جمعه ۳۱ فروردين
|
|
تا به کی با این مسلمانی به دین پرداختن ؟ ...
|
|
|
|
|
هرچند جان غیر شده ای من هنوز هم...
جانم نگفته ام به کسی جز تو سالهاست+
|
|
|
|
|
• رفتی و از رفتن چرا بامن نگفتی
• ای آشنا یک حرف از رفتن نگفتی
• عشقت به جا نم ریشه دیرینه دار د
|
|
|
|
|
کسی بر طبل تو خالی نکوبد
نگوید با نگاهی گشته شیدا
دگر بر کنده از رخ دل نقابش
چنان ماهی که در شب گ
|
|
|
|
|
نقشه ی قتل مرا بر صلیب سینه ات کشیده اند
|
|
|
|
|
زبان حال حضرت علی با زهرای اطهر
|
|
|
|
|
هر کجا دیدی مرا گفتی برو....
|
|
|
|
|
گفتی که دوست تو دوست و دشمنت دشمن منست
آن دوست که کشت مرا دوست یا دشمن تو بود؟؟؟
|
|
|
|
|
هنوز سر می بُرد بی گناهی را...
|
|
|
|
|
همانجا بود که پوپک از پشت پنجره ی باران
برایم با گل ارکیده ی پژمرده دست تکان می داد
|
|
|
|
|
يك بارِ ديگر ديدمت، اي يارخوش گفتارِ من
راهت زِ ما كج ميكني، تا بشنوي اصرار من
|
|
|
|
|
...افرادداخل حفظه
اخمی برپیشانی انداخته
وپرسیدند:
می شود اینگونه بود؟
....
|
|
|
|
|
درمانده ام،اما دگر اصـرار ندارم
حس وهنري در دل وگفتارندارم
|
|
|
|
|
چراهرشبهمینساعت بیادتشعرمیگویم
|
|
|
|
|
نگــــــــــــــــاه
تماشاچی ِ
اینهمه چشمان در مِه
و
اشک های بی واهمه ی پی در پی
در موج، موج
|
|
|
|
|
قصه از شعر حرامیست که هر بیتش را
|
|
|
|
|
عسل بانوی شیرازی چه خوب و ناز می خندی
صدایت می کنم بانو! به این الفاظ می خندی
|
|
|
|
|
به من افزود اندوه و مرا از خویش منها کرد
|
|
|
|
|
شکسته می شود شبی حصار انتظارها
|
|
|
|
|
بین دوراهی مانده ای؛ تردید یا باور؟!
انگار هستی آتشی در زیر خاکستر!
سبز و سفید و سرخ پیش همدگر
|
|
|
|
|
خداوندا دلم را یک صفا ده
به خوبان آنچه را دادی بما ده
|
|
|
|
|
ای
ممد_کاج درد عشقت می کشد آخر تو را
|
|
|
|
|
گویند همه:خدا نشسته بر مسند حق
برخیز و اجازه ده دمی نشیند خود حق
|
|
|
|
|
تاکه یارم شدبه فن دلربایی آشنا
کردبایک حمله غارت طاقت وتاب مرا
|
|
|
|
|
نمی فهمی چرا ؟ صدها دلیل است
یگانه بُت شکن نامش خلیل است
کمی بهتر بیندیش
|
|
|
|
|
خستگی درد بزرگی که به کوچک شدنم چنگ زده...
|
|
|
|
|
تقدیم ب شما حضرت مهررررررجناب استاد فکری
|
|
|
|
|
عشق یعنی که به دندان برسد درد ولی
باز در فکر غم و شادی دلدار شوی
فصل هایت همگی پر شود از بارش برف
|
|
|
|
|
در فراسوی جهان
نیست آغازی بر این پایانِ بی تکرار
کورسوی امیدی هیچ پیدا می شود؟
یا چنان غوطه ور اس
|
|
|
|
|
افراد تک به تک وارد شدند.
