شعرناب

یاد گرفته ام ببارم دلتنگی ها را...

دلتنگی هایم را نمیشود سیگار کشید و خاکسترش را بر باد داد...
نمیشود قاب کرد و بر دیوار دار زد ...
نمیشود خیابان به خیابان پرسه زد و جان داد...
نمیشود به بهانه قرمه سبزی های معروف مادر پیاز خرد کرد و اشک قرض داد...
هیچ کدام از این ها یاد نگرفته اند بشوند ...
یاد نگرفته اند به وقت دلتنگی ارام کنند دل پر آشوب را ...
دلتنگی هایم یاد گرفته اند نوشته شوند ...
یاد گرفته اند واژه واژه بر خشکی کاغذها ببارند
یاد گرفته اند ببارند...
یاد گرفته ام ببارم تو ودلتنگی هایم را با هم
#مینا رسولی


0