطاران شد
فریاد کشید بیستون کندن را
تا تیشه ی دست مست
|
|
|
|
|
تو که می دانستی
دل من می شکند
بی خبر بار سفر رابستی
|
|
|
|
|
گاه گاهی همچو مادر بی نهایت میشود
با چموشی های من هم مهربانی میکند
|
|
|
|
|
چال گونه ، لب خندان و دو چشم محشر
هرچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
|
|
|
|
|
کودکی های قدیمِ
کودکانه
کوچه خاکی
|
|
|
|
|
بی من چه شیرین میروی
من دوستَت دارم هنوز...
|
|
|
|
|
در دلم چند شبی طوفان است
اسم رمز شب من هجران است
|
|
|
|
|
من از دیدار مجنون امدم دیوانه می خواهی؟
|
|
|
|
|
به هم چه قدر می آیند ماه و این برکه
|
|
|
|
|
بعضی شب ها
دریای آغوشت ، امواجی آرام دارد...
|
|
|
|
|
آتش فــراق
با آتش فراق چراغانی¬ام مکن!
آشفته¬تر از آن چه که می¬دانی¬ام مکن
با تند باد خشم به آ
|
|
|
|
|
« من ز بيماري گل آمده ام »
|
|
|
|
|
من در این وادی بی زمزم قرن
بغل توفانم
|
|
|
|
|
نه پوتیفار در کارست و نه زندان زاویرا
|
|
|
|
|
امید ،
شوقِ بی تابِ آفتاب گردانی ست
|
|
|
|
|
دوره گردی امروز ، خبر آورد
قناتِ ده ِ بالا هم ، مُـرد ...
|
|
|
|
|
فریب آباد
تو با خود باوری هایت خدا را از خودت راندی
بجای مهر در سینه طفیل.کینه بنشاند
|
|
|
|
|
1)
به دنبالِ روزنه ایی
در این دریچهِ رو به دیوار
امان از سراب ِ چشمانم!
فغان از این نگاهِ تب دار
|
|
|
|
|
این عکسهای تو
مرا دیوانه می کند
هر روز من درجسجوی عشق
|
|
|
|
|
کاش بچه میشدم
با تیرکمانی کشی در دست..
|
|
|
|
|
صبری نمانده بین خیالات منحنی
از خارج مدار به شمشیر می زنی
|
|
|
|
|
که جای آدمی خاکست و روحش خالق اجداد
|
|
|
|
|
کاش آیدگلِ زیبای من ازپرده برون
تا زِدل غصه و از دیدهیِمن نَم ببرد
|
|
|
|
|
پشت يك نقاب دلي بشكسته
عليل وبيمارتنيست خسته
|
|
|
|
|
گمان من از عشق گریستن معشوق بود
|
|
|
|
|
روزگاری پیش از اینها مردی آمد مهدی نام
شهرت او اخوان
حرفهائی میزد از سوز زمستان
زمستان در نگاهش
|
|
|
|
|
دوجهان رقص به کام تو کند صبرنما*شادی اندر تن تو سیر کندغصه مخور
|
|
|
|
|
جهاندار ارتوباشی مملواز عشق
|
|
|
|
|
بوسیدمش
بي بهانه
سيب گونه هايش
رسيد...
|
|
|
|
|
تو شعر می گویی
و من داستان ...
تو قرمز می پوشی
و من زرد ..
تو دریا را دوست داری
و من جنگل
|
|
|
|
|
در تنور خستگي ها پخته اند...
|
|
|
|
|
تو ظلمت گشته است بسیار بانو
بود این آ خرین هشدار بانو
|
|
|
|
|
چه کسی گفته شوی ماه ودلم را ببری
گل کنی در شب کوتاه ودلم را ببری
نرسیده به زلیخای تو یوسف بشوم
تو
|
|
|
|
|
گل خورشید بیا
که مه آلوده شدیم
|
|
|
مجموع ۱۲۳۵۸۳ پست فعال در ۱۵۴۵ صفحه |