شعرناب

قاعده یِ سپاسگزاری از نگاهِ من

گاهی آنقدر بها و ارزش و وسعتِ کارِ نیک یک انسان زیاد و بزرگ است که نمی توان به هیچ صورت و با هیچ شیوه و روشی و در هیچ اندازه ای از پسِ سپاسگزاری و قدر دانی از آن مخصوصاً با زبان برآمد و نیز جبرانِ آن را باز گرداند.
بی گمان واضح و مبرهن است افرادِ نیکوکار و نیز کارگشایان و آنانکه همواره حمایت از همنوعان را جزئی جداناشدنی از برنامه هایِ زندگی دانسته و نیز کمک ویاری رسانی به دیگران را در راستایِ جلبِ رضایتِ پروردگار و قسمت کردنِ دریافتی های شان از او با نیازمندان انجام می دهند و می تواند از ثروت ، قدرت ، دانش ، استعدادها ، قابلیّت ها و خصوصیّاتِ منحصربه فرد و سازنده و مفید شان باشد هرگز طمعِ سپاسگزاری و قدردانی را نداشته و چشم داشتی از فعالیّت ها و تلاش هایِ خیرخواهانه نداشته و در بیشترِ مواقع تا حدِّ ممکن حتّی رد و نامی هم از خود بر جای نمی گذارند.
امّا معمولاً خودِ فردِ کمک گیرنده و مشمولِ بزرگواری ها و عطایا و هدایایِ این بزرگان جهتِ کاستن از فشارهایِ روحی و روانی و نیز عاطفیِ ایجاد شده در چنین وضعیّت هائی دوست دارند در واقع برایِ کمک به خود به شکلی وانمود کنند جبرانِ چنین محبّت هایی را نموده و توانسته اند کاری در قبالِ آنچه دریافت داشته اند به انجام رسانند.
مسلّماً این ممکن نیست مگر فردِ کمک گیرنده بتواند آنچه دریافت داشته است را به شکلی موردِ استفاده و بهره برداری قرار دهد که منجر به یک زندگیِ برآزنده و افتخار آمیز و یا تبدیل به دست آوردی ارزشمند و مفید گردد و اینگونه آرامشِ خیال و رضایتِ قلبی و شادکامیِ فردِ نیکوکار از کارش فراهم آید و ببیند تلاش ها و کوشش هایش به حاصلی شایسته مبدّل گشته است.
به نظرِ بنده یِ حقیر تنها به این صورت یعنی با ارسالِ پیام هایِ اخلاقی و معنوی و گاهی هم عاطفی و یا قرار گرفتن به مقدار توان و در حدِّ ممکن در زنجیره ای که همسنخ با فعّالیّت هایِ همان اشخاصِ خیّر و نیکوکار است می توان ذرّه ای از زحمات و مهربانی هایِ چنین انسان هایی را جبران و قدر شناسیِ خود را به آنان اعلام و از آنها سپاسگزاری نمود.
باز بار دیگر لازم است ذکر گردد چنین انسان هایی هرگز کارهایِ نیکویِ خود را پیگیری نمی نمایند و در صددِ کسبِ نتیجه ای از به انجام رسانیدنِ فعّالیّت های شان نیستند امّا نمی شود انکار کرد در صورتِ مشاهده یِ صحنه هایی زیبا از آنچه کشته اند خود به خود خوشحال و انگیزه یِ بیشتری برایِ ادامه یِ راه و قرار گرفتن در راستایِ هدفِ خود می یابند ، همچون باغبانی که بی گمان از دسترنج و نتیجه یِ زحماتِ خود و آنچه تبدیل به محصولاتِ ارزشمند گشته است لذّت برده و مسرور می شود.
پدر و مادر اغلب بی نیاز از فرزندان زندگی می کنند و معمولاً هیچگونه توقعی از اولادشان ندارند و همیشه و در همه حال شرایط و بستر را به بهترین شکلِ ممکن و گاهی بیشتر از حدِّ توانشان برایِ پیشرفت و رشد و شکوفاییِ همه جانبه یِ آنان فراهم می آورند و نیز تشویق شان می نمایند تنها رویِ زندگی و برنامه ها و اهدافِ خود متمرکز گشته و نگرانِ هیچ چیزِ دیگر نباشند هر چند اگر خود در رنج و عذاب و تنگنا به سر برند.
تنها در یک وقت خود به خود سراسرِ وجودِ والدین سرشار از خرسندی و رضایت و افتخار گشته و خستگیِ سال ها تلاش و کوشش و رنج و نگرانی و دغدغه از تنشان خارج شده و بر نتیجه یِ حاصله احسند فرستاده و از پرورده یِ خود خوشنود می گردند و در پیشِ خلق سرافرازانه گردن می افرازند که فرزند به گونه ای زندگی و آنچنان زیبا رفتار کند و با اخلاق و مفید و مؤدب باشد و یا به آنچنان موفقیّتی نائل و جایگاه و رتبه ای را از آنِ خود سازد که او را بینِ دیگر انسان ها شاخص و دارایِ رتبه و مقامِ خاصی سازد.
راستی چگونه می توان از پرودگارِ بزرگ که از هر چه هست و نیست بی نیاز است و مبرّا و اینچنین بزرگوارانه فرصتِ زندگی کردن بر قلمروش را به انسان بخشیده و او را چنین شگفت انگیز آفریده و در برخورداری از نعمات و برکاتِ اعجاز انگیز و بی همتا در هستی آزاد گذاشته است سپاسگزاری و قدردانی نمود و جبرانِ زحمت هایِ بی حسابِ او را به جای آورد؟


0