شعرناب

کافه نقد شعرناب (1)

عاشق شدم تا روزگارم را بسازم
در بازی دل باختنها دل ببازم
پنهان برای دیگران اما تماما
در پیش تو لو رفته باشد رمز ورازم
نسبت به تو در حد این عشقی که دارم
محتاجی من بوده بر حسب نیازم
در شهر غربت با رجز خوانی برایت
تنها وبی کس دور میدان یکه تازم
بسیار می خواهم به جانم خاطرت را
ای دلربای دلفریب دلنوازم
بی نام


0