پنجشنبه ۶ ارديبهشت
|
|
مدتهاست کلاه الف را گم کرده ام
|
|
|
|
|
" نواي سازدهني" ، مدتهاست كه ديگر كسي را بيدار نمي كند .
* اميرو* را ديگر كسي نمي شناسد .
معج
|
|
|
|
|
خدایا، خداوندا تو دستم گیر .....
که دگر هیچ نخواهم...
که در این وادی غربت، غریبم .....
|
|
|
|
|
به دریا دل بزن تا بنگری آن عشق رویایی
|
|
|
|
|
فریاد ازاین مُرده خور و مُرده پرستان
چون رفت گرفتند همه دور و برش را
|
|
|
|
|
تو باید مرا آن گونه که هستم...
|
|
|
|
|
یکعالم درختِ لخت
اَبناءِ زمستان بود
|
|
|
|
|
مصطفي(ص) در عمل مصمّم1 بود
رأس پيغمبري اش، خاتـم2 بود
چون پيمبر زِ اول
|
|
|
|
|
سرپناهی کو
تا تو را
در میان گیرم
|
|
|
|
|
شعرم کن در این کویر خاشاک
|
|
|
|
|
ر کسی را که مهر آیین باد
قلب او هر زمان بلورین باد
کام را کسی که شیرین کرد
کام او لحظه لحظ
|
|
|
|
|
عشق جان داده به هرچیزی که بی جان بوده است
خاک اگر برخاسته از لطف طوفان بوده است
در دل ظلمت چه سودی
|
|
|
|
|
جا
مانده
در تاریک
خانه ی دلم
عکسی
از
لبخند او...
|
|
|
|
|
مستفعلن▪️. فاعل▪️ مستفعلن▪️ فعل
ای کاش در جوار تو پر وانه، می شدم
من باغبان باغ تو در خانه ،می
|
|
|
|
|
واسه این قلب مریضم تواستثنایی
|
|
|
|
|
آخرین روز خزان بود که باران آمد
باد می آمد و می گفت زمستان آمد...
|
|
|
|
|
توی تنهایی یه دفعه از خودت بپرس کی هستی
واسه چی اومدی دنیا دلتو به کی چی بستی؟
یه دفعه خودت نگاه ک
|
|
|
|
|
گریختم از تمام شهر
تا تو را
در آغوش بگیرم
بدون ترس و ترديد
در خلوت تاریک شب
|
|
|
|
|
گـاه از سـر تنـهایـی و سـوگ بـسـیار :
دل با غم و غم با دل و هردو غمخوار
|
|
|
|
|
صبحدم دیدم گلستان در گلستان منتظر
بهررخسار گل خورشید تابان منتظر
|
|
|
|
|
در قلب شبی چای گل محمدی باشد و تو
آهنگ اِبی و بوسههای ممتدی باشد و تو
در کلبهی دنجی وسط دامنهی
|
|
|
|
|
ای دلفریبِ فتانه بیا / طنازُ مستُ مستانه بیا
|
|
|
|
|
این همه از لامکان بیرون شده
آتش مهرش چنین افزون شده
حرکت از آن لامکان گشته زمان
بر ه
|
|
|
|
|
کاروان بیگانه
کاروانی که گذشت از میان چندین آبادی
تا زمانی که
|
|
|
|
|
ماییم و این دل تنگ پیدا نمی شوی تو
|
|
|
|
|
ِزِ هر کجا دلت به سمت او کنی
نظر کند ، نهان در آسمان کنی
زِغیر او هر چه به حال خود کنی
به حال خ
|
|
|
|
|
کاش می شد زیر باران هم قراری داشتیم...
