شعرناب

آسایش و رفاه اجتماعی

سراسر مِهر این گیتی...
شده زندان برای ما...!!!
از این اوضاع آشفته...
شده ترفیه زندانی...!!!
چه گویم من...؟!
از این اوضاع ناسامان و بداحوال...
که هرکس با خودش درگیر و...
درگیری شده مرسوم...
چه نالانم من...؟!
از این احوال بیماران بی پولی...
که تا پولی نباشد...
دائماً نادیده می گیرند اینها را...
از این دردِ خودم گویم...؟!
و یا آن دردِ همسایه...؟!
کدامین درد تسکینش...
دوایِ دیگران باشد...؟!
از آن کودک چه گویم من...؟!
که از بی پولی بابا...
خودش مردی شده اما...
ندیده روز خوش هارا...
از آن کودک که بی مادر...
شده هم درد خواهرها...
برای لقمه ی نانی...
فدا شد جان انسانی...!!!
و یا آن مرد بیماری...
که از اولاد خود گشته...
خجل چون پول ترخیص اش...
یکی را کرده زندانی...!!!
#سعیدبیانلو


0