شعرناب

پارادوکس در شعر حافظ


پارادوکس در شعر حافظ {( محمد طرغه )}
قسمت 2/2
همچنانكه اشاره كرديم،نابرابريها و ويرانگريهاي،حكومتهاي مركزي به خصوص د ر قرن هفت و هشت،كه درآن دو حمله‌ي ويرانگر مغول و تيمورصورت گرفته است،به خوبي مشاهده مي‌شود.همين ويرانگرها،باعث بوجودآمدن جر يانهاي اجتماعي و همچنين نيرنگ بازيهاي كه اكثراً از طرف زاهدان ظاهرنما(به خصوص د ر قرن حافظ)بوجود مي‌آمد،در پديدآور دن پار ادوكسها مؤثر بوده است.شعر حافظ در آن ر نگاورنگي،آيينه‌ي تمام نماي آن تضادهاي همه جانبه‌است.دكتر شفيعي كدكني هم،اين عوامل را درشعرحافظ مؤثرد انسته است.و مي‌افزايد:
«حافظ تصويرگر مجموعه‌اي از هرد و سوي تناقضها وجودي انسان مي‌شود.سخنگوي جبر و اختيار ونماز و عصيان،خرقه و ز هد وجام و مي،غمگيني و شاد خور ي و دريك آن(جام گيتي نما و خاك ر ه)و هوشيار حضور و مست غر ور بود ن درحالي كه گنج درآستين وكيسه تهي است،بحر توحيد و غر قه‌ي گناه بودن و به آب روشن مي طهارت كر دن.» اين تصوير ها به شيوه‌هايي گوناگوني در شعر حافظ در قالب پارادوكس ظاهر مي‌شوند كه ما به چهار شيوه اشار ه خواهيم كر د:
1) درتركيب دوكلمه‌اي:
مانند تركيب سخت سست در بيت زير:
بيا كه قصر امل سخت سست بنياد است
بيار باده كه بنياد عمر بر بادست.
مي‌بينيم كه تركيب سخت سست،نه اينكه متضاد بلكه پارادوكس است.يا عبارت « ميان گريه مي‌خندم» در بيت زير همان حالت را داراست:
ميان گريه مي‌خندم،كه چون شمع اندرين مجلس
زبان آتشينم هست ليكن در نمي‌گيرد.
2) در مجموعه‌ي يك مصرع:
مانند مصرع دوم در بيت زير:
بلبلي برگ گل خوش رنگ در منقار داشت
وندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هاي زار داشت.
چنانكه بين نواي خوش و ناله‌هاي زار پارادوكس وجود دارد.يا در مصرع اول در بيت زير:
گفتمش در عين وصل اين ناله و فرياد چيست
گفت ما را جلوه‌ي معشوق در اين كار داشت.
بين وصل و ناله پارادوكس وجود دارد.يا مصرع دوم در بيت زير:
گر مريد راه عشقي فكر بدنامي مكن
شيخ صنعان خرقه،رهن خانه‌ي خمار داشت
بين خرقه رهن گذاشتن در خانه‌ي خمار پارادوكس وجود دارد.همچنين در مصرع دوم بيت زير،بين صوفي و دم زدن جام مي پارادوكس وجود دارد.
فرصت‌نگر كه فتنه چو در عالم اوفتاد
صوفي به جام مي زد و از غم كران گرفت.
3) در مجموعه‌يي يك بيت :
در اندرون من خسته دل ندانم كيست
كه من خموشم و او در فغان و غوغاست
چنانكه مشاهده مي‌شود،از يك طرف دل شاعر خاموش است و از سوي ديگر در فغان و غوغاست.همچنانكه مي‌بينيم خاموش شدن و در همان حال در غوغا و فغان بودن پارادوكس است كه در كل بيت نمايان است. يا دربيت زير كه حالتي مانند اين بيت را دارد:
آخر به چه گويم هست از خود خبرم چون نيست
وز بهر چه گويم نيست با وي نظرم چون هست.
يا در بيت زير كه ما به وضوع حالت پارادوكس را بين جان دادن و آرام نبودن جان، مي‌بينيم:
اي كه گفتي جان بده تا باشدت آرام دل
جان به غمهايش سپردم نيسست آرامم هنوز
يا در بيت زير غير واقعي بودن سپري عمر را به باز آمدن عمر به شرط باز آمدن يار واقعي جلوه مي‌كند.
باز آي كه باز آيد عًمر شده‌ي حافظ
هرچند كه نايد باز تيري كه بشد از شست
4) وگاهي هم به صورت خوشه‌هاي تصويري درمجموعه‌ ابيات ديده مي‌شود.
خرقه‌ي زهد و جام مي گرچه نه در خور همند
اين نقش مي‌زنم در جهت رضاي تو
يا:
صراحي مي‌كشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب گر آتش اين زرق در دفتر نمي‌گيرد
يا:
حافظم در مجلسي،دردي كشم در محفليي
بنگر اين شوخي كه چون با خلق صنعت مي‌كنم
مي‌بنيم كه حافظ چطور تناقضها را در قالب پارادوكس بيان مي‌كند.واين تا حدي است كه خود به آن اشاره مي‌كند.خرقه‌ي زهد و جام، نه در خور همند.يا در غزل «جنگ هفتاد و دو ملت همه راعذر بنه»كه پارادوكس به صورت خوشه‌هاي پراكنده در سراپاي غزل مشاهده مي‌شود.
دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به ميخانه زدند
ساكنان حرم ستر و عفاف ملكوت
با من راه نشين، باده‌ي مستانه زدند
واين تا به آخر غزل ادامه مي‌يابد.بين ملايك و ميخانه و ساكنان حرم و زدن باده‌ي مستانه پارادوكس وجود دارد.
يا غزل عاقلان ديوانه گردند:
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طرييقت بعداز اين تدبير ما
ما مريدان روي سوي كعبه چون آريم چون
روي سوي خانه‌ي خمار دارد پير ما
در خرابات مغان ما نيز هم منزل كنيم
كان چنين رفته‌است در عهد ازل تقدير ما
و اين تا به آخر كماكان ادامه دارد.و حافظ غير واقيعيت ها را واقعي جلوه مي‌نماياند.تركيب‌كردن مسجد و ميخانه و همچنين كبعه و خانه‌ي خمار را و منزل كردن عارف در خرابات مغان،كه همه‌ي آنها نشانه‌ي شدت مخالف بودن نظر و انديشه‌ي حافظ نسبت به همديگر است. يا واقعي جلوه دادن غيرواقعيت ها است، كه همان پارادوكس مي‌باشد.


0