شعرناب

نقد شعر زلال از نگاه محمدعلی رضاپور(قسمت دوم)


(ادامه ی مطلب قبلی:)
وجود این همه امتیاز و شاید بیش تر از اینها باعث به وجود آمدن قالب یا به عبارتی قالب های مرتبطی به نام زلال شده که قابل تقدیر و توجه بیش تر است.
با این حال، این کلیشه ی شعری، اشکالات و محدودیت هایی هم دارد و اینک از نگاه خود، برخی ایرادات ساختار شعری زلال را بیان می کنم:
1- این که شاعر زلال مجبور است شکل ثابتی از طول سطرها را رعایت کند، باعث دشواری انتقال معنا
می شود و من جایی از جناب نیما یوشیج مازندرانی، مطلبی با این مضمون خوانده بودم که کوتاه و بلندی سطرها در شعر نو برای این است که دست شاعر، باز باشد که هرجا اقتضای کلام بود، بایستد و هرجا لازم بود، ادامه دهد. این قاعده در زلال رعایت نمی شود؛ مثلا سطر اول، کوتاه و سطر دوم، قدری بلندتر و سطر سوم، بلندتر از هر دو سطر قبلی ست؛ اما ممکن است اقتضای کلام در این کلیشه بندیِ انعطاف ناپذیر نباشد و در مواردی، معنا و مضمون، فدای لفظ شود.
2- طول کلیشه ای سطرها علاوه بر این که ممکن است گاهی باعث قربانی شدن معنا و مضمون شود، باعث دشوارتر شدن کار شاعر در پردازش قافیه در زلال های قافیه مند می شود و اگرچه برخی از شکل های زلال، آزادی عمل بیش تری در قافیه دارند، در سایر شکل ها و با شروع یکی دو سطر قافیه مند، شاعر زلال ممکن است در پردازش قافیه های پشت سر هم – که تنها در سطر مرکزی سخت نمی گیرد- کم بیاورد.
3-با این که شکل های متنوعی در قافیه پردازی زلال وجود دارد و این را از یک جهت امتیازی برای زلال در نظر گرفته ایم، از جهت دیگر همه ی شکل های قافیه مند زلال، دارای نوعی کلیشه بندی و انعطاف ناپذیری اند و زلال از این منظر، جایی فراتر از قواعد قوالب سنتی نرفته است؛ مثلا گفته می شود که در رشته ی پنج سطری زلال قافیه مند، همه ی سطرها به جز سطر سوم، باید قافیه مند باشند و مثلا اگر ترجیح معنایی و مضمونی بر این باشد که یکی از این چهار سطر، بدون قافیه باشد، قاعده ی انعطاف ناپذیر قوافی در زلال، چنین امری را نمی پذیرد و شاعر را در تنگنا قرار می دهد تا هر جور که شده، قافیه ی آن سطر را هم جور کند تا نظم کلیشه ای قافیه بندی شعر، آسیبی نبیند. این مشکل را در قالب های شعر سنتی هم داریم و در شعر زلال هم می بینیم. حالا شاید بپرسید که: مگردر قالب سروش چنین مشکلی وجود ندارد؟ در قالب سروش، قافیه مندی همه یا بیش تر لخت های غیر پایانی، اصلی ترجیحی ست؛ اما اولا اجباری نیست که از این جهت، شبیه زلال های غیر قافیه مند می شود؛ اما انعطاف و آزادی بیش تری در قالب سروش مطرح است؛ چراکه در این قالب، قاعده ی انعطاف ناپذیری که حکم نماید بر این که لخت های چندم و چندم و چندم قافیه مند باشند، وجود ندارد و مثلا در سروشی پنج لختی و قافیه مند فقط این قاعده را داریم که: لخت پنجم بدون قافیه و لخت چهارم قافیه مند می آید؛ اما درباره ی این که از میان لخت های اول تا سوم، کدامشان قافیه مند باشند یا نباشند، اجباری در کار نیست؛ مثلا ممکن است همه ی آنها قافیه مند بیایند و یا این که از این سه فقط لخت سوم قافیه مند باشد و یا سایر حالت های ممکن و البته ترجیح (و نه اجبار) بر این است که برای لخت های نزدیک به لخت پایانی، اهمیت بیش تری در قافیه مندی در نظر گرفته شود.