لب غرولند
پیشانی ز اخم
آه بر دهان
غرق ....
|
|
|
|
|
مرا درسالمندانبستریکردیتوبیرحمی
|
|
|
|
|
تیشهرامحکمبزن منریشهمیخواهمچکار
|
|
|
|
|
شب پشت نگاه آسمان خوابیده
|
|
|
|
|
امشب ز دلم غبار غم جارو کن....
|
|
|
|
|
ای تمام هست زینب ... فاطمه
|
|
|
|
|
تقدیم به مادر سادات حضرت زهرا
|
|
|
|
|
پریشان رفته ای
بعد ِ من با آدمکهای فراوان رفته ای
از مترسکها شنیدم با کلاغان رفته ای
زمزمه
|
|
|
|
|
به من هی موج میریزد
به هر جا میبرد آب ست
چه تنها مانده ام اینجا
به خود میگویم این خواب ست
|
|
|
|
|
دیوار
فکر می کند
تنهایی....
|
|
|
|
|
دلم ميخواهد روي شن ها قلعه اي بسازم
|
|
|
|
|
من مردابی را می شناسم که.....
|
|
|
|
|
دست فروش بود
هر چه داشت او داده بود
چند تکه لباس آورده بود
آنها را پهن کرده بود
همه را حر
|
|
|
|
|
رفتی و شکستم ز درون عاقبتم شد
آوار در آوار در آوار در آوار
امیرحسین مختاری
|
|
|
|
|
مبادا بشکنیم او را/یا غبار آلوده گردد
|
|
|
|
|
میوه ممنوعه
عشق نبود
شیطان
آزادی را نشانه...
|
|
|
|
|
شب که شبح از پشت شیشه
هوهو میکند....
|
|
|
|
|
من نه "محمدم" که شق القمر کنم
نه "ابراهیمم" که آتش بر تنم سرد شود
|
|
|
|
|
بختمان امّا سراسر شور و نافرجام بود
|
|
|
|
|
چایی که دم نکشیده به فنجان ریخت...
|
|
|
|
|
ای قلب آشفته !
میشود اینقدر مرا به هم نریزی.. ؟
|
|
|
|
|
ً⚫برای شعر سکوت
آن هنگام که صاعقه افتاد
پشّه
آواز خواند
|
|
|
|
|
تا میکنم به دور نگاه
محتاح چشمان تو ام
ای سراب اشنا در بیابان مانده ام
|
|
|
|
|
نرگس مست دوچشمان تو چیدن دارد
انتظار ِ تو به هر کوچه کشیدن دارد
|
|
|
|
|
بگو بخواب ، می میرم
بگو بلند شو ، می جهم
|
|
|
|
|
سوگوارم برای آئینه
گشته اینک عزای آئینه
|
|
|
|
|
کاش می شد زیر دستانت پیانو می شدم
با سر انگشتان نازت پُر هیاهو می شدم
|
|
|
|
|
آن مي هفت ساله چيست در جام چشم کال تو ؟
که مست شدند پير و جوان از ديدن جمال تو
از آن مي ميخان
|
|
|
|
|
چه افتخار بزرگی است با لباس سیاه/
سیاه لشگر تان می شویم ، مادر جان/
سجاد رفیعی ( ساجد)
|
|
|
|
|
پس از رحلت پیامبر مهربانی فاطمه با علی وداع می کند
|
|
|
|
|
چشمانم را شستم,
بارها وبارها!
دیدم وشنیدم...
وشکستم.
.....
|
|
|
|
|
این عشق بهاری نهان است زمادر....
|
|
|
|
|
اندکی آهسته تر
مرا هم باخودت بـبــــــــــــر
به آغازی دیـــــــــــــــــــگر
|
|
|
|
|
آن شب علی در سوگ زهراگریه می کرد
هردیده تاپهــــــنای دریا گریـــه می کرد
مهرِ فروزانِ ب
|
|
|
|
|
نام علی را می کنند ورد زبان مردان راد
محراب او را بنگری مولا عل
|
|
|
|
|
اگر به بیقراریه ، ببین که بیقرارتم
اگر به گریه زاریه،شمع سر مزارتم
|
|
|
|
|
عطر خالص می رساند رنگ و بوی خویش را ..
|
|
|
|
|
یک گلی ازبوستان آل احمد(ص) پر شده
در بهشت جاودان زیبا گُلِ احمر شده
|
|
|
|
|
ای چرخِ پدرندار لطفا / پیوسته درآور پدرم را
|
|
|
|
|
دست هایم را بگیر و عشق خود اقرار کن
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۰ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |