شعرناب

سهمیه بندی

ببخش تا عبور آزاد شوی
درزمان جنگ تحمیلی بدلیل کمبود مواد غذایی برخی ازاجناس سهمیه بندی شده بودوباید مردم برای آنها توی صف طولانی درمغازه عاملین توزیع جنس مواد خوراکی کوپنی می ایستادند، تا الا نوبتشون برسه وگیرشون بیادونیازشون برطرف شه .
بعضی ازعاملین به عناوین مختلف اجناس دیگر را با اجناس کوپنی به مردم تحمیل می کردنداز این اجناس کلی سود می بردند یک روز ازطرف فرمانداری آمده بودن ازمغازه هابرای جمع آوری کمک به جبهه بازدید داشته باشند به مغازه محله که رسید ند .
گفتند بنا برتصمیمات گرفته بایدهرمغازه مبلغ 5000هزارتومان به حساب کمک به جبهه های جنگ واریزکنن مغازه سرمحل گفت ندارم بدم از کجا بدم
یکی ازبازرسین بهش گفتند : نداری یعنی چه ،ندارم نمی شه حرف
مغازه دارگفت :آخه چه درآمدی دارم که کمک کنم
بازرسس گفت :بابا با یک توزیع جنس کوپنی پولش در میاری بیش از این هاست
گفت چطوری آخه مگه میشه
بازرس گفت : بابا تخم مرغ می خواهی توزیع کنی 4تا کیک فنجونی یا ربع جوجه باش بفروش
گفت بابا مردم چی میکن
هرکه هرچه می خواد بگه ، بگه
شما کارخودت بکن!
اگه بخوان شکایت کنن میان پبش ما!
مغازه دارناچاراً کمک خودش را کرد،دید این کار که کرد روز بروزمشتریانش بیشترودرآمدش هم بیشتر می شه.!
رفت پیگیر شد گفت من حاضرم اگهاجناس دیگه که کوپنی هست عاملیت بگیرم به مردم خدمت کرده باشم وهم به جبههخلاصه امتیاز توزیع برنج وقند وشکر گرفت حالا وقتی کوپن اعلام می شد مثلاًقند
می گفت یک بسته چای باید باش ببری
ایشون روز بروز وضع مالیش خوب می شد!
مردم چون می دیدن بعضی ازکارکنان خرید می کنهچیزی نمی گنیه عادت شد براشون هرجنسی را باکالای دیگر خرید می کردن صداشون درنمی آمداینکه مغازه دار با یک مبلغ جزئی به دولت تونست نه تنها فروشنده معروفی بشه علاوه برآن یک فرد پولدارمعروفی هم بشه
خاطره کوچکی ازدوران مشاغل آزاد وشیوه فروشندگی افراد سود طلب
منو چهر فتیان پور(راد)


0