شنبه ۱ ارديبهشت
|
|
🪴شعرتلفیقی
طنزغناییحماسیاجتماعی🪴
|
|
|
|
|
به فریبایی چشمان قشنگت سوگند
که فریبنده تراز چشم تو در عالم نیست
|
|
|
|
|
ای قلعه افلاک دیار خرم آباد
در سایه ی سنگین نگاهت اثرم نیست
|
|
|
|
|
_قهر خورشید و آفتابگردان؟!
_عشق؛
تمام معادلات را
به سُخره می گیرد...
|
|
|
|
|
«خواجه نوروز»
بهار شد،
سبزه رویید،
شکوفه شکفت،
بلبل خواند،
پرستو شاد،
چلچله از سبزه زار گفت.
|
|
|
|
|
اشک در جام شراب امید در دل داریم
|
|
|
|
|
هر که از در میرسد فردا رهایم میکند
مشکلی در دل ندارم چون خدایم میکند
|
|
|
|
|
زندگی ای دوستان رنج و عذابی بیش نیست
|
|
|
|
|
یکبار زمین خوردم برخواستم باز زمین خوردم
سخت بوو که برخیزم، برخواستم و ایستادم بازم زمین خوردم
د
|
|
|
|
|
یک شبی یاد تو کردم دلم آرام گرفت
|
|
|
|
|
شعر عید سعید فطر تقدیم به کودکان و نوجوانان عزیز ...
|
|
|
|
|
بوسه ی صلح، به زیبایی شاخه گلی ست، روئیده بر خاک ماه اندیشه ...
|
|
|
|
|
با تو خوشبو میشود دنیا برایم سیب سرخ
|
|
|
|
|
روحم مثال کاغذِ باطل مچاله شد
سهم من از پیالۀ هستی، تفاله شد
شهدِ به بار آمده، از اش
|
|
|
|
|
وقتی دل من پر زد ، از کلبه ی تنهایی
آشفته خیالی بود ، در کوی تماشایی
|
|
|
|
|
آن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرا
او که رفته با کسی همدم شده از شانس ما
مجید محمدی(تنها)
|
|
|
|
|
با تمامِ بی گناهی ، مرگ میخواهد دلم
|
|
|
|
|
هرجا که باشم، یادِ تو در قلب، جاریست
با بودنت، دنیای من، شاد و بهاریست
دنیای من، دنیای رنگینیست ا
|
|
|
|
|
به معراج رفته با ماتم پدر بود
|
|
|
|
|
غمت آمد و دل سرِ جاش نیست
|
|
|
|
|
کلمه ها طغیان می کنند
در ضلع چپ ذهن
و من
لاشه ی آخرین دیدار را
تشریح می کنم
شیدا_شهب
|
|
|
|
|
در خرابات مغان باده مگر خون دل است؟
که بت باده فروش از رخ مستان خجل است
|
|
|
|
|
چه راحت موی مان جوگندمی شد
|
|
|
|
|
زندگیم شکلی به خود گرفته بود ، اما ،
مثلِ یخی درمیان گرما ،
وارفتم و بی شکل شد بازهم
|
|
|
|
|
✍️ ترانه سرام.مدهوش(❤️Everheart)
🎧دکلمه : بانو هستی احمدی🌹
|
|
|
|
|
و کیست آنکه برای حقیقت بایستد..
|
|
|
|
|
گفتم: آفتاب و باران...
گفت: هر دو جلوهای از عشقند...
....
|
|
|
|
|
بخند و این جهنم را گلستان کن... بگو چشم
|
|
|
|
|
تمام مردم دنیا فدای آنکه می فهمد
به فکر آب ها ویران نکن تُنگ بلورت را
|
|
|
|
|
مِی خواهم و مِی خواهد و مِی نیست چرا؟!
هر جا که دلم خواست دِ لِی نیست چرا؟!
یاقی شده این دل شده ام
|
|
|
|
|
شخصیت های خاکستری داستانهایم...
|
|
|
|
|
گر خواری و گر گوهر در خاک روی آخر/گر خادم و گر سرور در خاک روی آخر
|
|
|
|
|
چو گمان رفت که آن روضه ی پر مهر ،بهارش ابدیست
بته ای خار در آن گشت پدید.
|
|
|
|
|
چه کرده ای که به مرگ صدا گرفتارم
|
|
|
|
|
عشق تو،
حالتِ خوبی بود ،
که من را دریافت
|
|
|
|
|
من شمع خواموشم وزجمع فراموشم
نیم سوخته در شمعدانی بی هوشم
همچون مسیحا در کلام سبز
ازحضورشمع روشن
|
|
|
|
|
ساعت ها را
بی تو
عقب گرد می کنم
هیچ عقربه ای
دیروزها را
گردن نمی گیرد
شیدا_شهبازی
|
|
|
|
|
اینکه دلتنگِ تو و رویت شوم نرمال نیست ؟
|
|
|
|
|
نه عاشقان جهان را سر وفاداریست
نه دلبری نه دلی خرّم از رواداریست
|
|
|
|
|
موج بی جوش و خروش کنج این ساحل منم
آهوی دشت جوانی های بی حاصل منم
گرچه هرکس را که میبینی به دنبا
|
|
|
|
|
چه میدانی
که پای در راه گذاشتن
چه سخت است و
چه پُر رنج
هوا افسرده رویی
زمستان است گویی
نه هیچ
|
|
|
|
|
یار در پرده نشـین خوش ز دلم پرده دری
می کنی شام و سحر بر دل من جـلوه گری
|
|
|
|
|
به هر کجا
که رفته ای؛
بر می گردی!
|
|
|
|
|
لبِ ماهی به خون آغشته با قلّابِ داد
|
|
|
|
|
دلتنگی را بوسیدم
طعمِ لبانَت عجب
دلچسب بود.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
جدال عقل با دل را بیا پا در میانی کن...
|
|
|
|
|
ماهی کوچیک من ازتوی اونتنگ بلور
یه چیزی می خواست بگه نگام میکرد از راه دور
|
|
|
|
|
می دونید قصد عکاس از عکس انداختن چیه؟!
|
|
|
|
|
نخستین شعله یک بوسه ، درخشید بر تنِ باران / شراب است مستِ گیسویت ، تنت رویایِ گندمزار
|
|
|
|
|
اضمحلال در زیستن و کوششی منفک!
|
|
|
|
|
وقتی رفت تو چشماش حسی نبود
اصلا انگار ادم سابق نبود
|
|
|
|
|
سیزده من به دَر آخر نشد و بی یاری / کنم این روز به سر با چهره غم باری
|
|
|
|
|
بشوی این قلب من را از گناهان ای یگانه خالق هستی..
|
|
|
|
|
کمی ببار، که اقلیم خشک پاییزم
تو ای سحاب تراوندهی بهاریها
|
|
|
|
|
تقدیم به برادر شاعر در خاک خفته ام، رضا دبستانی..
نازنین اینگونه مظلومانه در خاکی چرا
میزند هر
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۳ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |