شنبه ۱ ارديبهشت
|
|
به هر بعدی که میبینم تو ماهی
|
|
|
|
|
مثل دریاست دلت ، من خودِ اقیانوسم
|
|
|
|
|
همراهی تو یک قدم اشکال دارد ؟
|
|
|
|
|
بوسه هایت طعم نان میدهد و
عطر بر پیراهنت کهنه شراب
سیر کن با تکه نانی تو مرا
مست کن دیوانه ات را
|
|
|
|
|
با وجود پول و پارتی و پدرهای کلفت
فکر معقول بفرما گل باخار کجاست
|
|
|
|
|
واسه نقاشیه چشمات
سیاهی بهترین رنگه
|
|
|
|
|
چشمان توسرزنده ترین آیه عشق است
من قاری آن سوره ی رخسار تو هستم
|
|
|
|
|
هر روز سر صبح دلم ميگيرد..
|
|
|
|
|
دلم گرفته ازاین عشقهای پوشالی
زعشق وعاشقی زردوکال وتوخالی..
دلم گرفته به قدری که آرزودارم
که مث
|
|
|
|
|
به نام او که اوست
بشین
بمان، شب ،سر آغاز ما شد
گله نکن ز نبودم
گله نکن
این مرد، تمام شد
نشست..
|
|
|
|
|
آب......
تقدیم به محمد (ص)
|
|
|
|
|
دختری خوش قد و بالایی و موها چون پری...!
|
|
|
|
|
هِفده ی ماهِ ربیع و سالِ فیل/
شد ثنا خوان چشمه سارِ سلسبیل
|
|
|
|
|
می گُریزد زِ سـلامی، که دَراو عاطفه نیست....
|
|
|
|
|
عشق
درخون غزل های غریبم
جاریست!
|
|
|
|
|
می گذاری لب من بوسه زند بر لب تو
|
|
|
|
|
سحر می افشانی........
با سرانگشت لطیف...
شوق را درتن پائیزی برگ..........
عشق را دردل بیرنگ نسیم.
|
|
|
|
|
نه اول
نه آخر
نه آب
نه آتش
نه ایمان
نه کفر
از کجا آوردمت ؟
که از تو
ـ بوی جان آمد
|
|
|
|
|
دوبیتی های چشمم عاشقانه است...
|
|
|
|
|
بی خود از خود شدن و مست حضورت تا کی؟
رو به هر سو شدن و محو غرورت تا کی؟
|
|
|
|
|
گفتی که مرا دوست تر بدار
از هر آنچه دوست تر میداری!
تو را دوست تر داشتم
از بیداری
از خواب
از
|
|
|
|
|
پس فرستادی گلم را دل پریشانم کنی
کوچه هاتاریک شبها سردو ظلمانی شوند
فاعلاتن های احساسم رسند از
|
|
|
|
|
آرزویم عاشقانه ترین ها بود......
|
|
|
|
|
فریاد مستی
-------
به خدایی
که بر
گمشده ها
نقش زد و
از منظر عشق پنهان شد
|
|
|
|
|
نصیبم نیستی اما قراری با دلم دارم
|
|
|
|
|
از قافلۀ بینش و عرفان مگریز
|
|
|
|
|
اهل آبادی عشق و خدم یک نظریم
|
|
|
|
|
هر گز تو را اینگونه پاکباخته ندیدم!
|
|
|
|
|
گلهای زیبا
...و حتّی خورشید،
به زیبایی اندیشهات غبطه میخورند
آنگاه که سرود انسانیت را
بهر هم
|
|
|
|
|
حالا که احسـاس مرا دانستی ای یـار
بازآ که بی تو مردم ای بی تای دلدار
کُـشته مرا این حس از تو دور ب
|
|
|
|
|
منازل سفرت پیش دیده می آرم....................
|
|
|
|
|
شاخه های غم مرا پژمرده بود
در غبار درد و غم دل مرده بود
نام سبزت شاخه غم را شکست
بردلم سبزی دیدار
|
|
|
|
|
خبر داری که در فصل جدایی
چه آمد بر سر این آشنایی
|
|
|
|
|
آروم و قرار ندارم
مدام دنبال چیزی می گردم
اما پیدا نمی کنم
آشفته ام
صدایی میاد
انگار از ته چاه
|
|
|
|
|
دارم دلکی ولیک مغـــــــــــــموم ازانده روزگـــــــــــارمذموم
از مام وطن که گشته مظلوم
|
|
|
|
|
عشق گر آتش زند، دل شود افروخته
برق نگاهی کند، خرمن جان سوخته
|
|
|
|
|
......جای چشمان تو خالی شده باز.......
|
|
|
|
|
به جنگل پناه خواهیم برد...
|
|
|
|
|
کوچه تنگ است اما باریک نیست
کوچه کم رنگ است ولی تاریک نیست
|
|
|
|
|
با سر آستین واژه ها........
|
|
|
|
|
من روح سردی دارم این روزا
هوا پر از سیگار و باروته
لبخند می چسبه به لب هام و
کیک تولد عاشق
|
|
|
|
|
اینجا منم که از همه کس بی قرارتر
|
|
|
|
|
بهار عاشقیمان رفت و فصل برگریزان شد....
|
|
|
|
|
سینه ام
نای پر از
نغمه ی لبهای تو بود
|
|
|
|
|
خجالتی نبودمو
نشد بگم دوست دارم
|
|
|
|
|
زندگی بعد تو برزخ شده است
|
|
|
|
|
لحظه ای که با من است
کجای تو میتپد؟
زیر بارش اعداد
همهمه ی رنگ هاست
عینکم ،
شکل رفتنت را
فرام
|
|
|
|
|
زمنجزخوبیوپاکی چهدیدیایعزیزدل
|
|
|
|
|
ارابه ی عشق من ایستاده
منتظر فرمان توست
تپش قلبم ایستاده
منتظر امدن توست
وجودم فنای چشمان زیبای
|
|
|
|
|
چون خواب گذر کرد شب عمر ، چه خوابی !
|
|
|
|
|
من كه بيمار توام بهر دوا آمدهام
مىروم با دل خود سوى دگر خواهم خفت
|
|
|
|
|
دلسوخته ترین سوته دلم من به دو عالم
گر پرس کنند از تو چه گویم که چه حالم
|
|
|
|
|
آهِ جگـــر ســـوز شــده کارِ من
اشکشدههمدموغمخوارِمن
|
|
|
|
|
احساسِ فلج، مُردن تدریجی عشق است
|
|
|
|
|
خسته ام ، دنیا طاقتم رو نداره ، بهم میگه برو ، برو گمشو
حالا می خوام ترکش کنم
دنیا باهام بد تا کرد
|
|
|
|
|
فردا دوباره همه چیز را...
|
|
|
|
|
ماه که ببارد
هوای خواب هایت
انگشتانم را تحریک می کند
میان پرواز دستهایم
شانه ات شکوفه میدهد
به
|
|
|
|
|
از خانه ابری کهکشان
بانوی برفی گشته میهمان
بر تنش پیراهن سپیدی
بر پایش کفش های برفی
کشیده پرده
|
|
|
|
|
دیگه باور ندارم- من چشم خود
|
|
|
|
|
در خلیج عشق من پهلو گرفتی درد داشت
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۳ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |