شعرناب

لئونارد کوهن

یک ماه پیش از مرگ در مصاحبه‌ای با نشریه نیویورکر گفته بود ««برای مرگ آماده ام، امیدوارم خیلی سخت نباشد»» و فقط نوزده روز پیش از مرگ آخرین آلبوم خود را منتشر کرد. پیشتر گفته بود امیدوار است هنگام مرگکارهاینیمه کاره زیادی از او بجا نمانند.آثار او مانند خودش گاه بسیار بی پروا، غیرمنتظره و نامتعارف بودند و تجلی بی مرزی نگاهی آوانگارد در آثارش مشهود بود و هست. خواننده و موزیسین یهودی کانادایی بیشتر از آنکه خواننده، موزیسین، یهودی و کانادایی باشد، شاعر بزرگی بود و توانایی ناب او در خلق شعر به عنوان بن اصلی آثارش، دلیل اصلی تمایز او با سایر خوانندگان بود و هست. احساس چنان غلیظ در نوشته او نقش بازی کرده اند و متن ها آنقدر زیبا سوار بر ریتم، آکورد و ملودی ها گشته اند که نمی‌توان حاصل این ترکیب را با صدای بم و مردانه لئونارد کوهن شنید و در آنها غرق نشد. کلمات مانند نت ها در آثار او هرگز پیچیده نیستند و در عین سادگی بسیار تأثیرگذارند، آنچنان که می شود تلخی غصه نامه ای که ساعت چهار صبح به برادر خائنش می نویسد را چشید(Famous blue raincoat)، می‌شود لذت و شور یک عاشقی مردانه را درک کرد وقتی پنهان شده تا از معشوقه اش که برای پیاده روی تنها در شب بیرون می‌رود محافظت کند (I'm your man)، استیصال میان خواستن و نخواستن را درک کرد(Suzanne) و تا انتهای عشق رقصید و رقصاند(Dance me to the end of Love).
عاشقانه های کوهن به قدری دقیق و هنرمندانه شکل گرفته اند که میتوانند براحتی در مخاطب حس همزاد پنداری بوجود بیاورند و با توجه به مخاطبان بسیار آثار او گزاف نیست اگر گفته شود او به گردن عشق حق دارد! آنهایی که با آثار لئونارد کوهن عاشق شده و می شوند بسیارند و تا هستند آثار او را می بینند، می خوانند و می شنوند. آثاری که از طلوع یک (هفتم نوامبر) دیگر به آنها اضافه نشد، روزی که او در بامدادش و در خواب به آرامی مرگی که برایش آماده بود را در آغوش کشید،
و امروز سه سالگی آن مرگ
. . . دستان مرگ آنقدر هم که نشان می دهند قدرتمند نیستند
حتی ناتوانند
و شما که هر روز هستید، شما که به سخره می گیرد مرگ را شنیده شدنتان
بهترین گواه بر این نکته اید، این شما که هر روز مرگ را می کشد حضورتان
عالیجناب لئونارد کوهن
به خاطر تو
یهودی "گتو" می‌شوم
و می‌رقصم
با علامت سپید
بر بازوهای درهم پیچیده‌ام
و زهر،
در سراسر شهر
نشت می‌كند
به خاطر تو
یهودی مرتد می‌شوم
و با كشیش اسپانیول
از عهد خون در تلمود می‌گویم
و از مخفیگاه استخوان‌های كودك
به خاطر تو
ربا خوار یهودی می‌شوم
و پادشاه پیر از خود راضی را
كه به شكار می‌رود
ورشكست می‌كنم
و پایان می‌دهم
این سیر را!
به خاطر تو
یهودی "بردوی" می‌شوم
در تماشاخانه‌ها
بر مادرم می‌گریم
و جنس‌های حراجی را
زیر پیشخوان
آب می‌كنم
به خاطر تو
پزشك یهودی می‌شوم
و تمام سطل‌های زباله را
به دنبال تكه‌ای از مردی خویش
می‌جویم
تا باز بخیه‌اش زنم
به خاطر تو
یهودی "داخائو" می‌شوم
و دست به سینه
در آهك می‌خوابم
با آماس دردی
كه ذهن هیچ كس را
یارای درك آن نیست!*
"لئونارد کوهن"
*منبع شعر ویرایش شده سایت سیمرغ


0