شعرناب

رنگ آفرینا رنج ما را نمی بینی ؟؟؟


رنگ آفرینا رنج ما را نمی بینی ؟؟؟
پس از ارتفاع سلام ، امیدوارم حال همه‌ی شما خوب شده باشد و اگر جویای حال حقیر هستید همان غریبه‌ی آشنا به دریا هستم . برای اینکه بتوانم امرار معاش کنم و نیمی از شکم گرسنه‌ام را سیر کنم توقعم را داده‌ام ، تا آرامش بگیریم . شغلم همان کار قبلی است برای یک لقمه‌ی نان حلال می‌بایست هزار کار حرام انجام دهم . دلم برای همه‌ی شما ، همسایه‌ها و رؤیا تنگ شده است و دیگر جایی برای شادی‌ خانم نیست . راستی اتاق پشتی را چه کردید ؟ رطوبت آنجا را گرفته بود و نیاز به آذر داشت . در صورت نیاز به برادرم خشکسالی معرفی‌اش کنید تا بتوانیم مواقع خستگی به دیوار آن تکیه دهیم . از طرف من لاله و مریم و سوسن را ببوسید و بگویید بعد از بانگ اناالحق بر می‌گردم . آن پولی را که برایتان فرستاده‌ام مخصوص فریضه‌ی خوردن گندم است و همه‌ی افراد دور و نزدیک از آن سهم می‌برند . از راه دور ، دستان شما را با نفسهایم گرم می‌کنم . نمی‌دانم چرا عرفان جواب نامه‌هایم را نمی‌دهد . هر روز صبح یک مُشت انجیر و زیتون به او بدهید تا انجیل را حفظ کند و از قرآن عقب نماند . چند شب است که خواب بابابزرگ را می‌بینم . از درخت انار خشکیده‌ی بی‌ بَر که در گوشه‌ی باغچه است برایش عصایی بسازید تا بتواند از کوه سختی‌ها و رنجها و دلتنگی‌ها بالا برود . به او بگویید که اگر بتوانم آشنایی پیدا کنم ، برای زخم اثنی‌عشری‌اش دنبال داروی آزاد می‌گردم . هوا خیلی سرد است ، از کبوتران و گنجشکها غافل نشوید . به جای من در بیست‌ وهشت اسفند یک نهال انگور عسگری در حاشیه یا وسط باغچه بکارید تا بتوانیم در آینده از دختر رَزِ او برای عرفان خواستگاری کنیم . غصه نخورید ، نگران نباشید ، خدا بزرگ است . بعضی‌ها می‌گویند که همه چیز درست خواهد شد انشا‌الله!
شما را به خدای محرومان می‌سپارم . زیاده عرضی نیست که دارای طول باشد .
دستبوس شما:
آواز.
باقر رمزی باصر


0