شعرناب

نامه ای از یک مادر دلشکسته

نامه ای از یک مادر دلشکسته
مدتیه حالم خیلی خوبه!
بعداز قرنها دارم یه نفس راحت می کشم!
اگه بدونید تو این سالها چقدر عذاب کشیدم!
از شدت خستگی و افسردگی داشتم میمردم!
یادم نمیاد آخرین باری که بهارو حس کردم کِی بود!
یعنی مادر بدی بودم براتون که با من این رفتارو کردین!؟
دلم نمیاد عاقتون کنم تا همیشه همینجوری دور از من و تو زندون تنهاییتون بمونین.
درسته این مدت تازه مزه ی زندگی رو چشیدم!
دلم نمی خواد اینو بگم، اما فکر می کنم من تنها مادری ام که دور از بچه هاش بیشتر بهش خوش میگذره!
نمیدونم به کی رفتین که این همه کم لطف شدین!
ولی بازم تحمل دوری از شما پاره های تنم رو ندارم.
با کلی خواهش و تمنا خدا رو راضی کردم یه بار دیگه شماها رو به آغوش گرم و سبز من برگردونه.
امیدوارم بعد از آزادیتون یه کمی به فکر راحتیِ منم باشین.
ناسلامتی مادرتونم!
عزیزای من #خیلی_زود_دیر_میشه!
حالا که قراره خدا فرصت دوباره با من بودن رو بهتون بده،
حواستون بیشتر به من باشه.
یادتون نره عاشقتونم، تا پای جونم باهاتون موندم و ازاین به بعد هم می مونم.
#مادرتون_زمینِ_عاشق
#سمیرا_خوشرو_شبنم
#بعد_از_شکست_کرونا
#قدر_مادر_بشریت_زمین_را_بیشتر_بدانیم.


0