شعرناب

قابلیت های سبک نیمائی ( بخش اول)


اکنون که مقدمه ی نسبتا مفصل ارائه شده در خصوص سبک نیمائی را باهم گذراندیم ، به نظر می رسد آمادگی لازم برای ورود به بخش اول فراهم شده باشد
هدف مورد نظر در این بخش :
تلاش خواهد شد اصول اولیه ی شعر نیمائی را باهم مرور کنیم
تعریف شعر نیمائی :
شعر نیمائی بر پایه ی اصول شعر سنتی استوار ، بر ساختما ن نوبنیاد شعر سپید گسترش و تحت مدیریت و شگردهای شاعران نیمائی سرا تکامل یافته است و همواره قابلیت های شگرفی را در اصول پویای خود داشته و دارد.
نکات قابل توجه در این تعریف
1- این تعریف ، ویژگی های تکامل یافته شعر نیمائی را مشخص می کند و نه مختصات آن در بدو تولد را
2-تعرف ارائه شده تفاوت ها ئی اصولی با نگاه جمع کثیری از اساتید به شعر نیمائی دارد ، بخش مهمی از آنچه که در مقدمه بعنوان شناخته نشدن سبک نیمائی به آن اشاره شد ، در قالب این تعریف به صورت فشرده گنجانده شده است.
انشااله در ادامه بتدریج و با گسترش مطالب در مورد آنها بیشتر خواهم گفت.
3- در تعریف ارائه شده سه عبارت کلیدی به شرح زیر وجود دارد که مبنای مباحث آینده است :
3-1 پایه ی شعر سنتی (کلاسیک)
3-2 ساختمان شعر سپید (آزاد)
3-3 شگرد شاعر (تکنیک)
برای توضیح تعریف فوق و بعنوان اولین قدم مناسب است تا با هم بطور مختصر بخشی از نظرات نیما در مورد این سبک را از لابلای سخنان و اشعار او جستجو کنیم
مهمترین نظرات نیما در مورد سبکش را می توان در مقدمه ای که بر شعر افسانه ی خود نوشت و برای اولین باردر سال 1302 در " روزنامه قرن بیستم" منتشر شد ، به شرح زیر یافت :
این ساختمان که «افسانه »ی من درآن جا گرفته است ، یک طرز مکالمه ی طبیعی و آزاد را نشان می دهد
این ساختمان آنقدر گنجایش دارد که (شاعر) هر چه بیشتر مطالب خود را در آن جا دهد از او می پذیرد( وصف، رمان، تعزیه، مضحکه….) هرچه بخواهد
درحقیقت در این ساختمان، اشخاص هستند که صحبت می کنند نه آن همه تکلفات شعری که قدما را مقید ساخته است
شاید بعضی تصورات کوچک نتوانند به خوبی بفهمند که من جویای چه کاری بوده ام و تفاوت این ساختمان را با ساختمان های کهنه بشناسند.
(در جملات نقل شده ی فوق با حفظ مفاهیم اصلی نقل به مضمون شده است)
به نظر می رسد از تقطیع چند سطراول شعر افسانه ، راه مستندی برای درک ساختمان مورد نظر او بدست آید
در ابتدا و برای حصول نتیجه دوازده سطر اول شعر مذکور را تقطیع و با استفاده از اختیارات و قواعد ، وزن بکار برده شده در این شعر را مشخص می کنیم
در شب تیره دیوانه ای که او
در شَ بِ تی ر ِ دی وا ن ِ ای ک ِ او
_^ ^ /_ ^ _ /_ ^ _ /^ _ (بدون در نظر گرفتن اختیارات)
_^ _/ _ ^ _ /_ ^ _ /^ _ ( با در نظر گرفتن اختیارات )
دل به رنگی گریزان سپرده
دل ب ِ رن گی گُ ری زان س ِ پر دِ
_ ^ _/ _ ^ _ /_ ^ _ /^ (بدون در نظر گرفتن قواعد)
_ ^ _/ _ ^ _/ _ ^ _ /_ (با در نظر گرفتن قواعد)
در دره ی سرد و خلوت نشسته
در دَ ر ِ ی ِ سر دُ خل وَت ن ِ شس ت ِ
_ ^ ^ _ ^ _ _ _ ^ _ ^ (بدون در نظر گرفتن اختیارات و قواعد)
_ ^ _ / _ ^ _ / _ ^_ /_ _ (با در نظر گرفتن اختیارات و قواعد)
همچو ساقه ی گیاهی فسرده
هم چُ سا ق ِ ی ِ گی یا هی ف ِ سُر دِ
_ ^ _ / ^ ^ _ /_ _ ^ / _ ^ (بدون در نظر گرفتن اختیارات و قواعد)
_ ^ _ / _ ^ _ /_ ^ _/ _ _ (با در نظر گرفتن اختیارات و قواعد)
می کند داستانی غم آور
می کُ ند دا س تا نی غَ ما ور
_ ^ _ /_ ^ _/ _ ^ _/ _
در میان بس ، آشفته مانده
در م ِ یانِ بَ سا شف ت ِ مان دِ
_ ^ _ / _ _ _/ _ ^ (بدون در نظر گرفتن اختیارات )
_ ^ _ / _ ^_/ _ _ (با در نظر گرفتن اختیارات و قواعد)
قصه ی دانه اش است و دامی
قص ص ِ ی ِ دا ن ِ اش اس ت ُ دا می
_ ^ ^ / _ ^ _ / _ ^ _ / _ (بدون در نظر گرفتن اختیارات)
_ ^ _ / _ ^ _ / _ ^ _ / _ (با در نظر گرفتن اختیارات)
وز همه گفته نا گفته مانده
وز ه َ م ِ گف تِ نا گف ت ِ مان دِ
_ ^ ^ / _ ^ _ / _ ^ _ / ^ (بدون در نظر گرفتن اختیارات)
_ ^ _ / _ ^ _ / _ ^ _ / _ (با در نظر گرفتن اختیارات و قواعد)
از دلی رفته دارد پیامی
از دِ لی رف ت ِ دا رد پَ یا می
_ ^ _ / _ ^ _/ _ ^ _ / _
داستان از خیالی پریشان
دا س تان از خ ِ یا لی پ َ ری شان
_ ^ _ / _ ^ _ / _ ^ _/ _
ای دل من دل من دل من
ای دِ ل ِ من د ِ ل ِ من د ِ ل ِ من
_ ^ ^ / _ ^ ^ / _ ^ ^ / _ (بدون در نظر گرفتن اختیارات)
_ ^ _ / _ ^ _ / _ ^ _ / _ (با در نظر گرفتن اختیارات)
بی نوا مضطرا قابل من
بی ن َ وا مض ط َ را قا ب ِ ل ِ من
_ ^ _ / _ ^ _ / _ ^ ^ / _ (بدون در نظر گرفتن اختیارات)
_ ^ _ / _ ^ _ / _ ^ _ / _ (با در نظر گرفتن اختیارات)
نتایج قابل استخراج:
1- شعر بر پایه ی علم عروض سروده شده است
2- از اختیارات و قواعد عروض و به حسب ضرورت استفاده شده است
3- پایه ی اصلی هر سطر رکن فاعلن می باشد که به تعداد نا مساوی از آن استفاده شده است
4- رکن آخر در سطور متفاوت و متغییر است ( فعل ، فع ، فع لن )
5- شعر قافیه دارد اما قافیه منظم نیست (سپرده با فسرده ، دامی با پیامی )
6- از ردیف نیز در دوسطر استفاده شده است (آشفته مانده ، گفته مانده )
7- از قافیه در دوسطر پیاپی استفاده شده است ( دل من ، قابل من )
در ادامه ی بررسی و برای روشنتر شدن موضوع وزن هفت سطر اول شعر " تو را من چشم در راهم" از او را نیز مرور می کنیم :
تو را من چشم در راهم شباهنگام
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلان ( استفاده از صامت اضافه در پایان سطر)
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن (استفاده از رکن مزاحف در انتهای سطر)
وزان دل خسته گانت راست اندوهی فراهم
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن
تو را من چشم در راهم
مفاعیلن مفاعیلن (آوردن رکن کامل و قافیه در انتهای سطر)
شباهنگام در آن دم که برجا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل ( عدم حذف همزه "آن" به ضرورت رعایت وزن)
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلان
گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم
مفاعیل مفاعیلن مفاعیل مفاعیلن (اشباع "نه " به ضرورت)
بنابراین با توجه به کلیات قابل مشاهده در این بررسی می توان اصول اولیه ی " سبک نیمائی " را به شرح ذیل دسته بندی نمود
اصل اول :
شعر نیمائی شعری موزون است که با استفاده از بحور سروده میشود .
اصل دوم :
استفاده از اختیارات وضرورات علم عروض در شعر نیمائی مجاز است
اصل سوم :
تعداد ارکان در شعر نیمائی شناور است و شاعر اجباری به رعایت قالب " بیت "به مفهوم مصطلع آن در سبک کلاسیک ندارد.
اصل چهارم :
بکارگیری قافیه و ردیف در شعر نیمائی مجاز اما مقید به اصول ازپیش تعین شده ای نمی باشد.
اصل ینجم :
در یک سطر شعر نیمائی می توان از تعدادی رکن سالم و یا تعدادی رکن سالم و مزاحف استفاده کرد و یا در سطری دیگر می توان تنها از رکن سالم و یا تنها از رکن مزاحف استفاده کرد و هیچ محدودیتی در این مورد وجود ندارد
در ادامه درمورد اصول پنجگانه مذکور بیشتر بررسی خواهیم نمود ، اما قبل ازآن ببینم اصول دیگری را می توان بدست آورد یا خیر.
انشاالله در بخشهای بعدی .............
با تشکر از توجه شما
و با تشکر فراوان از همکاری جناب آقای نوید دانائی هوشیارَ
محمد محسن خادم پور


0