شعرناب

پناه بی پناهان

☘☘ "پناه"....
خداوندا!
ای خدای مهربان و دوست داشتنیِ من! ای خدای حامی! ای خدای شافی!و ای خدای احسن الحالم...دوباره آمدم سرقرار... گفته بودی هر گاه به بن بست رسیدم، هرگاه دری به رویم بسته شد، و هر گاه حال دلم خوب نبود...از یاد نبرم که تو هستی و پا به پای من خواهی آمد... راستش خدا جانم! از تو که نمی توانم پنهان کنم... این روزها اوضاع من و دوستانم و حتی کل آدمهای دنیا، اصلا روبراه نیست... راستش می ترسم و گاهی ته دلم خالی می شود... و گاهی هم کم می آورم و سرِ تو قُر میزنم...این که چرا دنیای ما دیگر ایمن نیست؟... اینکه چرا دیگر جای خوبی نیست؟... اما وقتی فکر می کنم می بینم دنیایی که تو به ما دادی بسیار زیبا و ایمن بود و اگر رنجی هم بر ما رسیده از جانب تو نیست... چرا که تو آنقدر مهربانی که از رنج بندگانت در رنجی..‌. پس محبوب من! و ای کسی که آفرینش همه و همه در دستان قدرت توست... بیا و در کنار ما باش تا از این بحران به سلامت عبور کنیم... آخر رنجی بر ما رسیده که آنقدرها هم یارای مقابله با آن را نداریم... می دانم حالا لبخندی میزنی و میگویی: ای بنده ی عجولم باز که دستانت را از دستان من رها ساختی... و چه زود از یاد بردی که در سختیها و هر پستی و بلندی، من هرگز بنده ام را تنها به حال خودش رها نمی سازم... پس آنچه از تو ساخته است در جهت گذر از این رنج برای خود و دیگر مردمان انجام بده... و خودت را در این مسیر به من بسپار...چرا که من همان خدایی هستم که یوسف را از قعر چاه و یونس را از شکم ماهی به سلامت رهاندم...استوار باش که ناامیدی و ترس تو را از کمک به خودت و خلق باز می دارد... پس ای خدایِ با بزرگ!! من و دوستانم و نیز مردمان دنیایم را در این بحران تنها مگذار که تو صاحب قدرت و عظمتی... و هیچ قدرتی بالاتر از قدرت تو نیست... پروردگارا اگر تو کنار ما باشی دیگر ترسی به دل نخواهم داشت.‌. پس بار دیگر دستانم را در دستان تو میگذارم و میگویم یا علی مدد....☘☘


0