جمعه ۳۱ فروردين
|
|
تا کی چنین بانی چشمان ترم باشی
|
|
|
|
|
از قهر نگاهت دل من خانه ی درد است....
|
|
|
|
|
از دوستت دارم ها با بغض بیزاری
|
|
|
|
|
در دنیای وجودم تنها یک ستاره است . آن هم خداست که از صمیم قلب می پرستمش و همیشه نام او بر لبانم جاری
|
|
|
|
|
آسمان،سمان،مان،من،چه هدیه از زمانه میگیرم؟
|
|
|
|
|
گفتا که ولی من شده ام بهر همه دلبر و معشوق
|
|
|
|
|
در قایق شکسته
پنج ساله ی وطن
در هزار موج خطر
می رفت
در ساحل دروغ
هزار ساختمان دروغ
چشمک میزد
|
|
|
|
|
به تماشای رخ زرد من امروز بیا
شده ام شهره عشق تو ز دیروز بیا
تن من سرد و ندارم رمق
|
|
|
|
|
سرود جهت مراسمات تولد نوزاد
|
|
|
|
|
چون جامه ای کهنه بر هنر
...آسان، فهم می شوی
و از این واقعه...
ـ آینده
پیش بینی می شود!
|
|
|
|
|
دوش به خوابم آمدی، در گذر خیال من
کاش روا شود دلا، آرزویِ محال من؟
نیست دگر ترنمی، ثانیه های خست
|
|
|
|
|
دلی دارم بسی غمگین و چشمانی که بی خواب است
ببار از آسمان اشکم ، که چشمم باز بی تاب است
|
|
|
|
|
کعبه در دامن صحرات غریب است امروز
از ازل با چه امید آدم حسابم کردی ؟
|
|
|
|
|
این روزها
من و تو خلاصه شده ایم
در وقت بخیرهای بی جواب
پشت پلک شب این تنهایی
گل خورشید،
|
|
|
|
|
یه آسمون عشق واسه تو میارم
یه سبد از گلای توی خونه
راهی ابر و باد و ماه و عشقم
می خوام بگم تویی
|
|
|
|
|
حبل المتین یعنی که ما یک امت واحد شویم
با یک تبسم ، با سلام بر هم دگر وارد شویم
|
|
|
|
|
باران گرفت فصل خرداد ماه من
|
|
|
|
|
فقط هجوم خزان است و تازیانهء باد
نشان رونق و ایام بردباری نیست
|
|
|
|
|
شاد گشتم در دلم رام کباری یافتم
در میان عاشقان گرد غباری یافتم
|
|
|
|
|
ای پادشه عشق،بکوی تو غلامم
|
|
|
|
|
کهنه بنای خشتیام ، روی گسل نهاده شد
زلزلههاست پیش رو، سازهی پایدار نیست
|
|
|
|
|
من بدهکارترین فرد جهانم زیرا
وام چشمان تو اشعار مرا مَطلَع بود
|
|
|
|
|
"زاده ی مریم که عیسی شد ولی ناخلف فرزند آن یزدان منم"
|
|
|
|
|
میلرزد
زیر نور ماه
تصویرها...
|
|
|
|
|
تو مزه ى اولين پُك سيگارى..
|
|
|
|
|
حتی دلم برای تو تنگ می شود
دارد کلاه قرمزی ام رنگ می شود
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
سوختی به پایم – هیچی نگفتی
|
|
|
|
|
به هر کس پیش چشمم با صفا بود ...
|
|
|
|
|
نمیدانم چرا گریانم امشب
شبیه نم نم بارانم امشب
|
|
|
|
|
ساعتی مانده به صبحانه به صبح...
|
|
|
|
|
....
