سه شنبه ۴ ارديبهشت
|
|
دستهایت را باز کن
زندگی آغاز کن
دستهای تو
صورتی است
|
|
|
|
|
سَحَرست و،
فکرم چون ،
چندین شاپرک شده
دُورِشمعِ خواستن ، درحالِ پَرپَر
آخ یکی ش سوخت !
|
|
|
|
|
حسن اين نكته دانش ،بَـرِ دانـا چه نكوست
هركه اين نكته نداند سرآن همچوكدوست
دانش اَر
|
|
|
|
|
تو ز ما غافل و از خویش گریزان تا کی؟
تو دلت سنگ و دلم شیشه ی لرزان تا کی؟
ناامیدم که تو رام دل دیو
|
|
|
|
|
اما مسلمان ! ما هنوز پایمان سست است در شعب ابی طالب
|
|
|
|
|
ای ماهصنم، ای یارِ دیوار به دیوار
دلتنگم و آوارهی این کوچه و بازار
.....
...
|
|
|
|
|
صدای تیشه ی فرهاد می آید هنوز از کوه
|
|
|
|
|
تو لحظهی اعجازی
تو شور سرآغازی
تو لذت پروازی
رویای تو را دارم!
......
|
|
|
|
|
خواب راحت را ز چشمم مشق آن استاد برد
|
|
|
|
|
توجان و جهانی
بنما رخ به من ای یار
که شوم مست حضورت
درآن لحظه ی دیدار
|
|
|
|
|
ستایش بر آن چشمهی پاک باد
که سبزی بر آن تربت و خاک باد
ستایش بر آن چشمهی انگبین
بر آن
|
|
|
|
|
احوال من خراب و آمال من بر آب است
ذهنم پراز سؤالِ جانکاه و بی جواب است
در جام زندگی جز غم طعم دیگر
|
|
|
|
|
بده دستاتو به من تا
از شبای تیره رد شیم
بشکنیم پیله ی دردو
پر کشیدنو بلد شیم
|
|
|
|
|
زخم می شوم بلکه ببیند مرا
گل می شوم بلکه بچیند مرا
زخم می شوم بلکه دوایم کند
گل می شوم بلکه دعایم
|
|
|
|
|
ابر می بارد و چشم من همرهش
تو می روی و دل من همرهت...
|
|
|
|
|
پایدارم شده بازار ثبات آلوده
دشمنش پاک نشد چون شده ذات آلوده
|
|
|
|
|
غمی در سینه دارد کودک کار
دلی بی کینه دارد کودک کار
|
|
|
|
|
مرا از باد و باران می شناسند
|
|
|
|
|
اگر روزگاری
جسم تو در جمعی بود اما روح تو
نه
بدان دیوانه یک نفر شدی...
|
|
|
|
|
الهی بخت ما پیروز گردد
شب و اندوه هجران روز گردد
|
|
|
|
|
و آسوده می رسد سلام گرم ِ او 🍂.....
|
|
|
|
|
سَرم ، زبی غصه گی خالی ، قصه میگفتم دمادم
|
|
|
|
|
حدود ملك يزدان را كجا بتوان بيان كردن
هرآنكس اين سخن گويدلجامش بردهان كردن
حدود ملك دنيا
|
|
|
|
|
مـــوجِ این دریای مــرگ آسایتان صد پیکــره /می تراشــد روی ساحلها که هـــرگز نشکند
|
|
|
|
|
زندگی زمانیست برای زیستن
تجربه کردن و به کار بستن
زندگی فرصتی است بی تکرار
زمانی است بر مبنای یک
|
|
|
|
|
در باغ خوشی راه رفتم
آمدکمک من یار خوبان
در پناه او پناه گرفتم
هستی و نجاتم خدای خوبان
گفتم ز
|
|
|
|
|
رعد و برق می زد
ابرها را می برید
باران قطعی بود
که بارید
|
|
|
|
|
شبپرهام اما،
(اگر باورت بشود)؛
در ذهن من،
خورشید خیمه زده است!
لیلا_طیبی (رها)
|
|
|
|
|
آمدی جانم به قربانت ولی خوش آمدی / درب اصلی بسته بود و از درِ پشت آمدی
|
|
|
|
|
عشق عشق عشق عاشقانه عاشقتم عشق من
|
|
|
|
|
من با دل رنجوراز همه به کوی تو می آیم
زهفت خوان بلا گر گذرم سوی تو می آیم
|
|
|
|
|
درونِ قابِ چشمانم ترا دلخواه میبینم
|
|
|
|
|
سروش های تالاب
نیلوفر آبی
|
|
|
|
|
یک نفر زنده بود دیگر نیست
برلبش خنده بود؛دیگر نیست
از خوشی، از امید، از شادی
دلش آکنده بود؛دیگر
|
|
|
|
|
آیـیـنــۀ رُخ نـمـایـم و بــاز از نــو ..؛
در مـن بنـگر ، نگاه کـن ، ظاهـر شـو
بـازتاب خـوریـم
|
|
|
|
|
قدَر پادشاهی زمین گیر شد
نبودش علاجی چو او پیر شد
|
|
|
|
|
این روزها چقدر جای شرف خالی ست!
|
|
|
|
|
💔عشق من این روزها تمرین دوری میکنی!
|
|
|
|
|
خِیلِ نیزه دارانِ مژگان ات و،
منهم تَک
شکست ام قطعی ست دربرابرت ،
ندارم شک
|
|
|
|
|
شعر هم رگ میزند در محضر اعجاب غم
|
|
|
|
|
دونن اخشام گئنه أوزدوتدوم اوکچمیش گونه من
با ترجمه فارسی🌹
|
|
|
|
|
ایمذجاده بی عبور تو همپا نمی شود
|
|
|
|
|
هر شب دلتنگی ؛ دلم تو را صدا میکند
|
|
|
|
|
عطر گل یاس
زمزمه اسم تو
روز پیوند
روز به هم رسیدن در هوای بارانی
|
|
|
|
|
با عشقت ای حسین ز رضوان گذشته اند
|
|
|
|
|
جام حقیقت
شبی با حال مستی زکوی عشاق گذشتم
ن
|
|
|
|
|
کودکی دوره ی شیرینیست
خالی از غمگینیست
کودکی بازی با عروسک هاس
آب پاشیدن به روی گلها و باغچه هاس
|
|
|
|
|
باد پنجره را گشود
شاد، پروانه ها وارد اتاق شدند
|
|
|
|
|
دلِ من دارد هوای دلِ دریای تو را
تب و تابِ عاشقی داده به غم، جای تو را
.....
...
|
|
|
|
|
منم یک مرد اعدامی که فردا دردسر دارد
چو ماهم حکم مرگم را به دستانش سحر دارد
منم یک بی نوا، ماهی بی
|
|
|
|
|
یکی گفت از تن جدا شد روان
دگرگونهتر آید اندر جهان
تو خوشبخت باشی در آن زندگی
گزارند مردم تو را
|
|
|
|
|
غرق می بینم تو را ای من در استغنای دل
شرب دائم هی طلب کردی در استسقای دل
|
|
|
|
|
پنج کوتاه کلاسیک+ خوانش غزل خداحافظ از کتاب آوای احساس
|
|
|
|
|
با گندم میپزیم نانِ خود را
|
|
|
|
|
شهر خالی شده از عطر گلِ یاس و سَمَن
|
|
|
|
|
تا مگر اولادِ آدم سیرِ سبحانی کنند
|
|
|
|
|
گینه باشلاندی گئجه من یازیغئن ماتمیدی
گوره هر کیم کی بِلَه فیکرِایلییَر یارَلیدی
|
|
|
|
|
(شاخه ی گل)
تقدیم به شهدای سانحه هواییc130
که درتاریخ پانزده آذر هشتاد وچهار اتفاق افتاد. سروده شد
|
|
|
|
|
زِ يك دل زنده پرسيدم،چرا دنيا رها كردي
بگفتا ، بهـر من دنيـا اجل آرَد به پيگردي
ن
|
|
|
|
|
قَسَم ! به ترانه ای که ترانه خون میخونه
|
|
|
|
|
دور از تو ام و تک تک سلول های من...
|
|
|
|
|
گویا صبح دمیدهست!؟
من اما،،،
بی "تو"
صبحی نمیبینم!
***
-شب؛
در
|
|
|
|
|
وطن است
تن تو
برای منی که سجلدم را در
پیچ و خم کوچه های
زندگی گم کرده ام...!!!
|
|
|
|
|
سپاس از خداوند حیّ قدیر
که مولای ما شد علی در غدیر
|
|
|
مجموع ۱۲۳۵۷۹ پست فعال در ۱۵۴۵ صفحه |