شعرناب

داروی تلخ ولی شفا بخش

داروی تلخ ولی شفا بخش
مرحوم حبیبیان یکی از همکاران بسیار محترم ما در پلیس راه کار می کرد می گفت در یکی از پاسگاه های پلیس راه تهران خدمت می کردم راننده ای پیکان سفید بدون داشتن گواهینامه و بیمه نامه را متوقف نموده و خودرو به علت همراه نداشتن مدارک به پارکینگ هدایت کردم آقای راننده مکررا به پاسگاه مراجعه کرده و به هر طریق ممکن و فرستادن واسطه در خواست آزاد نمودن خودرو را می نمود.روزی با عصبانیت وارد اتاق افسرنگهبان شدو مرا تهدیدبه مرگ نمود که بالاخره من تو را بخاطر ظلم به من و خانواده ام که پیکان بنده را که وسیله ی امرار معاش بچه هابم هست ، می کشم و زن و بچه ات را بی سرپرست میگذارم.
بعد با اصرار و تاکیدات من و همکارانم نامبرده را مجبور به گرفتن گواهینامه و بیمه خودرو پیکان نمودیم.
چند روزی گذشت دیدم همان راننده با یک جعبه شیرینی وارد پاسگاه شد و بسیار با من وهمکارانم با لحنی خوش و مهربان صحبت نمود و گفت بعداز اینکه خودرو را بیمه نمودم و گواهینامه گرفتم با یک عابر تصادف کردم عابر فوت نمود.اگر برخورد قانونی و اصرار شما نبود من الان گوشه زندان بودم و قادر به تامین دیه سنگین نبودم هم خانواده متوفی اذیت می شدند و هم زن و بچه ی من اسیر می شدند.
دارویی که شما به من تجویز کردید به ظاهر تلخ بود ولی شفابخش بود.


0