آن روز که تو رفتی(یادبود کربلایی جانباز، محمود رمضان نژاد)آن روز که تو رفتی، غرورم داشت می شکست و بد می شکست طوری که رعدِ ناله و برقِ اشک، از لحظه های شرجیِ کُشنده ی خاطراتم باج می گرفتند زیرِ سایه ی شکستنِ قانونِ مردانه ام. به ناچار، من فرو ریختنِ مترسکِ اُبهّتم را به دست ضربه های سنگین و بیدرنگِ اشک، با تمام وجودم احساس می کردم. غرورم را شکستی. بشکن؛ امّا برخیز. فقط یک لبخند برخیز. به خاطر این همه اشک.
|