شعرناب

ضمایرمتصل

هوهوی باد
هوهوی باد خستگی خواب زمستانه ام را درمی آورد.
وخش خش ترنم انگیز برگ ،پیام آوردلخستگی هایم می شود.
.
تا چشم گشودیم فصول اول و آخر این کهنه کتاب در قیل و قال زندگی گم شد. نه ابتدایش را می دانیم نه انتهایش را. حتی رویش دوباره را نمی دانیم
عادت داریم به طعم روزمرگی ها.
باید فصل تازه ای در کتاب عمر باز کنیم
فصلی که روزشمارش به وصل بینجامد
و قلبها مرجوع ضمایر منفصل نگردد
وصل ، فصل ریزش کدورت هاست
جدایی تنها مرجع ضمایر منفصل است.
دربطن خشک کویر بارش محبتی نیست چنانچه ابرها فرصت گریستن می یافتند، محبت گل می کرد.


0