پنجشنبه ۶ ارديبهشت
|
|
تقدیر تلخی بین ما دیوار میخواهد
|
|
|
|
|
شبیه کوفیان ؛ گرگی درون جامه ی چوپان
نباشیم این چنین ، وقتی که "مهدی" می رسد از راه
|
|
|
|
|
جام میناگون
بی تو شبھای خیالم بی مه ومھتاب گشت
دیده باریدن گرفت و دامنم سیلاب گشت
غره زد ابرِ
|
|
|
|
|
دوباره شورِ حسینی، دوباره کرب و بلا
|
|
|
|
|
ایلِ تقصیر چه کاری که نکرد
|
|
|
|
|
لبت به روی لب نیزههاست؛ میبینم/بگو که خوابم و یا آنکه راست میبینم؟/ستاره پشت ستاره، شهاب پشت شهاب
|
|
|
|
|
چون به سحر افتد گذرت
خالی می شوی از شب
|
|
|
|
|
ما دل به تو دادیم دل ازما تو گرفتی
دل جای خودت بود چه شیدا تو گرفتی
|
|
|
|
|
من آمدم به شَهرَت،به موزه یِ نقاشی/
گفتی بیا به کافه،یا حولِ آن حواشی/
بر دامنِ دماوند، یا پایِ
|
|
|
|
|
زود باش
تا هوا بارونی شد بیرون بریم / چتر نیاری تا خیس از بارون بشیم
تا هوا آفتابی شد هم یکسر
|
|
|
|
|
مرا دور از قبرستان دفن کنید
|
|
|
|
|
به یاد مهربانمادرم؛
که سالهاست، ندارمش.
|
|
|
|
|
تو ای مسافرِ حرم! سلامِ من به او ببر!
|
|
|
|
|
خوشم کز مهر رویان گوهری یکدانه دارم
|
|
|
|
|
سایه سپید عشق را دیدم
در لحظه ایی غمگین
وقتی در باجه ایی بی جهت ایستادم به تماشایت
ناخودا
|
|
|
|
|
خداونـدا ، خداوندِ نكوكار
چرا داري دلم را ، غرق آزار
خداوندي كه
|
|
|
|
|
ای نگارآسمونی منجی دلهای خسته
حالادیگه دلامون ازغم دوری شکسته
ای صدای توامیدروز شب های بیدل
|
|
|
|
|
ققنوس عشق ،بی پروا اوج میگیرد
به قله رسیده مرا نظاره میکند
چیست این هیاهوی دل؟
|
|
|
|
|
اینجا به دردهایی که از عصب شان دور است میخندند ...
|
|
|
|
|
مائیم ورخ یارودگرهیچ
درآینه ای مانده به دیوارودگرهیچ
|
|
|
|
|
پشت تمام آسمانم شور دریا بود
کشتی شدم در خود شکستم ناخداها را
در بندری متروک پوسیدم نفهمیدم
این
|
|
|
|
|
چون گوهری رخشان همه دم نور فشان باد
|
|
|
|
|
پشتِ میله هایِ سرد ، زیرِ تیغن زن وُ مرد.
|
|
|
|
|
دنیا را از زیر عینکت نگاه کن
به چشم من آسمان را تماشا کن
|
|
|
|
|
امدی دیوانه را دیوانه تر کردی،برو!!!
|
|
|
|
|
دورِ احوالِ منِ غمزده باران افتاد...
تبِ شعرم به هوایت، به خیابان افتاد...
|
|
|
|
|
در سـفـر عشق
جز با پـایِ دل ، مَـرو ...
|
|
|
|
|
این ثانیه ها که یک به یک در گذر است
عُمر است که در حال گذشت و هَدر است
هر لحظه که بی یاد خدا در سِ
|
|
|
|
|
چی کار کردی با قلبم
آروم نداره ضربانم
محرم شد هوای حرم
پای پیاده کربلایم
|
|
|
|
|
سگ چشمان تو ای کاش چنین هار نبود
میش نادان دلم بند وگرفتار نبود
|
|
|
|
|
طلوع خورشیداز شرق چشمان تو پدیدار می شد
|
|
|
|
|
با نام علی زبان ما گویا شد
از نور علی دیده ی ما بینا شد
از بوته ی محمد، علی گل کرده
دل ها همه بر
|
|
|
|
|
سهم من سوز نبود در طلبت..
|
|
|
|
|
تو تنهاترین سرآغاز هر طلوعی!
|
|
|
|
|
حقیقی نیستی تا در آغوشت بگیرم
خیالی نیستی تا درخودم رویایت کنم
خودت هستی
گاهی خیالم می شوی
|
|
|
|
|
روزي كه حق سخن گفت: آدم كه آشنا شد
شيطان چرا در آن روز ،از حرف حق سوا7 شد
شيط
|
|
|
|
|
نداده نیزه به من رخصت آخرین لحظه.
که بوسه یک دل سیر، بگیرم از دهنت.
|
|
|
|
|
تو زیباترین شعر دنیایی سالهاست که تو را می سرایم
|
|
|
|
|
خیلی دلم تنگِ برات
شدم دلتنگ صدات
میخوام ببینم عشق من
عکسم ُُ تو دوتا چشات
|
|
|
|
|
کنون کز هر طرف آید مرا بوی مشام آرا
|
|
|
|
|
ابتدا از خویش بود اصرار و اصرار از توی لعنتی خونسرد هی انکار
خلاصه شاکی ام ازت بیا به دیدار
|
|
|
|
|
هر چه کردم دلِ من بر دلِ کس بند نشد
قسمتِ جانِ من از بختِ ظفرمند نشد
|
|
|
|
|
بشنو از نی .نی زاسرار خداست
جان دیگرجامدات از نی جداست
نی.دوای درد و درمان من است
سوز صوتش
|
|
|
|
|
نمیخواهم از یادها بروم.
باید بخوانم.
باید همیشه بخوانم.
ترانه خوانِ عاشقی که پُر از پرتو رخشانِ
|
|
|
|
|
کلاغ به خانه رسید
چوپان دروغگو فروخت
گله اش را . . .
|
|
|
|
|
از سخاوتش نمیگویم
تمامِ روزِ جهان
دل روشن میدارد و
قصه ها میخواند
از سخاوتش نمیگویم!
شب به م
|
|
|
|
|
میان خیمه یک سرباز ششماهه پریشانست
لبش خشک است و شاید، فکر بارش های باران است
صدای گریه اش می آی
|
|
|
|
|
غزل درد
داغ عشق توکه بنشسته ی پیشانی ماست
کوچه در کوچه به دنبال پریشانی ماست
آنچه میدانم از این ج
|
|
|
|
|
یه سایه از دور دیدم
یه سایه از دور دیدم
تو نبودی حتی توی دیدم
تو نبودی حتی توی دیدم
تو رفتی و من
|
|
|
|
|
مثل بارانی و من فصل خزانم بی تو
نگرانم که نیایی و بمانم بی تو
|
|
|
|
|
با رفتن تو دلم به یغما رفته
غم از سر و کولِ خانه بالا رفته
امروز شبیه بهجت تبریزم
آن بهجتِ تا اوج
|
|
|
|
|
بارالهی
تو که در معرکه سجده شیطان بر من قافیه را می بازی...
چه توقع ز من بنده ناچیز کنی؟
|
|
|
|
|
مجالی
برای عشق ورزیدن نبود
وقتی
از همه سو اندوه وزیدن گرفت
چون صدف
|
|
|
|
|
قدم بگذار بر چشمان من مولا
|
|
|
|
|
شور حسینی
ای اهل مُحرَّم همه آماده دوبــــــاره
بر کرب و بلا شد، دو و هفتاد ســواره
در عرش سیه
|
|
|
|
|
در خم گیسوی تو افتاده ام
زلف توپیچیده به سامان من...
|
|
|
|
|
پناه میبرم از شرِّ دوریت هرشب
به خاطراتِ گذشته، امیدِ اینده...
|
|
|
|
|
بعد ازغم و اندوه چه باشد؟شادی
|
|
|
|
|
فریاد میزنم
در افکارم!
وقت غرق شدن در خاطراتت
در عمق چشمانت شنا میکنم
در همان چند لحظه ایی ک دم
|
|
|
|
|
سرگشته گیسوی پریشان شده ام دل
بی باده چُنین مستِ خرامان شده ام دل
|
|
|
|
|
گفتم که سرمست توام گفتا خرابی توبه کن
گفتم که عاشق گشته ام،گفتا سرابی توبه کن
گفتم زدل گفتا نگو
|
|
|
|
|
عشقت را با من قسمت کن
وبه دعائی بدرقه ام کن
مهمان بی حوصله اندوه توام
درد هایت را با تنم قس
|
|
|
|
|
از شهر میرم تا که اروم شم
|
|
|
|
|
مجنونتر از آناست که لیلی بشناسد
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۵ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |