شعرناب

دلنوشته - عطر دلنشبن یادت...

سلام!
اینجا عطر دلنشین یادت هر لحظه همنشین من است. خورشید هر روز با یاد تو طلوع می‌کند و ماه سرخوش از نامِ زیبای تو نور می‌تابد.
به درخت های انار، قول داده‌ام وقتی تو بیایی ساعت ها برایشان شعر بخوانم و ساعت ها میخکوب نگاه مهربان تو باشم.
باور کن عطر خوش حضورت تمام گل‌های عالم را مست کرده، من به کنار، خودت بهتر می‌دانی بی تو نفس کشیدنم بند می‌آید.
از تو چه پنهان این روزها، سرگرم سرودن شعرهایی هستم پر از اشک، پر از آه. قدمی از سوی تو کافی است تا تنِ شعرهایم به لرزه بیفتد. مانده‌ام چه کرده‌ای که تمام گنجشک‌های شهر هم تو را به خواب می‌بینند؟!
لیلای مهربانم، اگر خواستی برایم نامه بنویسی به همراه آن، عکسی دیگر بفرست. عکس قدیمی‌ات را در جیب پیراهنم گذاشته‌ام، تا قلبم آرام بگیرد.
لاکردار این قلبِ بی‌تابِ من، دیگر طاقت دوری تو را ندارد... زودتر خودت را برسان!!!
گل وجودم تشنه در حسرت شبنم حضور توست.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)


0