جمعه ۱۰ فروردين
|
|
دوست دارم اشتباهی را که پایانش تویی...
|
|
|
|
|
🌸به من یک راه نکو یاد بداد استادم🌸
🌸که ز اول بخودت گو که چرا انسانم🌸
|
|
|
|
|
یادش میرود
ابراهیم طیبی (دالنجه)
|
|
|
|
|
ور به نیکی گویی و فکر و عمل گیری به کار
تا خود آموزی که بهتر باشد از آموزگار
|
|
|
|
|
ندارم در فراقت من به جانم نور و امیدی
من آن ابر سیه اما تو زیبایی و خورشیدی
|
|
|
|
|
صبح آدینه و من باز در خیال اویم
که چگونه خود را از خیالش پرواز دهم
او که سودای دیگر در سر دارد
من
|
|
|
|
|
ملبس کن خویشتن بر جامه ی بندگی
کزین عزم زیبا ، فریبا شود زندگی
|
|
|
|
|
اینسان، اینسانی دا گورمور
هر یرده بویلانیپ دووار
|
|
|
|
|
دل میان سینه هر لحظه به سختی می تپید
|
|
|
|
|
خودم از قلم شاعری پنجاه ساله شنیدم...!
|
|
|
|
|
ای کاش که در حلقۀ دستانِ تو باشم
|
|
|
|
|
همچو مجنونی، که عمرش خرجِ لیلا میشود
سهمم از عشقت فقط گاهی تماشا میشود
قانعم با دیدنت، راضی به
|
|
|
|
|
و آخر میرسد روزی که دیگر ما نمینمیمانیم !
|
|
|
|
|
از دست دل و دیده فغان آیدباز
از درد ٫دل و دیده به جان آید باز
ای نور بتاب
|
|
|
|
|
شعر در مورد خِرَد هست که به وسیله ی بخشش خرد توسط خدا به انسان، افکار به سمت خوبی و پاکی و دانش می ر
|
|
|
|
|
باز یک غروب از جمعه ها ، دلتنگی و یاد شما
باز هم نوای آشنا ، یابن الحسن آقا بیا
|
|
|
|
|
برنخاسته، خسته ای
نیفتاده، شکسته
بی مقصد و بی چراغ
بارِ سفر بسته ای
|
|
|
|
|
زیباترین بانو تویی از فصل پاییز
|
|
|
|
|
آمدم
خانه دل را تکانی
بدهم
اما!
|
|
|
|
|
حالِ من حالت محکومیت محکومیست :
رأی صـادر شده از سـوی قـضات اعدامش
|
|
|
|
|
لحظه ای رو مگردان عذاب می بینم
|
|
|
|
|
ای دل.4
در تب ما،سوختی ازدرد بی همتای عشق
کار دنیا ، هیچ کس از تو پرستاری نکرد
م_ب_انصاری_دزفول
|
|
|
|
|
این خیال پر زِ زیبایی من ...
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧 دکلمه : بانو هستی احمدی🪴
|
|
|
|
|
این موریانه ها ،
دارند ما را به کجا میبرند ؟
|
|
|
|
|
کجا رفت آتلانتیس و شراب و ساقیِ در راه
|
|
|
|
|
به گریه فرصت بده تا
مانع خنده اش نشی
|
|
|
|
|
تا سحردر بارش یک ریز دردم
شمع شب درچشم بارانم غزل
|
|
|
|
|
نشسته بر لبِ ایوان و شانه در دستش
|
|
|
|
|
ما با تو به راه عشق هم پیمانیم
|
|
|
|
|
باز هم یادت مرا دیوانه کرد
لحظه هایم را دمی مستانه کرد
تا که دیدم چهره ات را روی عکس
واژه
|
|
|
|
|
چشم سفیدی
ای عشق
مو سفیدم کردی
جای رو سفیدی
|
|
|
|
|
زکنج قفسی من بد گیر شده ام
از دل و جان زدنیا سیر شده ام
زخرابای این خرابه پیر شده ام
زخشم وحشی چ
|
|
|
|
|
تهمت دیوانگی بر عادت عاشق ، خطاست ..
|
|
|
|
|
.....وقت اذان است......
اینجا شکسته دلی پایش به چوبه دار است
موذن اذان بگو
ساقی شده مست و معشوق
|
|
|
|
|
تنفس نکن این هوای بدو
تحمل نکن لحظههای بدو
....
|
|
|
|
|
گفتند نیست جای تو در داستان من
|
|
|
|
|
برای روز میلادم ترا من آرزو کردم
|
|
|
|
|
جزمهرو وفا ازاحدی یاد ندارم
هرگزگله ازمردم نا شاد ندارم
|
|
|
|
|
چشمت به ما و در نظرت یاد دیگری
|
|
|
|
|
هوای گیسوم چشمت ، مه آلود و هوس خواه است/ پریزاد رز و گندم ، تن تو مست و بارانی
|
|
|
|
|
دلی دارم خریدار نگاهی، کز آفتابِ شمسِ روزگاری
نگاهان در پی دیرینه نویدند، میرویند و میسوزند از پی
|
|
|
|
|
هفت آسمان بنا شد اسم تو ربنا شد
|
|
|
|
|
در ما بجز شهامت سرپوش ها نبود
|
|
|
|
|
شهر ها را یکی یکی گشتم هیچکس مثل تو نمی خندید!
هیچکس عاشقم نشد سارا هیچکس شعر را نمی فهمید ....
|
|
|
|
|
صبحگاهان رسید و وقت سحر آسمان نیز خون به دامان بود
یار من رفته بود و حال من بد و آشفته و پریشان بود
|
|
|
|
|
چون کودک وحشت زدهی بازی دوران
هر گوشه که گفتند نشینید ، نشستیم
|
|
|
|
|
هوس بام که افتاد دگر بار تو را
|
|
|
|
|
یادِ من کردی
ز یاد ها رفته...
|
|
|
|
|
شاخ و برگم را نبین من غنچه ام
من هنوز اندر خم یک کوچه ام
|
|
|
|
|
شبانگاهان به دنبالت خیابان ها گذر کردم
نبودی در خیالم شب به دیدارت سحر کردم
چه شد دیدم تو را ن
|
|
|
|
|
تو مثل برکه ی دنجی پر از قصه ولی تنها
شبیه خواب شیرینی شبی در ساحلی زیبا
|
|
|
|
|
به یقین ضعیف ترین حافظه
متعلق به...
|
|
|
|
|
این چه دنیایی ست که یاران ،
میروند یکریز از کف ؟
|
|
|
|
|
مژده آن یار ، که از دیدن روی تو به شوق آمده است
|
|
|
|
|
دانه دانه ریخت آغوش مرا پر کردهاند
|
|
|
|
|
دشت در دامان سبزت رنگ و رویش رفته است
|
|
|
|
|
ای آمنه خوش باش که دلدار بیامد
سرآمد خلق و هم أب فاطمه آمد
با جعفر صادق شده توامان
|
|
|
|
|
کاشونمو روی سرم خراب کردی
|
|
|
|
|
معطر به عطر آرامش
صیقل کننده دل
خدا را می گویم
چه جانانه دارد
هوای بنده ها را
آرام آرام
حال ن
|
|
|
مجموع ۱۲۲۹۷۹ پست فعال در ۱۵۳۸ صفحه |