جمعه ۳۱ فروردين
|
|
قسم به زلف سیاهت دلم پریشان است
بدان که بی تو مرا زندگی چه زندان است
|
|
|
|
|
عشق که در دل کسی عزم فرود می کند
هر چه درون دل بود سوخته
|
|
|
|
|
«سوگ فرشتگان مديترانه ي مقدس»
در سوگ مرزهاي بي مقدار
هيچ پرنده اي
آواز نميخواند
براي كودكان دري
|
|
|
|
|
فتح وجود میکند خنده ی عاشقانه ات
نور خلوص می دهد گریه ی عافانه ات
|
|
|
|
|
و بخت من بدینسان زرد میگردد.../
شبیه عشق پوچ مرد میگردد؟ /
همه گویند دمادم آیه ی یاسم.../
|
|
|
|
|
یاد آن روزها
یاد از آن هوای بارانی!
|
|
|
|
|
چندمیمیری برای زندگی؟
می کنی جان رافدای زندگی
راستی را،مرگ باشددرکمین
برسرهرانحنای زندگی
|
|
|
|
|
تنهایی ام/ کلاف آخر مادربزرگ
|
|
|
|
|
رخ تو صوم و صلات است،به سبحان برسم
جلوه ای از تو ببینم ک
|
|
|
|
|
ا تـشی ا فکـنـده د ر د ل بـی قـــر ا ر هـم جـفــای دو
|
|
|
|
|
بیا دیوان عشق هم دیدنی است...
|
|
|
|
|
تصمیمات انسان باید متناسب با وضعیت و حال خود او باشد و ب
|
|
|
|
|
سکوت سایه ات بر پنجره تصویر بسته
کمی در خانه از عطرت به جا هست
|
|
|
|
|
تب ماه را ستاره می فهمد وبس ...
|
|
|
|
|
به نام خدا
(سرهای در آخور)
ممان دیده به در ای نازنین ای دوست،
کسی از آخورش سر بر نخواهد داشت،
کس
|
|
|
|
|
همیکه بچه کرمونی دمت گرم
همیشه ساده میمونی دمت گرم
|
|
|
|
|
زرد پوشان لشگر پائیز همه آماده هجوم بر باغند ....
|
|
|
|
|
این روزهای خالی از خود را ...
|
|
|
|
|
- اگر نامم گم شود،
شعرهایم چون پرهای لطیف قاصدک،
پراکنده خواهد شد...
این جماعت..............
|
|
|
|
|
مست و هوشياري به ره شد در سفر //
اين يكي لنگان و چابك آن دگر
|
|
|
|
|
وسط زلزله ی خاطره ها خواهم ریخت
شبیه بیغوله های ارگ بم بعد از این
|
|
|
|
|
بر شانه های خسته ات......
|
|
|
|
|
به چشم سیاهت قسم میخورم
غزل تقدیمی من به دوستان شعر ناب در وزن و قالب " دوری
|
|
|
|
|
کابوس هایم را سری بزن
_ امشب _
با کدخدای دلت ساخته ام !
بلندترین مناره ی عشق
به خاطرت
دزدیده
|
|
|
|
|
بهت پیله کرده ام
نمیدانم
پروانه میشوم
اما
خوب میدانم
از پیله عشق تو
همان مجنون بی لیلا
|
|
|
|
|
ماه از تو دارد واهمه چون رُخ نمایان میکنی
شب از خودش بــیزار ، تا گیـسو پریشان میکنی
تشکیل شد
|
|
|
|
|
عالمم جز به تمنای تو نیست، دور مشو...
لذتی جز به تماشای ت
|
|
|
|
|
دیوانه ای در رویائی واژگونه
شکوفه های سرخ و داغ عشق
هنوز هم در شکوه شب و رایحه ی رو
|
|
|
|
|
صحبت فاصله ها گر چه میان من و توست
|
|
|
|
|
تا زلف بی قرار تو در چنگم اوفتاد
دیگر به چنگِ باز نیاید قرار من
|
|
|
|
|
تا شقایق هست زندگی باید کرد...
و چه خوش گفت سهراب..
|
|
|
|
|
یه عشقی که خیلی واسم مقدسه
یه عمریه خبر ندارم واسه من همه کسه
|
|
|
|
|
یه تولد قدیمی زندگیمو زیرو رو کرد
|
|
|
|
|
باز لب پنجره باز است و شب ....
|
|
|
|
|
درد مرد بودن را چه کسی فهمید ؟
|
|
|
|
|
ضرورت رابطه با امریکا طنزی از علی دولتیان که منعکس کننده دو دیدگاه کاملا متضاد است
|
|
|
|
|
گر عاشقی ، در پیله اش پروانه شد پروانه شو
|
|
|
|
|
چرا تا بامدادان، ژاله می رقصد به مژگانم، به ضرب ثابتِ م
|
|
|
|
|
عدل و آزادی جهانگیر و وسیع
|
|
|
|
|
دوباره چتر و باران، هوا هواي خودت
|
|
|
|
|
باران ،
یاد توست که میبارد...
در دل دلتنگ کوچه...
|
|
|
|
|
موسای من
کجاست اعجاز بی بدیل ات؟
خاطرْ آزرده ام،
خراشیده ی زخمهایی _
که در لفاف هیچ شعری نمی
|
|
|
|
|
خطوط ِ چشم های تو شده غزل یکی یکی
|
|
|
|
|
برف سنگین نگاهش بر سرم بارید و رفت
بعد آن آغوش گرمش از ت
|
|
|
|
|
دوستان عزیز خ.شحال میشم که شما رو با قالب جدید (( مثنوی مثلث )) آشنا کنم
( البته این با مثلثات و م
|
|
|
|
|
خانه شان در نداشت
مدرسه کتاب دعایی به او هدیه داد
سرآغاز همه صفحه هایش
خدا را اینگونه می خ
|
|
|
|
|
نوستالوژی قرن...
ورود رویا
یا
کابوس؟
چه فرقی میکند...
وقتی...
سر مفتش( انکیزیتور)
برابر شرطه
|
|
|
|
|
به پریشان حالی
بید مجنون
نمی خندید
|
|
|
|
|
دل نرمینه ام ،
در لاک سخت بی خیالی نیست
|
|
|
|
|
فاصله ام تا یادت
بستن چشم به این تاریکی است
|
|
|
|
|
بسیار رسیدیم بدان چیز که بودیم...
|
|
|
|
|
شب را به انتظار او بسختی سحر گنم
مجنون صفت به خانه مهرش سفر کنم
|
|
|
|
|
گاهي ميشود عاشق زندان بود
و عاشق زنداني شدن
مثل منِ ديوانه
كه عاشق زندانم
در دادگاه مانتويت
ب
|
|
|
|
|
در این دنیا که انسانها پر از حیله و نیرنگند
در این دنیا که آدمها برای خویش میجنگند
|
|
|
|
|
زان روز که رفتی همه ایام خزان است/
ابری شده چشمانم و رگبارْ زنان است...
|
|
|
|
|
آخرین دیدارمان نگاه بی تاب مرا
مثل برگ پاییزی
بر زمین
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۱ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |