جمعه ۱۵ آذر
|
|
ای تو انباره بی عفتی
ای تو ميراث ددان و قلدران
تا به کی خون يتيمان می مكی
تا به كی تا به کی تا به
|
|
|
|
|
چه می دانی نگار من شب رنجور یعنی چه
به دریا رفته دریابد دل پر شور یعنی چه
|
|
|
|
|
با کوله بارِ انسان ...در یک ترن تا ابد...یا می رسیم به مقصد...یا واژگونه از سر
|
|
|
|
|
آقا این جمعه نیایی ! پدر بنده درآید !
|
|
|
|
|
و تو پروانه ی زیبای اسیر...به زبان آی و بگو...به چه می اندیشی؟!...و چرا تنهایی؟!...
|
|
|
|
|
ای نازلی؛ قراری نه اورکدن آلا بیلدین...
|
|
|
|
|
من گرگ ها را دیده ام ، در بینشان خوابیده ام
|
|
|
|
|
باروت کشم به لفظ کبریت از من بگریز تا بمانی
|
|
|
|
|
نوکری سرپرست خود فروش / پیش چشمان مدیر کارگاه
|
|
|
|
|
عاقبت شیطان خرید روح مرا /// بارک الله خوب کردی مرحبا
|
|
|
|
|
خداکند همگی پیروِ علی باشیم
در این زمانهی پر فتنه با ولی باشیم
..................................
|
|
|
|
|
کرده ام دل را به نامت یا حسین
بودم از خردی غلامت یا حسین
|
|
|
|
|
چه بیصبرانه انتظار دیدارت را میکشم...
|
|
|
|
|
نه یه لپ، نه دولپ،سه قلپ؟
|
|
|
|
|
آمد این پیغام از ربّ جلیل
ای پیامبر گشته هنگام رحیل
|
|
|
|
|
توچون کبکی خرامیدی ورفتی..
فغان وآه من دیدی ورفتی..
شدم آواره ات درکوه صحرا..
مرادیوانه نام
|
|
|
|
|
با نـام خـداي فـرد ممتاز
اين نامه به ذكـر آن كنـم باز
نامـش ب
|
|
|
|
|
دلخسته ام ، از این که می بینم تو با اغیار خرسندی
دلبسته ام، با آنکه می دانم ندارد هیچ پایان خوشایند
|
|
|
|
|
نفرین به بقا و هستیِ بعضی ها
بر طینتِ زشت و پستیِ بعضی ها
شیّادی محض است عبادتهاشان...
لعنت به خد
|
|
|
|
|
چرا ما مردمان با یکدگر بی ساز میرقصیم
چرا از محو تب از این تن بیمار میترسیم
|
|
|
|
|
مادر بیا و جانکم کمی شتاب کن
|
|
|
|
|
من آن بغض ِ گلوگیرم
که بر پاییز زنجیرم ..................
|
|
|
|
|
شنو ز راه طریقت شریعتی حاصل
تو را نسیم ، حقیقت دهد چرا نالی
|
|
|
|
|
پندِ پیر (همراه با فایل صوتی)
|
|
|
|
|
شعرهای عاشقانه ام را نمی خوانی
|
|
|
|
|
باز هم باغ گلم اراسته
از شمیم و عطر و پر از خواسته
از در مهر و وفا چون امدند
بر در باغم دو
|
|
|
|
|
ای نقطه سیاه !
با سنگسار آیینه ها
|
|
|
|
|
دل در گرو عشق نگارم سرمست
|
|
|
|
|
ای پرنده ی رها
سالهاست
پرندهها
بر ته مانده ی پوتین ات لانه دارد!
|
|
|
|
|
دلواژه های عشق را مرور می نمودم ، ز سکون یاد نبود
|
|
|
|
|
عشق شب های بیقراری هایم،نمیدانم چطور دوست داشتنم را بیان کنم،سادگی کلمات خجالت زده ....
|
|
|
|
|
اکولوژی یا زیستگاه شناسی منظور شناخت زیستگاه موجودات است ؛ نفت خود اکو یا زیستگاه بسیار پیچیده ای
|
|
|
|
|
منم تشنه چو صحرا
تو مخفی در قناتی
منم چشمه ز اشکها
زِ اَشکِ من تو شادی
|
|
|
|
|
زمان زمانِ محبّت، زمانِ همدلی است
جهانِ روشنِ فردا، جهانِ همدلی است
هر آنچه در شب و روز اتفاق میا
|
|
|
|
|
صبح بيدار شدند... و نديدند نشاني از عشق!
|
|
|
|
|
خیلی وقت است دوستت دارم
اما
از امروز میخواهم دوست داشته شوم
پس عاشقانه دوستم بدار...
|
|
|
|
|
كودكانم! اي غزلهاي قشنگ مهرباني...
|
|
|
|
|
حالا که سر به دارِ توام بگذار
خونم حلالِ حقِّ سخن باشد
|
|
|
|
|
بگذار اکنون سیگارم را روشن کنم
و
در سه کام حبس بسرایمت تا ابد
|
|
|
|
|
حیف از وقتی که فریب خوردیم...
|
|
|
|
|
اي ديده ي روشن،تو بكن دور جهان سير
همّت بـگمار و مطلب نانـي از آن غير
بيدار شو
|
|
|
|
|
باز دلم مویه و بیداد کرد
از غل و زنجیر و سفر یاد کردج
|
|
|
|
|
خاک وسنگ وکلوخ شد به سرم
تا شد از صدهـــزار جا کمــــرم
وای! تحت فشار در رفتنــــــد
پیچها، مهره
|
|
|
|
|
در شصت و نود سرای فرعون مساز...
|
|
|
|
|
از دست لجبازی تو ، اندیشه ام لجباز شد
ای اختر طالع چه شد با ما تو بد تا می کنی
|
|
|
|
|
پایان ندارد سال های بی قراری
|
|
|
|
|
دو دیپلمات ، با جامه های شیک (سیه پوش وسپید پوش)
بازیشان گرفته بود
|
|
|
|
|
خم می شوند پیش تو تا حدّ . . . ات
|
|
|
|
|
مامان آب خورد
بابا آب داد
|
|
|
|
|
از چه رو عاشق شدی، ای پیر نادان صبور؟!
|
|
|
|
|
بده جرعه ای شرابم ، که شوم چو شمع روشن.
|
|
|
|
|
فکر کردم که کمی بادل من همراهی
|
|
|
|
|
وقتی کسیو نداشته باشی
بین این آدما مسخره میشی
اونوقت میخوای یکی درک کنه
ولی کسی نیست که درک بشی
|
|
|
|
|
گیسوی تو شد هر سو ماری سیه و لرزان
چنگم فرو در مو زد حلقه به دستم مار
|
|
|
|
|
عید و بهار آمد،اما هوای دلم سرد است
غنچه و نوگل آمد،گرچه برگ های زندگیم زرد است
|
|
|
|
|
روزگاری که پایِ آرزویم
شد گرفتارِ کوی و برزنِ تو
من گریزان ز تلخکامی خود
زیر یک سایه بان پوشالی
|
|
|
|
|
غروب باشد ومن باشم ویک دنیا من...
|
|
|
|
|
..................................
|
|
|
|
|
جوهر انسان بجز ادراک چیست؟
عشق جز اوج این ادراک نیست
درک بودن، داشتن یا ساختن
عاقبت هم، جملگی را
|
|
|
|
|
لطفا کمی دعاکن .عاشقانه عارفانه 558
هر دم به یک بهانه، من را تو مبتلا کن
تیری بزن به قلبم، روح از
|
|
|
|
|
اي آنكه نطق آدميان ، نقش پاي توست
سرتاسر سماء و زمين، در بناي توست
با آ
|
|
|
مجموع ۷۶۳۸۳ پست فعال در ۹۵۵ صفحه |