پنجشنبه ۹ فروردين
|
|
بر عطر تحسین آمدی
با حمد و یاسین آمدی
|
|
|
|
|
دلم انگور می خواهد ولی از جنس اندیشه
|
|
|
|
|
خیال میکردم که دنیا
پر از عشق و مهربانیست
ولی هر قدر که میگذره
میبینم
جهان آبستنِ حادثه های تلخِ
|
|
|
|
|
تاریکی مطلق سبب وهم و گمان است
|
|
|
|
|
غریب کوچه های مدینه تنها مانده با دیوار
گمانم آمده وقت خوش دیدار با دلدار
|
|
|
|
|
رباعی
امروز مدینه غرق ماتم شده است
آری ز جهان عشق خدا کم شده است
الحق که فقط فاطمه در فاطمه
|
|
|
|
|
می زند باران نم نم عاشقانه نازنین
می کند گم غصه هایم را ماهرانه نازنین
همصدا گشتم ...
|
|
|
|
|
مردی شبیه پائیز همراه با خیابان ...
|
|
|
|
|
توای خورشیدِسرمای زمستانم
بتاب ازلابلای پیکرِزخمیِ ایوانم...
|
|
|
|
|
بادبادکی
به دستم
بادبادکی به دستت ،
آسمان را
به سخره گرفته ایم!
ما رنگ
ننگین رنگین کمان را
|
|
|
|
|
ایکاش ، منهم شراب بودم
تا ز مستی ،
یکریز خراب بودم
|
|
|
|
|
دمی آه، دمی سوز، سینه مان چاک
خُدو عالمیم مطرود، نی کنیم پاک
|
|
|
|
|
گرچه تيرش سينه ام رامي شكافد چون كنم
چاره اي نَبوَد بـجز اين سينه را عريان كنم
چاره
|
|
|
|
|
مثل ابری که ندارد هنر باریدن
|
|
|
|
|
دستان ما
یا
درحال گم کردن یکدیگر
هستند
یا
درحال کوتاه شدن
یا
درحال تلف شدن
|
|
|
|
|
روزگاری قلب و جان چون بهاری داشتم
حال دائم با خوشی ماندگاری داشتم
چشم من چون چشم عاشق پیشه ی وار
|
|
|
|
|
چشم تو آن رخ زیباترین مروارید
به نگاهت مرا کرد دورترین جزیره تبعید
آه دو خم ابروی تو اخ غمزه اخم
|
|
|
|
|
پرسشی دارم بگوئیدم که آیا شعر چیست ؟
شورو حالی از درون، آکنده ا ز احساس؟
|
|
|
|
|
حسین از بهر زینب بی قرار است
فراق از چه جایی انتظار است
|
|
|
|
|
آب از سر ام هم گذشته ولی همچنان؛
بی آبِ روی ماندم و در نِکبَت ام چرا!؟
ع.موسوی
|
|
|
|
|
خرقه و تسبيح شيخ گرچه به ظاهر نكوست
بي عملان كي رَوَند رو به ره كوي دوست
چشم بصيرت
|
|
|
|
|
نتوان نام تو برد، بر حسنت زجه نزد
|
|
|
|
|
بوسید
چادرم را
گلهایش
از خجالت
رو گرفتند
|
|
|
|
|
ای یوسف خوشنام ما
چون میروی از کام ما
ای برشکسته جام ما
چون رفتی از دامان ما
ای سوز ما ای سا
|
|
|
|
|
شبی که از تو ندارد نشانه، یلدائی است
|
|
|
|
|
کلامی نمی دوزم ،
از دستنبند فشرده به دست
|
|
|
|
|
قوی عاشق در پی عمری سکوت سرد و تلخ
عشق ها می سازد از تصویر آوایی که نیست
زهرا مهدوی راد
|
|
|
|
|
مجموعه تناقضات عالم به من رسید
ارثیه ای ز پدرم آدم، برای پور
|
|
|
|
|
آن روز که
نگاهمان بهم گره خورد
ابروانت با صد شعبده
جان از تن من برد
الماس دلم را
از قفس سین
|
|
|
|
|
امید به وصال که میتوان آدمی را در سختی مسیر همچنان پابرجا نگاه داشت در پیکره این شعر نمود بارزی دارد
|
|
|
|
|
بهتر از احوال هرکس خوب میدانی که من...
