شعرناب

واژه گزینی در شعر

واژه گزینی یکی از مهارتهای اساسی فن بیان و بویژه شعر است. شاعر مثل هر هنرمند دیگری سعی می کند احساس یا اندیشه ای را که به او الهام شده است در قالب یک اثر هنری(در اینجا شعر) بیان کند. این اثر هنری باید از یک سو با معیارهای زیبایی شناختی آن شاخه ی هنری(در اینجا شعر) مطابقت کند و قابل قبول باشد و از سوی دیگر از پس بیان احساس و اندیشه ای که هنرمند را به خلق آن اثر هنری واداشته است برآید. در ضمن نباید در این میان خلاقیت هنرمند خدشه دار شود. بنابراین شاعر باید سبک و قالبی را که می خواهد در آن شعری بسراید خوب بشناسد. به عنوان مثال اگر می خواهد در سبک کلاسیک و در قالب غزل شعری بسراید باید از ساختار ظاهری و دامنه ی کاربردی غزل کلاسیک اطلاع کافی داشته باشد. مثلاً بداند که اثری مثل شاهنامه ی فردوسی را نمی توان در قالب غزل سرود زیرا گستردگی موضوعی و اندیشه ها و مفاهیم بیان شده در چنین اثری در قالب غزل نمی گنجد. با این مقدمه به سراغ بحث اصلی یعنی واژه گزینی در شعر می رویم. واژه ها مصالح لازم برای آفرینش شعر، و بنابراین بسیار مهم هستند. مثل رنگ هایی که یک نقاش برای کشیدن نقاشی از آنها استفاده می کند، به کار بردن واژه های مناسب و متناسب توسط شاعر می تواند به زیبایی مضاعف اثر او بیانجامد. واژه ها باید با سبک و قالبی که شاعر برگزیده، و نیز با یکدیگر متناسب، و برای احساس و اندیشه ای که شاعر قصد بیان آن را دارد مناسب باشد. همچنین در گزینش واژه ها مخاطبین شعر باید در نظر گرفته شوند(از نظر سن، فرهنگ، و سطح درک). با وجود تمام اینها مسئله ی اصلی این است که واژه های برگزیده شده باید بتوانند احساس و اندیشه ی شاعر را به خوبی بیان کنند... اولین جرعه ی جام لب تو آتش بود که در آغوش غم آهسته مرا سوخت و خاکستر کرد آخرین جرعه ی آن چیست خدا می داند... فرض کنید شاعر در شعر فوق به جای استفاده از واژه ی "اولین"، از مترادف آن یعنی واژه ی "نخستین" استفاده می کرد: (نخستین) جرعه ی جام لب تو آتش بود می بینیم که در این صورت وزنی که ضرورت این شعر است از بین می رفت زیرا واژه ی "نخستین" متناسب با وزن این شعر نیست. حالا فرض کنید که شاعر به جای واژه ی "جرعه"، از واژه ی "قُلُپ" که مترادف محاوره ای آن است استفاده می کرد: اولین (قُلُپ) جام لب تو آتش بود در این حالت هم می بینیم که واژه ی مترادف، مناسب شعر نیست و بیان احساس عاشقانه ی غم آلود شاعر حاصل نمی شود و به جای آن نوعی احساس لودگی و طنز به مخاطب منتقل می شود. می بینیم که واژه های مترادف گاهی در شعر از نظر بیان احساس و اندیشه کارکرد یکسان ندارند. بنابراین کسی که قدم در مسیر سرایش شعر می گذارد باید اولاً دامنه ی واژه هایی را که می شناسد گسترش دهد و ثانیاً در گزینش واژه ی مطلوب از میان واژه هایی که می شناسد جوانب مختلف را در نظر بگیرد. مثلاً شاعری که می خواهد شعری بسراید که در آن از اسطوره ها به عنوان تلمیح استفاده کند باید مفهومی را که آن اسطوره از دیدگاه میتولوژی(اسطوره شناسی) به ذهن منتقل می کند خوب بداند تا بتواند بجا از آن استفاده کند، یا شاعری که در شعرش از اصطلاحات علمی یا مذهبی استفاده می کند باید مفهوم دقیق آن اصطلاحات را بداند، و تمام اینها جز با مطالعه به دست نمی آید. البته به کار بردن واژه های مهجور و نامانوس و دشوار به خودی خود نه تنها امتیازی برای شاعر محسوب نمی شود بلکه نشانه ی ضعف بیانی شاعر است مگر اینکه در جهت بیان احساس و اندیشه ی او و ناگزیر باشد. استفاده از چنین واژه هایی در برخی شرایط اجتماعی خاص، و وجود محدودیتها، برای گریز از آن شرایط و محدودیتها، و بیان آنچه شاعر می خواهد بگوید قابل قبول است ولی استفاده از آنها صرفاً به عنوان پرستیژ متفاوت و یا جذب ظاهری مخاطبین، قابل دفاع نیست زیرا اگر شاعری قصدش از سرودن شعر این باشد که کسی شعرش را نفهمد، به سادگی می تواند سکوت کند و همان نتیجه را بگیرد. م. فریاد


0