پس صحبت مان درباره ی شکل قافیه مند زلال است که در این حالت مثل دیگر قوالب شعر سنتی، قواعدی انعطاف ناپذیر دارد؛ مثلا اگر سطر اول زلال را قافیه مند آوردیم، سایر سطرهای غیر مرکزی(سطر مادر) هم باید قافیه مند باشند و یا این که حداکثر ممکن است قدری تخفیف بدهند و بگویند که: رعایت قافیه به صورت یک در میان هم اشکالی ندارد؛ اما این که مثلا در زلال هفت سطری، سطرهای اول و دوم و سوم همقافیه باشند (تا بعد برسیم به سطر چهارم که سطر مرکزی و مادر به حساب می آید و قافیه نمی خواهد) و سطرهای پنجم و ششم همقافیه نباشند و دوباره سطر آخر همقافیه باشد و یا تغییرات دیگری از این دست، در قالب زلال پذیرفتنی نیست و نظم آن را مُختَل می کند؛ اما باید توجه داشت که گاهی چیزهایی فرا تر از نظم سنتی قوافی هم مطرح است و باید دید که چه چیزی فدای دیگری خواهد شد و البته گاهی ممکن است معنا را فدای قافیه کنیم. گاهی هم دشواری قافیه ممکن است به شعری که خوب آغاز شده، اجازه ی ادامه ندهد یا این که شاعرش را به درد سر جدی در ساختن قافیه دچار کند؛ مثلا اگر سراینده ی زلال، بخواهد زلالی قافیه مند بسازد و سطر اول شعرش را با قافیه ای دشوار شروع کند و به دلیل زیبایی سطر و یا به هر دلیلی بخواهد آن را ادامه دهد، هر چه پیش برود، کارش سخت تر خواهد شد. شاید بگویید که: این ایراد فقط مخصوص زلال نیست و مثلا در غزل هم مطرح است. بله، قبول دارم.
شخصا این مشکل را در قالب غزل تجربه کرده ام و یکی از دلایلم برای ساختن قالب سه گلشن، همین انگیزه بود. این مشکل در غزل هست. در زلال هم هست؛ اما در شعر نو نیست. در مثنوی، خیلی کم تر و در حد فراهم کردن فقط یک همقافیه برای مصراع قبلی ست.
4- شعر زلال، پذیرای چندان خوبی برای بسیاری از اوزان عروضی نیست و به اوزانی بیش تر گرایش دارد که ارکان تکراری یا حداکثر، متناوب داشته باشند؛ مثلا تکرار رکن فاعلاتن برای زلال، وزن عروضی راحت و خوش آهنگی ایجاد می کند؛ مثل:
فاعلاتن/
فاعلاتن فاعلاتن/
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن/
فاعلاتن فاعلاتن/
فاعلاتن//
اما اوزانی که ارکانی متفاوت دارند، زلال پذیری شان کم تر و دشوارتر است و تازه اگر هم بتوان در آن اوزان، شعر زلال سرود، باید قبول کرد که قالب زلال، شاعر خود را شدیدا در تنگنا قرار می دهد و البته بعضی شعرا این محدودیت ها را به خوبی پشت سر می گذارند؛ ولی حرف ما درباره ی تجزیه و تحلیل توانمندی شاعر نیست؛ بلکه درباره ی توانمندی خود قالب شعری ست؛ یعنی این که ببینیم قالب شعری چقدر کار شاعر خود را آسان یا دشوار می کند؛ به عبارت دیگر: ما درحال تجزیه و تحلیل قالب های شعری هستیم نه در حال نقد شاعران.
اکنون به مثالی توجه کنید که در آن، شعر زلالی بر وزنی با ارکان متفاوت به کار رفته:
مفعولُ فعولن فع/
مفعولُ مفاعیلُ فعولن فع/
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن فع/
مفعولُ مفاعیلُ فعولن فع/
مفعولُ فعولن فع.//
خب، حالا مطلب را از این زاویه در نظر بگیرید که اگر شاعری بخواهد زلالی بر وزن بالا بسازد، چقدر باید است خودش را به زحمت بیاندازد.
اگر در همین وزن مفعولُ فعولن فع، شعری به شیوه ی سنتی می آمد، کار شاعر خیلی آسان تر بود؛ چون همین شکل وزنی را در همه ی مصراع ها ادامه می داد و مثلا مجبور نمی شد مصراع اول را بدون رکنِ مفاعیل و مصراع دوم را با این رکن به کار ببرد. اگر هم شاعری با شیوه ی نیمایی، لَخت اول شعرش را با همان سطر اول یعنی با وزن مفعولُ فعولن فع شروع می کرد، در ادامه و برای تکمیل شعر، دستش خیلی باز بود؛ اما همین طور که می بینیم، سراینده ی زلال، با دستانی بسته یا نیمه بسته باید پیش برود و اوزانِ سختِ عروضی، مشکل شاعر را مضاعف می کنند.
(ادامه دارد)
از کتاب سفیر شعر فارسی، نوشته ی محمدعلی رضاپور


0