شعرناب

معمای زندگی مضاعف بین بیداری و خواب

معمای زندگی مضاعف بین بیداری و خواب
هنگام بیداری و خواب
در روان آدمی جاری اند:
غلفلِ جوشانِ شادی و نشاط زندگی،
ترسهای یخ زده بر قله بالا و بلندِ هیمالیایِ آگاهی،
بهمنهای سرازیرِ پی در پی از قلبی درد ناک و جانکاه
و مفاهیمِ گنگِ تکرار شونده در گردابِ هستی.
وقتی آدمی خودش را
بیهوش، بر روی زمین نهاده باشد،
در فراسوی ناخودآگاهی،
گوئی برون جهت استمرار درون
در حالت کیش و مات باشد
و منتظر آغاز بازیِ دیگری.
در بیداری، حواس پنچگانه
همانند پیاده شطرنج، اسب، فیل، وزیر و شاه
وارد صحنه بازی میشوند
و در خودآگاهیِ بیداری
پرده از معمای زندگی در خواب
برداشته میشود.
خواب، به طور مداوم
در کمین رؤیا و کابوس نشسته است،
رؤیاها ردِّ پایِ سردرگمِ و غیرشفافِ زندگیِ واقعی اند
که پا به فرار میگذارند
و گاهی از خودآگاهیِ بیداری
آویزان میشوند و دستاویزی برای تعبیر.
در خواب، پیوندی سیمین فام
بدن و روان را از همدیگر جدا میکند،
روان را به پرواز درمیاورد
تا در اوج لایتناهی و بی مرزی
آرزوهای کالبد خاکی به خواب رفته را
برآورده بکند.
گر روزی این بند سیمین فام پاره بشود،
اجزای بدن متلاشی شده و روان از آنجا
به ناکجاآبادی در طبیعت پر میکشد،
ولی بازهم از آگاهی عده ای آویزان مانده
و به مرور زمان ناپدید میشود.
ترجمه از چینی به فارسی: نویسنده چان چوئی لیان یونگانگ
توضیحات مترجم:
فرق بین "خواب" و "رؤیا"
این شعر ترجمه شده از چینی به فارسی، انگیزه ای برایم بود تا به طور اجمالی فرق بین "خواب" و "رویا" را در راستای تنویر دوستان علاقمندان به موضوع توضیح بدهم.
در زبان فارسی محاوره، فرقی بین دو واژه مورد بررسی گذاشته نمیشود. ولی از نظر فیزیولوژی مغز، مابین دو تا پروسه فعالیتهای مختلف مغز فرق اساسی موجود است و بنده تلاش میکنم، آنها را به طور ساده و عام فهم توضیح بدهم.
بنابراین بدون "خواب" از جریان "رؤیا" خبری نیست. پس خواب بستر اصلی "رؤیا" است. اما در ادبیات علمی فیزیولوژیکی بدن، مغزشناسی، اعصاب شناسی، پزشکی و بیولوژیکی بسیاری از کشورها "خواب" تعریف نشده است و فقط به سه حالات خواب (خیلی سطحی، سطحی و ژرف) اشاره شده است.
در فیزیولوژی گایتون از آمریکای شمالی، "خواب" مطابق بیان زیر تعریف شده است: "خواب باقیمانده کار ذخیره ای نویرونهای (به غلط در فارسی: نرون ) همداد ارتباطی در مغر میباشد".
بنا به تعریف فوق، خواب جزوی از فعالیتهای فیزیولوژیکی اندامهای بدن در ارتباط با فعالیتهای فیزیولوژیکی اعصاب و مغز میباشد.
از آنجائی که غذای اصلی مغز مونوساکاروز (گلوکز ساده) است و اگر این کمتر به مغز برسد، مغز دچار شوک هیپوگلیسمی میشود و اگر بیشتر به مغز یرسد، مغز شوک هیپرگلیسمی میگیرد. بنابراین تنظیم قند خون، برای فعالیتهای فیزیولوژیکی مغز اهمیت حیاتی دارد. اگر ما بخواهیم مغز را به حالت بیهوشی دربیاوریم، بایستی مقدار ورود قند خون را به مغز کمتر بکنیم و اگر بخواهیم مغز را از حالت بیهوشی به هوش بیاوریم بایستی قند خون مغز را تاحدِّ فیزیولوژیکی افزایش بدهیم تا مغز به طور عادی کار بکند.
در رابطه با سه حالات خواب باید متذکر بشوم که خواب ژرف هم بستر "رؤیای ژرف" است و در موارد زیر با توضیحات کوتاه به آن اشاره میکنم.
سئوال: در حالت خواب ژرف چه اتفاقاتی رخ میدهد؟
پاسخ مبتنی بر این است که در مسافت مابین بیداری و خواب، آنچه که رخ داده ، تجربه شده، دیده شده، چشیده شده، لمس شده است، مغز در خواب ژرف آنها را با اطلاعات از قبل شارژ شده در پروتئینهای ویژه مغز مقایسه میکند، در کنار هم قرار میدهد، مختصات دقیق آنها را با اطلاعات مشابه قبلی را تحت مقایسه دقیقتر بر پایه فعالیتهای شیمیائی، بیوشیمیائی و نویروشیمیائی تحت فرایند بغرنج فعالیتهای خودش دوباره شارژ میکند.
در واقع مقایسه "اطلاعات پیشین و اطلاعات تجربه کرده همزمان با خواب ژرف" مثل یک قرقره فیلمی میماند که مدام به جلو و عقب برده میشود تا با اطلاعات کسب شده در آن روز مورد مقایسه همه جانبه قرار بگیرد و شارژ دوباره آنها عملی بگردد. اما اگر یک عامل بیرونی باعث بیدار شدن از خواب عمیق کسی بشود، آن شخص می تواند "آنچه را که در آن لحظه مابین خواب و بیداری اتفاق افتاده است" را به خاطر بیاورد. آنجه که قابل تداعی است، می تواند بی ارتباط، شفاف، غیرشفاف، گنگ، زنجیری، پراکنده و غیره باشد. همین "یادآوری رویدادهای مابین خواب و بیداری"، "رؤیا" نامیده شده است.


0