|
|
|
|
|
بر حس عاشقانه ی قلبم گواه نیست
این حسِ عاشقانه بدان اشتباه نیست
بر روی پای لنگِ خودت استوار باش
|
|
|
|
|
بوده ای در شعر من مضمون خاطرخواه،ماه
با تو حتی می شود بر تخت ذهنم شاه ،ماه
|
|
|
|
|
این غم انگیزترین دلهره ی مهران است
|
|
|
|
|
درخت به ریشه سبزست قامت سروها
|
|
|
|
|
باز با عطر تنت شهر مرا شیدا کن
|
|
|
|
|
خیالم باز ، دوباره ماجرای باز شدن دَر
خدا کند باز ، دیگر پشت دَر نباشد مادر
من و آن فِکرِ ، میخ
|
|
|
|
|
فـرجـام ، سـپیـد و بـخـت یـارت بـاشـد
نـیـکـبـخـتـی مـسـیـر روزگـارت بـاشــد
شـش روز گـذشـت و آر
|
|
|
|
|
کم کمک لحظه ی موعود رسد از راهی
|
|
|
|
|
غربت مادر
مسمار و در و میخ و آتش وای پسرم
شیعیان من دیدید که چه آوردند به سرم
بی رحما
|
|
|
|
|
تو از تبار خورشید در شهر شب پرستان
|
|
|
|
|
ز من تسلیم می خواهی ولی مشتاق پیکاری
شکستی عهد و میثاقم چرا سرگرم انکاری؟
|
|
|
|
|
تو می مانی
( به یاد شاملو)
*************
چه ناباورانه
در این سال ها
از توغافل ماندیم
|
|
|
|
|
ره بلند بود
و به سبزه زار پابان یافت
دسهایم برای. گره سبزه آماده بود
نگا سبزه در حالی نوازشم می
|
|
|
|
|
نتوانست لب که دم بزند ، از دلی که به درد مانوس است
جای ما اشک حرف ما را زد ، اشک معنای درد محبوس اس
|
|
|
|
|
ابلیس سرد عاطفه خنیاگری آغاز کرد
|
|
|
|
|
به وقت تنهایی
من و تو و راه بی پایان
|
|
|
|
|
غریبی رفته ام هجرم چه خاموش
غمین و غمگشته ام یادم فراموش
|
|
|
|
|
چه معصومانه ی مسمومی بود
هوایی که در آن عاشقی می کردم
|
|
|
|
|
من که خط موازیت بودم در خطوط درهم تقدیر ...
|
|
|
|
|
بر راستی به روی زمینِ خدا ، قدم بزن
تا خلق این زمین ، بـتوانند قدم
|
|
|
|
|
پنجشنبه شبی بود که رفتم به زیارت
|
|
|
|
|
دندان ِرویِ جگر ِمن درد می کند
|
|
|
|
|
محبوب من
فاصلەی این پاییز تا پاییز بعد
تنها یک برگ درخت است
و یک روز دیگر من نیستیم
چگونه دلتنگ
|
|
|
|
|
من علم را در راه رسیدن به..
|
|
|
|
|
بیهوده نشو به هر کسی دلباخته
|
|
|
|
|
آن که گیسویش فکنده از ازل تا به ابد
ماهرویی دلربا باشد که پاید از ازل تا
|
|
|
|
|
و من اسب شدم
تاختم
به آنجا که نمیشد رسید
|
|
|
|
|
یاعلی
یا علی یا بوالعجاب یا امام المثقین
عارفان دلبسته ی محراب تو، حبل المتین!!!
ای که نام
|
|
|
|
|
چقدر سخته در برابر تمام چیز های با ارزشت ناتوان باشی
اری این است رسم زندگی
|
|
|
|
|
همقدم با من دگر نمی شود سایه ی من /سنگ صبوری کو تا بیاید به همزبانیم
|
|
|
|
|
افتاب نهان شد
وماه
سر زده از گوشه دیگر
|
|
|
|
|
ای شقایق ...چهره ت در این آیینه دگر نمایان نیست
|
|
|
|
|
شب یلدا تب و تاب ماندگاریست که تو
|
|
|
مجموع ۱۲۲۹۷۹ پست فعال در ۱۵۳۸ صفحه |