شعرناب

آنچه شکست

آنچه شکست فقط دلم نبود ؛یک یا چنددل دیگر نیزشکست .
ودل دو پرنده ی عاشق هم.
شکستن شاید اتفاقی نبود اما گوشه دلم صدایی مهیب به گوشرسید هنوز می سوزد وای به حال قمریان ساکن بر شاخسار درخت خرمالو.
هنوز سراز تخم بدر نیاورده ،شکست، گرم بود اما از شاخه درخت افتاد و شکست کاش دستم می شکست و اول صبحی به شاخه های خشکیده درخت خرمالو گیر نمی دادم شکستِآخرین شاخه توام بود با سقوط تخم قمری و شکسته شدنهای توامان، دل من، دل قمریان و شایدم دل خرمالو.


0