|
|
|
|
|
من مثل یَلی بینِ یَلان لَم بدهم
مریم تو خودت دسته گُلی دَم بدهم
هرچند که گُل، هدیه گُلی را نَبُوَد
|
|
|
|
|
گر لطف و صفای تو در این خانه نباشد
این ساختمان خانه و کاشانه نباشد
|
|
|
|
|
طرحی دوباره ریز
****
دوباره می آید
همچون همیشه
سنگین و با وقار
آرام و با نشاط
تا ت
|
|
|
|
|
من طالب ِ هر حکمم کز چشم خمار آید
|
|
|
|
|
یه سکوت بی دلیلم
یه نگاه پره خواهش
یه رفیق مونده تنها
پره حسرت نوازش
لحظه هامو میشمارم
با صدای
|
|
|
|
|
در رهگذار عمر بدیدم مردمانی که می گذرند * در طلب شوکت این دنیا سخنان ز هم می شنوند
|
|
|
|
|
کی از نگاه خویش تو سیرابمان کُنی
شبنم صفت به شاخ گُلت آبمان کُنی
مانند ماه جلوه کُنی درکویرما
|
|
|
|
|
غمهای هجران تو پایانی ندارد
|
|
|
|
|
عذاب در دل پوسیده ام مذاب شده
|
|
|
|
|
چرا در صَحاریِ این قلب ها
پُر از جنگ است ؟
|
|
|
|
|
اي خالق زمانه برگو تو اين چه بازي است
بر ما هرآنچه آمد بازيچه بود و بازي است
راض
|
|
|
|
|
سکوتت بوی آرامش میداد
وما
مست آرامش تو بودیم
چه زیبا و بی صدا سکوتت را شکاندی
|
|
|
|
|
بیا با من
به باغ ودشت
بساط عیش وشادی را
کنیم بر پا
|
|
|
|
|
عکاسی
آخرین
حَربه ام
بود
برای
زُل زدن
به چشمانت...
|
|
|
|
|
بامن مدارا کن که عشقم جان بگیرد
در سایهات قلبم سرو سامان بگیرد
|
|
|
|
|
مخواه از تار دل بافم
که بر هر تن دگر پوشیدنی نیست
|
|
|
|
|
ای دزد دغل! خزانه بردار و برو
اسباب و اثاث خانه ، بردار و برو
ما را گرهی ز طرۀ یار، بس است
آن را
|
|
|
|
|
ما آدمیان نشئه ی هر بود و نبودیم ...
|
|
|
|
|
به هوایت به درونم نفری جان دارد
پیرمردی که به برگشتنت ایمان دارد
|
|
|
|
|
پـولاک های پوسیده
روی پنجـره هـای بی آهن
|
|
|
|
|
کورتاژ کردهام رویایت را
و هر آنچه از آنِ توست...
|
|
|
|
|
پروانه من بی پروا، پرواز کن
ارزوانه من با نوا،نواز کن
|
|
|
|
|
زندگی یک خواب سنگین بود
سال ها ماندم سر راهش خبر دارم نکرد
جان به لب آورده و آهنگ دیدارم نکرد
|
|
|
|
|
شکوه در نو بهار جایز نیست
گریه از روزگار جایز نیست
|
|
|
|
|
از نگاهم قصهی رسواییام را درک کن
|
|
|
|
|
هم از حلاوت گرم صدات میمیرم
هم از غمت، و هم از خندههات میمیرم
نه عاشقانه بخوانی نه شعر ناب شو
|
|
|
|
|
به هوای وصف تو آمدم که شدم هوایی نام تو...
|
|
|
|
|
درکنارتبودنمخوابوخیالیبیش
نیست
در بیدرمان همینباشدنهدرددیگری
|
|
|
|
|
از بهر دل زاهـد ســاقي برســان جامــي
تا آنكه شــود پُختـه در آتـش مـي خامـي
از مدرســه ومسـجد رو
|
|
|
|
|
عجب ز کین رقیبان نکن به سوی صنم
|
|
|
|
|
فکر میکنی که " مرگ "
واژه ای سرد است ؟
ازآنسو به آن بنگر
خواهی دید
تا چه حد ، " گرم " است
|
|
|
|
|
شب است و
من بیدار
بیقرار
|
|
|
|
|
سوي خدا دو دست ، دعا دار كن
اظهار دوستي ، بـر آن كردگار كن
د
|
|
|
|
|
ای پرنده مهاجر
که بهار می تراود از لبت !
ز کجا می آیی؟
مقصد تو کجاست ؟
چند صباحی تو در خانه ی م
|
|
|
|
|
ای منجی عالم توکجایی
تو کجایی و چه هنگام بیایی
ای منجی عالم توکجایی
که ندانم توکجایی و چه هنگا
|
|
|
|
|
لری همراه با متن فارسی
ای کر مو روله مو
ای پسرم من فرزنده من
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۵ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |