محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
15 شوال 1445
Tuesday 23 Apr 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
سه شنبه ۴ ارديبهشت
چقدر باید شعر بگویم؟
به شوق تو که شعر میگویم
شعور در من ، خیز بر میدارد
شیار به شیار جانم، پر
از دور می دیدم تورو
...
علی رفیعی
همیشه
عاشقت بودم
همیشه
معشوق دیگری بودی
من همان گمشدهی شهر پر از دود و غبار
رفتم اگر
نه تابوت میخواهم
نه اشک
به زیر ِ پای ندیدی
که دست و پا بشکست ؟
ماه اگر تو رو می دید
عاشق ودیوانه میشد
خورشید برای دیدنت
راهی این خونه می شد
صدای باد
تو گیسوها
شعر 10 از کتاب « سرشار خیال پنجره از نگاه » سروده ی « فرشید خیرآبادی »
خنیاگر درون، گه گاه
سر
تنم بوی بطالت میدهد
روحم کدر
و چشمان من آینه نومیدی
.....
ﻧَﻔَﺴَﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ.
ﻟﺤﻈﻪ ﯼِ ﺧﺎﻣﻮﺷﯿﺴﺖ.
ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﯼِ ﺗﻠﺦ ؟
ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺣﺴّﯿﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭﻧﻈ
تو تمنای من و جان من و یار منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توس
هر که خواهد که مرا
دوست شود
باید از جنس گل سرخ
شود !
از مسجد
واقف خانه ی فرهنگ بیرون نمی آید
پرواز کن در اوج بیکران افلاک
و ببین چشمک ستاره
با من سخن بگو همه دار و ندار من
من راغبم برای خودم زندگی کنم
بر پایۀ رجای خودم زندگی کنم
درجنب احترام به نقش ردای تو
پوشیده درق
Marziye sadat:
مرغ خیالم را ذبح کرده اند
و
قاضی حاجات من
قطرات اشکم را به حبس ابد محکوم کرد
تنبل شده ایم بی جهت اکثرمان...
عطارهای کل جهان هم به صف شوند
شهر در سوگ دو تن بود نمی دانستم
عشق خسته از نيرنگ هاست!
غم روي قلبم سنگين شده
خروارهاست...
من همان بوم سفید
قلم بردار نقاش
نوحه شهادت شیخ الائمه امام صادق
هدف از روز و شب و غمزه مهتاب تو بودی
.
.
درد یعنی ، بشکفد غنچهٔ نازِ لبِ طو
و من از دور بر این منظره مهمان باشم
همه خواهانِ تو جمع
یه چیزایی از تو برام خاطرس
که روزی هزار بار جلو چشممه
آیینه را دیده ای ؟
مرا ببین درون هر تکه اش که به دست تو می شکند
و چنین است سرنوشت من
سکوت واژه مق
تا که آمد و حساب بگشود
مسئول جست و طعمه را بربود
من از بهشتْ گذشتم، که همنشینِ تو باشم
تو نیستی و منم شرمسارِ لطفِ شیاطین
یک نفر نیست بگوید تو کجا عشق کجا؟!
تو که در پیچ و خم عین شروعش ماندی
نگاهم کن؛ تو را می خوانم از دور...
با تو آرامترین عاشق دنیا هستم
گ گ گ گریه های مم مم ممتد شبانه و و و ولی
کو کو کو آس آس آس آستین
ســکوت مبــهم و مـغموم قــبل طوفانم...
نــشانـه های قــــریب الوقوع بارانم...
شعر ناب سلا
به یاد دوستان آشنا باش
به یاد ما ...ولی... تو با خدا باش
677-موطن توفان-1396/4/12
مهتابِ زیبایی
پنهان میانِ خاطراتِ شب
من در زمینِ سردِ بهمن ماه درگیر
وقت سفر ،پایان خوشبختی
از نور رفتم من به تاریکی
محو تماشای تو بودم که
آخر رسیدش فصل نزدیکی
تکرار
بیا آغاز کنیم....بیا پرواز کنیم ...
از حادثه ای که درآن هستیم و نباید باشیم
به سرزمین شادی لبخندها
از راه سر رسیدی وراهم عوض شده
حالا به کار عشق نگاهم عوض شده
روییدنم میان بیابان عجیب نیست
وقتی
حافظا؛از آن روز که عشق تو در وجود من رخنه کرد
ای کاش که بود . نام من هیچ
گیتی_رسائی
تویِ ذهن خیس بارون، من و تو، خیابون
قدم زدیم چه زیبا ، زیر نَم نَم بارون
روزگار شبیه قالب است
اگر شیفته ظاهر اغفالگرش شوی
تورا می راند به درون قالب
و تو که در خواب خا موش
این همه آمدن و رفتنت از چیست مرو
باید چه کنم باتو ای خالق تنهایی
بار نمی برد
شاخ هم نمی زند
گاهی حسودی میکنم
به بعضی چیزها
مثلا
به آینه ی اُتاقَت
میروی بعد تو غوغا می شود...
من گرگ نیستم
من،چابک گرگ بودم
تو،هوای شیطنت های کودکی ام
را در پاورچین آفتاب
پشت در خانه جا گذا
" سرخی گل "
تقدیم به سه عزیز
بزرگوار و گرانقدر
..............................
..............
صفحه ی پایانی این دفتر شعر...
باده نوشان ز زهاد زمانه برترند
کزیرا در حیا و بی ریایی زآنان سرترند
لقمه چرب میخورند زهاد و دم
در عمر چنانم که دلم خونین است
در آه بساط شب و روزم این است
از عشق گلایه به خدا من نکنم
سوزم
از هزار یاران یکی وفا نکند
خدا را بجوی تا تو را رها نکند
عاقبت دست نیاز از عشق تو برداشتم
...
تو نه آن بودی که عمری با خودم پنداشتم
در سراشیبی یک شهرِ بزرگ
پشتِ پس کوچه ی بی رحمی ها
دخترک کودکیش را انگار
پیشِ ویترینِ دکان ها گم ک
می نویسم و گمان میکنم که خوانده می شود
مجموع ۱۲۳۵۷۸ پست فعال در ۱۵۴۵ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک