شعرناب

چند لحظه با مرگ

زمان به سرعت در حال انبساط بود و ثانیه ها بسیار کند شده بودند
تعداد تصاویر ارسالی مغز به بیش از 6000 frm / s رسید
باید انگار تمام گذشته را می دیدم
مثل این بود که تمام لحظات عمرم را داشتم به بازرسی تحویل می دادم
تعداد ضربان قلب باقیمانده: کمتر از 20 ضربه
قسمت بویایی :سیستم قطع شد
سرعت ضربان قلب:هر 15 ثانیه یکبار
نفس دارم کم می یارم
وضعیت ریه: بسیار کند دریافت اکسیژن به پایین ترین حد رسیده
آلارم خفگی
چرا اینقدر طول می کشه دارم خفه میشم
از بچگی از خفه شدن خیلی بدم می آمد
صبر کن!
این تصویر قبلی کی بود؟
1000 فریم قبل را تکرار کن
سیستم دریافت پیام مغز قطع شده
اه
نفهمیدم کی بود؟
بد گریه می کرد؟
چرا؟
تعداد ضربان قلب باقیمانده: کمتر از 15 ضربه
وای داره تمام میشه؟
همیشه سوالها آخر وقت یادم میفته
لعنت به من!
سیستم لامسه قطع شد
انگشتها سر شدن
وزن ندارم
اما حس خفگی خیلی اذیت میکنه
وای فهمیدم کی بود
خدای من!
لعنت به من
قسمت خاطرات:پاک شد
اه
اما هنوز می توانم فکر کنم
اما چیزی یادم نمیاد
راحت تر شدم
وضعیت بینایی: نا مطلوب تصاویر واضح نیست
آلارم خفگی
وضعیت ریه :در حال توقف
قسمت تمایلات:قطع شد
آخی راحت شدم دیگه دلم چیزی نمی خواهد
تعداد ضربان قلب باقیمانده: کمتر از 5 ضربه
فقط 5 ضربه
فقط 5 ضربه برای من باقی مانده
قسمت احساس ترس: قطع شد
چه خوب شد
حالا راحت تر مرگ را می پذیرم
طراح فوق العاده کار کرده
دلم می خواست که می توانستم......
قسمت تنفس:قطع شد
قسمت کنترل مردمک:قطع شد
قسمت تمایز رنگها : قطع شد
تمامی کنترل کننده ها ازمدار خارج شدن
سیستم در حال آماده سازی جدایش روح از بدن
شمار ش معکوس
10
9
.
3
2
1
روح آزاد شد
و آدم دوباره آدم شد
آنچه ماند
افسوس و افسوسی بود
از روزهای زمین
و از روزهایی که نباید
اینگونه ای که این روزها هست
پیش می رفت
تمام.
فرزین . م


0