شعرناب

تعادل

به نام خداوند عادل
تعادل
پیامبراکرم(ص) میفرمایند : با فقیران دوستی کنید زیرا در روز رستاخیز، دولتی بزرگدارند .
(نهج الفصاحه حدیث ۲۹)
پیش خودم فکرمیکردم که رسم خدا براین قرارگرفته که درخُرد وکلانِ عالم، معنیِ تعادل راجاری سازد، آنهم بطورصد درصد . افکارم بسوی موضوع ثابت بودن انرژی رفت ، اینکه انرژی همواره ثابت است، فقط ازحالتی به حالت دیگر تبدیل میشود .
اینکه حتی خنده های مستانه ی مالامال از دنیای دنیا طلبان ، گریه و اندوهِ همواره ی آنانست در دنیای واپسین
اینکه زجرِ خداپسندانۀ امروز، راحتیِ بهشتْ معنای فرداست
اینکه سنگباران نبوت نبی ، گلباران دائمی اوست در جهان دیگر، گلبارانی از بوسه های عشق تا لذتِ نگاههای یار
اینکه درد دل های دلِ خونین امیرمؤمنان با چاه ، هم صحبتی با خدا را بهمراه دارد
اینکه تحمل زجرهای بانوی یاس کبود، اوج گرفتن به سکوی مرتبت اول زنان عالم را ارمغان داشت
اینکه جگرِ تکه تکه ی حُسن همه ی جهان ، در تشت پر خون عالم ، سروری اش در آخرت را برایش به پاداش آورد
اینکه غیرت حسین ، سرافرازیِ همیشگی اش را رقم زد که حتی سرِبریده اش در اوج پرغرورعشق ، برفراز نی قرار گرفت ، بطوری که ازآنجا تا رضایت کامل خدا ، بی فاصله بود
اینکه مرثیه سرایی بیتاب کننده ی گریه ی زینتِ عابدان ، همدمی با معشوق را بدنبال داشت بگونه ای که عاشقی درقالب بیان نیز، تفسیر شد و لبخندی دائمی برلبانش نقشی از بهشت زد
اینکه علم بدست باقرآل نبی، شکافته شد بگونه‌ای که انوارپرتلألو اش چشمان آن بزرگواررا برای همیشه به قدِ سرو قامت یار بگونه ‌ای گشود که دیگرمعنیِ واقعی واژه مستی را باید از او پرسید
اینکه صداقت وصفا و راستگویی، دروجودِ صادق آل رسول ، جایگاه آن امام را به سرمنشاء نور رساند.
اینکه زندان و اسارت همراه با عملِ بسیار دشوارِ فروخوردنِ خشم ، رهایی را به شکلی برایش میسر ساخت بگونه‌ای که او ، الان از جمله رهاترین سبکبارانِ آزاد است
اینکه رضادادن به رضایت حق ، جام زهر را برایش به شیرینیِ عسل کرد . تا بهانه ی کوچ اش شود از زهرابه سرای عالم ، تا مصفاکده ی درخشنده ی زهراسرای بهشت
اینکه قدرتِ به گناه آلوده نشدنِ تقوا وکنترل تمنیات دنیایی( که به ظاهر ، شیرین مینماید ) شیرینی آخرتی را بهمراه داشت بی حسرت
اینکه تقوای نقوی با مقاومت دربرابرِ زیباییِ ظاهری دنیا ، آنچنان قدرت نگاهی برایش به ارمغان داشت که زشتیهای دنیا را که جز افسونی بیش نبود را تشخیص داد، و حال ، احساسی مانده پرشور از رضایت بینهایتی ناشی از انتخابی مهم
اینکه سرلشکرعشق به زهرجفا ، نوشداروی خودش را درسرای باقی یافت
اینکه معنای هدایت، دردنیایی پرازبی صبری ها وکم تحملی های نوع بشر، انقلاب آشکارش رابگونه ای می آغازد که در پس قرنها زندگی پرغمِ دنیا ، استحکام روح انسان معنا میشود.
و دوباره جمله آغازینِ سخن : بافقیران دوستی کنید زیرا در روز رستاخیز، دولتی بزرگ دارند.
وپرنده ی اندیشه ام که فقیردنیا ودولتمند آخرت را مقایسه میکند : اگرفقیر دنیا، میسوخت و میساخت ولی دولتمندِ دنیا که درآخرت از فرطِ فقر، جاودانه میسوزد ولی نمی‌تواند هیچگاه به آن وضع فحیع عادت نمایدو با آن شرایط غیرقابل تحمل کنار آید و بسازد .
بهمن بیدقی


0