وقتی توبخندی
بوسه است
دیگر
دلبری میکند !
|
|
|
|
|
جز این هر چه نوشته قلمم به روی کاغذ غلط بود غلط
|
|
|
|
|
ماهی کوچک چو در گرداب رفت،،
جست زد، با سر به یک مرداب رفت
|
|
|
|
|
همان به که در دمن تنهایی
از شیرابه های استریکنین
تغذیه کنم
|
|
|
|
|
رفتی از خانه دل خانه خرابم کردی
میر میخانه شدی منع شرابم کردی
مست پروانه شدم دور سرت چرخیدم
ز
|
|
|
|
|
میگویند
زن و شوهر لباس یکدیگرند
|
|
|
|
|
هر روز خبر میرسد از رفتن یاری ...
|
|
|
|
|
در دام خاطراتت
افتاده ام من ای دوست
دل تنگ تر ز پیشم
داغت به دل چه نیکوست
|
|
|
|
|
بی وفا خاطر شیرین تو بیمارم کرد
بی هدف رهروی این کوچه و بازارم کرد
سر و جان دیده شدم تا که ببینم
|
|
|
|
|
عجب درد بی درمانی ای عشق
به لب اه و به چشم گریانی ای عشق
|
|
|
|
|
نگه خسته مجنون به غروب کوه لیلا
|
|
|
|
|
دوباره انقلاب نگاهت، دوباره مجمع مژگان
دوباره انتقام دو چشمت، دوباره چشمک و عصیان
|
|
|
|
|
حال دین گاهی وخیم است وگهی تب میکند
|
|
|
|
|
اندازه تو میتونه بد باشه
هرکی که میگه عاشقت هستم
|
|
|
|
|
ما ز برجام چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم....
|
|
|
|
|
بر فراز آسمان می کشند ابرها نقش هایی ناب
از دیده باران می چکد قطره های اشکی تابناک
جاری می شود بر
|
|
|
|
|
افق خالی
روزنه ای در انتهای سکوت!
سکوت
رو به تاریکی!
تاریکی
درگستره طلایی خورشید!
|
|
|
|
|
از لحظه آشنایی تا لحظه جدایی چیزی نمانده است
تصمیم آخر این است که
تو بری و دیگه برنگردی
منو تن
|
|
|
|
|
سـحرگـاهـان غزل، برشـاعری (دیوانه) می گرید.....
|
|
|
|
|
شانه ای مردانه می خواهد عشق مادری
|
|
|
|
|
من بدیدار تو با ناله و آه امده ام
بگدائی به در خانه شاه آمده ام
|
|
|
|
|
باداشتی ونداشتی هام میسازم
بی یادتوهمه ی زندگیمومیبازم
اگه بدترین هاهم سرم بیاد
همیشه توروشکرمیکن
|
|
|
|
|
ار كه در درگه حق موعدت اين است برو
ورنه اين جمعه گل و لاله مهياست بيا
|
|
|
|
|
اوج پروازم به بلندای یک خیال است
بی اختیار، مجبور، محکوم ...........
|
|
|
|
|
اینجا زمستانی عمیق میهمان دستان من است
|
|
|
|
|
دولتی داریم روحانی روش
پایمان از لطفشان شلوار هست
|
|
|
|
|
دللبریزازعشقمفدایت
دلمراتونهادیزیرپایت
|
|
|
|
|
شب بود و زمین محو چراغانی مه بود
من بودم و تو، آنچه به پنداره گنه بود
باد آمد و در زلف دل انگیز
|
|
|
|
|
چون صحرا بی تفاوت به رودخانه ها،
در انتظار باران
و چون رودخانه ها بی تفاوت به دریاچه ها،
در انتظا
|
|
|
|
|
بیمار ولاغر می شوم لاغرتر از مویی
وقتی که قلبم می شود بیتاب هندویی
باکی ندارم دیگر از شمشیر اب
|
|
|
|
|
باز نیلوفرانه یاد تو......
|
|
|
|
|
پاییز....
فصل پاییز دلم...
تو آغازش کردی
وقتی گفتی که باید برویی.!؟
ماه دوم رفتی.
|
|
|
|
|
ای کاش دم گرم مسیحا نفسی بود
ای کاش دراین خانه در این خانه کسی بود
|
|
|
|
|
اتاق گرم و آبی
برای من بهشت است
برای تو جهنم
گرما برای من پوشش است
برای تو هیچ
آبی برای من رنگ
|
|
|
|
|
واسه چند دقیقه چشات و ببند
واسه چند دقیقه کنارم بخواب
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
تا کی من و تو مهره ی دشمن باشیم
با فتنه ی او ، آتش خرمن باشیم
ما که همه دور خانه ای می چرخی
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۱ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |