شعرناب

سپید، آزاد از عروض (یا دارای عروضِ آزاد)

نگارنده، پس از سرایش نخستین نمونه های شعر سبز(چندآهنگ) و مقایسه ی تقطیع عروضی آنها با شعر سپید شاملو، به این نتیجه رسیده که شعر سپید هم دارای نظام عروضی است و البته به جز بعضی لَخت های معمولا کوتاه، دیگر لَخت های سپید، چینش غیر رایج و نا منظمی از ارکان عروضی هستند. کشف این مهم، اهمیت علم عروض را برای نویسنده، بیش از پیش آشکار نمود؛ به ویژه وقتی که می دید مرحوم شاملو – با همه ی لشکرکشی هایی که در برابر عروض انجام داده بود- حتی نمی دانست که باز هم هواپیمای شعر سپیدش را نمی تواند از آسمان عروض، بیرون ببرد؛ یعنی شاملو هم به اهمیت واقعی عروض، جاهل بود و هم نسبت به این مهم که خودش در شعر سپیدش در حال استفاده از عروض بوده است. به گفته ی شاملو: "من مطلقا وزن را به مثابه چیزی لازم و ذاتی یا وجه امتیازی برای شعر نگاه نمیکنم و بلکه به عکس ، معتقدم التزام وزن ذهن شاعر را منحرف میکند چرا که وزن به ناچار فقط معدودی از کلمات را به خود راه میدهد و بسیاری از کلمات دیگر را پشت در جا میگذارد در صورتی که ممکن است دقیقا همان کلماتی که در وزن نگنجیده ، در زنجیره ی تداعی ها درست در مسیر خلاقیت ذهن شاعر بوده ، باشد ..."( گفت و گوی ناصر حریری با احمد شاملو، ص 52).
شاملو، با این که وزن را منحرف کننده ی ذهن شاعر می دانست، حتی شعر سپید خود را روی ریل وزن عروضی بنا نهاد و این را نمی دانست. جناب نیما یوشیج هم وقتی از دوستش، احمد شاملو، ناراحت شد که چرا به شعر سپید، روی آورده و به شعر نیمایی پشت کرده است، نمی دانست که شاملو هم مانند خودش رشته ی عروض را گسترش داده و به سرزمین های تازه برده است. اگر شاملو، راز عروضی بودن شعرش را می دانست، در پاسخ دلخوری نیمای بزرگ، آن را دفاعی برای خودش قرار می داد؛ چون کار او هم در مسیر کار نیمای بزرگ در گسترش دادنِ حوزه ی عروض بوده است و اگر نیمای بزرگ، این راز را می دانست، دلیلی برای کدورت از شاملو نمی یافت. چهره ی پنهان عروض در شعر سپید شاملو، رازی بود که نه تنها شاملو و نیمای بزرگ بلکه تقریبا هر صاحب نظری در این باره از آن غافل بوده است و نگارنده هم تا پیش از نوآوری شعر سبز و مقایسه ی وزن آن با شعر سپید و متمرکز شدن بر تقطیع عروضی سپیدسرایی، شعر شاملویی را بدون وزن عروضی می پنداشت. شاید این حدس به نظر بعضی برسد که منظور از عروضی نبودنِ سپید از نظر شاملو و نیمای بزرگ و تقریبا همه ی صاحب نظران ممکن است عروضی نبودنِ کامل و در حد رایج و رسمی باشد. جوابش این که:
1- در عروضی سنتی و رسمی، جمعِ ارکان غیر مشابه در یک مصراع، باعث ایجاد وزنی کاملا قابل پذیرش و پسندیده می شده است؛ مانند فاعلاتن مفاعلن فعلن و یا مانند مفعولُ مفاعلن فعولن؛ پس امکان چینش های تازه ی ارکان عروضی مثلا در شعر سپید هم غیرقابل پذیرش به نظر نمی رسد؛ هرچند، چنین وزن هایی در شعر سنتی در هر مصراع شعر، تکرار می شده اند و می شوند و به پرباریِ آهنگِ شعر می افزوده اند و می افزایند و چنین پدیده ای در شعر سپید وجود ندارد، با این حال، همین اندازه که جمعِ ارکان غیر مشابه در عروض سنتی، پسندیده است، خودش تا حد زیادی، توجیه کننده ی وزن عروضی در شعر سپید می باشد؛ چراکه اوزانی مانند فاعلاتن مفاعلن فعلن و یا مانند مفعولُ مفاعلن فعولن، هریک، واحدی در وزن شعر سنتی فارسی اند و معنا ندارد که خودشان موزون نباشند.
2- در آن زمان به تازگی، عروضِ شعر نیمایی - که غیر از عروض رسمی بود- پا گرفت؛ اما جناب نیمای بزرگ بر عروضی بودنِ سبک شعری خود، پافشاری می کرد و دیگران هم شعر نیمایی را دارای عروضِ گسترش یافته می دانستند و اگر عروضِ گسترش یافته ی شعر سپید را کشف می کردند، طبعا نظر مشابهی هم درباره ی آن می دادند؛ با این تفاوت که عروض در شعر شاملویی، ضعیف تر بود؛ اما همچنان حضور داشت و
3- دلیل دیگر – که البته در راستای همان دلیل قبلی است- این که از مطالب و ابراز نظرهای جنابان نیما و شاملو و حتی بسیاری از صاحب نظران ادبی در این باره به خوبی معلوم می شود که منظورشان از عروضی نبودنِ سپید، عروضی نبودنِ آن به هر شکل است و از حرف هایشان معلوم است که شعر سپید را قابل تقطیع عروضی نمی دانستند؛ مثلا، شاملو می گوید: "من مطلقا وزن را به مثابه چیزی لازم و ذاتی یا وجه امتیازی برای شعر نگاه نمیکنم و بلکه به عکس ، معتقدم التزام وزن ذهن شاعر را منحرف میکند" و جالب این که او از کلمه ی "وزن" به جای "عروض" استفاده کرده و مطلب ما را کاملا تأیید نموده است.
و اما این که چگونه شعر سپید، وزن عروضی را- هرچند تا این حد پنهان- در خود نگه داشته است، پرسش جالبی است و پاسخی جالب تر دارد که خدمت تان عرض می کنم:
صاحب نظران درباره ی دلیل آهنگینی شعر سپید، علت هایی مثل کاربرد تکرار و ... را ذکر کرده اند. نگارنده، علاوه بر اینها و از منظر علم عروض به این مسأله پرداخته، این عوامل را در این باره بر می شمارد:
1و 2- کوتاهیِ لَخت ها و پُرتعدادیِ ارکان عروضی: در عروض فارسی نزدیک به بیست رکن رایج به کار می روند؛ مانند فاعلن، فاعلاتن، مستفعلن و ... و احتمال این که لَخت های سپید – به ویژه وقتی که خیلی کوتاه اند- با چینش تصادفی این ارکان، جور در بیایند، بسیار زیاد است.
3- وجود اختیارات شاعری در عروض: اختیارات شاعری که اصطلاحا به دو نوع زبانی و وزنی تقسیم می شوند، به شاعر در موزون سرایی، کمک شایانی می کنند.
4- موزون بودن ذاتی زبان فارسی: زبان شیرین فارسی تا حدود زیادی، زبانی موزون و آهنگین است و از جمله دلایل این امر، چینش متناسب، متنوع و نه چندان طولانی واژه ها در هجاهای کوتاه، بلند و کشیده ی زبان فارسی است که باعث موزون بودن آن می شود و همچنین وجود واج های خوش آهنگ و امکان ساخت واژه ها و جمله های خوش آهنگ، باعث آهنگینی این زبان می شود.
تقطیع عروضی سپیدهایی از مرحوم شاملو


0